چندی پیش و در آستانه جلسه بررسی صلاحیت نیلی احمدآبادی برای وزارت علوم در مجلس، حسامالدین آشنا، مشاور رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی را از اینکه زیر بار سلطه گفتمانی اقلیت مطلق پایداری بروند، پرهیز داد! غرض نه دفاع از این جریان است و نه پاسخ دادن به این اتهام؛ چراکه حتی برخی نمایندگان که از لحاظ سیاسی با آشنا و دولت همسو هستند، از این اظهارات انتقاد کردند.
فارغ از هرگونه ارزشگذاری درباره جریانهای سیاسی، نکته مهم نگرشی است که سبب چنین اظهاراتی میشود. آیا صِرف به ظاهