فلسفه واقعه عاشورا حقیقتی است که ریشه در سالیان طولانی و پیاپی دارد. آن هنگام که پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) جریان حاکمیت در اسلام به سمتی سوق داده شد که اهلبیت عصمت و طهارت(ع) از صحنه سیاسی جهان اسلام دور ماندند و مدیریت کشور و جهان اسلام به دست افرادی غیر از خاندان پیامبر اعظم(ص) افتاد، آنان که بر سر قدرت و منصب قرار گرفتند، تمام تلاش خویش را برای جدا کردن مردم از اهلبیت(ع) به کار بستند.
جدایی و فاصله میان اهلبیت(ع) و مردم، منجر به ایجاد کینههایی در میان مسلمانان شد تا هنگامی که معاویه ابن ابوسفیان به حاکمیت رسید. در حکومت معاویه، هم زمان با خلافت حضرت امیر(ع) و بعد از شهادت آن حضرت در زمان امامت حضرت امام حسن مجتبی(ع) این اقدامات تبلیغی افزایش یافت و در نهایت تبلیغات شدید و فراوانی که در شام علیه اهلبیت(ع) صورت گرفت، ریشه و اساس جریان کربلا را به وجود آورد. معاویه طی 20 سال حکومت خویش تلاش بسیاری در راستای هدف شوم خود که همانا جدا کردن مردم و جامعه از خاندان پیغمبر(ص) و انتقامگیری از اسلام ناب بود، به کار گرفت تا اهلبیت(ع) را در انزوا نگاه دارد، چرا که از این طریق در صدد تحکیم حکومت خویش بر سرزمینهای اسلامی و سپس تداوم حاکمیت در بنیامیه بود لذا در این راه در صدد برآمد هر آنچه را در مقابل این هدف قرار داشت از سر راه بردارد.
امام حسین(ع) به پیمان صلح میان معاویه و برادر بزرگوارشان پایبند بودند
پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) در سال 50 هجری، امام حسین(ع) به پیمانی که میان برادر بزرگوارشان و معاویه منعقد شده بود، پایبند ماندند و آن پیمان در زمان امام حسین(ع) نیز به قوت خود باقی ماند تا سال 60 هجری که معاویه مُرد و امام حسین(ع) دیگر خود را متعهد به آن پیمان ندانسته و با یزید بن معاویه بیعت نکردند.
یزید پس از رسیدن به حکومت تلاش بسیاری کرد تا از تمام شخصیتهای برجسته آن هنگام بیعت بگیرد و توانست چنین اقدامی را نیز انجام دهد اما هرگز موفق به گرفتن بیعت از امام حسین(ع) نشد، زیرا امام سوم شیعیان به دلیل فساد شدیدی که در حکومت امویان بویژه در سالهای آخر حکومت معاویه حاکم بود و نیز فساد باطنیای شخص یزید، هیچگاه حاضر به بیعت با آن ملعون نشدند لذا یزید در صدد برآمد تا امام حسین(ع) را به شهادت برساند و چندین بار در موارد مختلف اقدام به عملیاتی کردن این فکر پلید کرد.
یزید و نقشههای متعدد برای از میان برداشتن امام
یزید به والی خود در مدینه دستور داد امام حسین(ع) را به مجلسی دعوت کند و از ایشان بیعت بگیرد و چنانچه اباعبدالله(ع) بیعت با یزید را نپذیرفتند، ایشان را در همان مجلس به شهادت برساند. جلسه تشکیل شد اما حضرت امام حسین(ع) که از هدف و نیت سوء آنان آگاه بودند، جوانانی را به همراه خود بردند تا در مقابل دارالعماره منتظر اشارهای از سوی امام خویش باشند تا از نیت شوم دشمن پیشگیری کنند. آری! بارها نقشههای شوم یزید و مأموران وی در به شهادت رساندن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بینتیجه ماند و حتی در سفری که امام از مدینه به مکه مشرف شده و عمره را انجام دادند نیز از نقشه شوم این دشمنان که با مخفی نگاه داشتن شمشیر در زیر لباسهای احرام خویش در صدد یافتن فرصتی بودند تا امام را در حال طواف در مسجدالحرام به شهادت برسانند، مطلع بودند لذا از مکه به سمت عراق حرکت فرمودند.
حضرت در آن هنگام در پاسخ به عبداللهبنزبیر که پرسید «موسم حج فرارسیده؛ حج را بگزارید و سپس حرکت نمایید. چه شده که حج را رها میکنید و سفر عراق را در پیش گرفتهاید»، فرمودند: «برای من بهتر است در عراق و در کنار شط فرات کشته شده و دفن شوم تا در کنار دیوار کعبه بمیرم.» و این همه نشان از آگاهی اباعبدالله(ع) از توطئههای یزیدیان علیه ایشان دارد لذا برخلاف شبهات برخی امامنشناس، برای فرار از شهادت، به عراق سفر نکردند بلکه فلسفه حرکت ایشان رسوا کردن حکومت یزید و جریان ظلم بود تا با شهادت و حرکت ایشان دستگاه حکومت متزلزل شود و حقاً که این نتیجه نیز حاصل شد.
اباعبداللهالحسین راهی عراق شدند و اهلبیت(ع) را نیز به همراه خود به این سفر بردند، چرا که اگر خاندان پیغمبر(ص) در این سفر حضور نداشته و اسارتها و سخنرانیهای امام سجاد(ع) در مسجد شام، حضرت زینب (س) در کوفه و شام و حضرت امکلثوم(س) در بازار کوفه و... صورت نمیگرفت، پیام عاشورا در جهان منتشر نمیشد و چهره خبیث دستگاه ظلم برای مردم نمایان نمیشد.
نقش مؤثر همراهی اهلبیت(ع) در کربلا در انتشار پیام عاشورا به جهانیان
روشنگری اهلبیت(ع) در واقعه عاشورا مکمل جریان شهادت امام حسین(ع) محسوب میشود و نقش آن در رساندن پیام عاشورا به مردم آن دوران و نیز تاریخ آینده بشر بسیار موثر بود تا همگان دریابند بر خاندان پیغمبر اسلام(ص) چه گذشت و آل ابیسفیان و لشکر بنیامیه چه جفاها و ظلمهایی بر این خاندان روا داشتند. حضور اهلبیت(ع) در واقعه کربلا منطق روشنی برای مظلومیت امام حسین فراهم کرد، زیرا اگر با این جریان به شکل عامیانه نیز برخورد شود و بحث این باشد که اگر حضرت ابوالفضلالعباس(ع) یا حضرت علیاکبر(ع) به شهادت رسیدند، خود نیز افراد بسیاری را در واقعه کربلا یک تنه از صحنه روزگار محو کردند اما آیا در رابطه با شهادت حضرت علیاصغر(ع) نیز فردی میتواند به شهادت رساندن طفل 6 ماهه را توجیه کند؟ مگر این نوزاد شیرخواره در میدان نبرد چه کاری مرتکب شده بود که به شهادت رسید؟
واقعه عاشورا و تازیانههای دردناک بر چهره حاکمیت بنیامیه
آری! بردن حضرت علیاصغر(ع)، مادر ایشان، خواهرانشان، رقیه 3 ساله و خاندان اهلبیت(ع) هر یک به نوعی تأثیری در بیان مظلومیت سیدالشهدا و آشکار کردن فساد حکومت معاویه و فرزندش داشت. تاریخ نیز با نقل گوشههایی از واقعه عظیم کربلا روشن میکند آنچه بر فرزندان و خاندان پیامبر(ص) در این سفر گذشت، جز تازیانههای بسیار دردناک بر چهره حاکمیت معاویه و یزید نیست، چرا که یکی از خلوتنشینان یزید ملعون، نقل میکند پس از واقعه کربلا شبی یزید را در خلوت خانه خویش سر بر دیوار میبیند که کراراً از خود میپرسد: «مگر حسین با من چه کرده بود که من با او چنین کردم و به این مخمصه گرفتار شدم؟» جنایت کربلا یزید را دچار بیماری کرد؛ به طوری که طبیب غیرمسلمانی که بر بالین وی آوردند که از واقعه کربلا اطلاعی نداشت، دلیل بیماری را چنین عنوان کرد: «درد لاعلاج یزید، دلیلی ندارد جز اینکه یا پیغمبری را کشته یا پیغمبرزادهای را.» و یزید با همان بیماری و گذراندن سرنوشتی شوم هلاک شد.
عاشورا همواره انگیزهای برای جهاد علیه کفر است
واقعه عاشورا با وجود تلخی و گزندگی آن که با شهادت غریبانه و مظلومانه آلالله و اسارت حزنانگیز خاندان عصمت همراه بود، برکات فراوانی برای اسلام بر جای گذاشت؛ آنچنان که سخن از امام حسین(ع) و مظلومیت ایشان و اهلبیت(ع) از آن پس بر سر زبانها جاری شد و بیش از 5 سال از شهادت ایشان نگذشته بود که حرکتهای مجاهدانهای علیه خاندان بنیامیه همچون توابین و... در سرزمینهای اسلامی به وجود آمد و به قیام مختارثقفی منتهی شد که توانست ضربات مهلکی را بر پیکر دشمنان اسلام وارد کرده و انتقام از جانیان کربلا بستاند. واقعه کربلا و عاشورا همواره انسانساز، حرکتساز و انگیزهای برای جهاد علیه ظلم، کفر، فسق و... بوده تا بدانجا که در عصر کنونی نیز شاهد هستیم انقلاب اسلامی ایران نیز تحت تأثیر برکات این جریان و عزاداریهای حضرت سیدالشهدا بود و اوج نهضت حضرت امام خمینی(ره) در ماههای محرم و صفر بود و آخرین محرم و صفر نیز منتهی به سقوط حکومت ستمشاهی شد و بیشترین ضربه بر پیکر رژیم طاغوت توسط عزاداران اباعبداللهالحسین وارد شد.
عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین(ع) از زمان شهادت آن حضرت تاکنون وجود داشته و پس از این نیز خواهد بود و تأثیر شگرف آن بر امت مسلمان و جامعه اسلام مستدام خواهد ماند؛ انشاءالله.
منبع: وطن امروز
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-2531
ارسال نظر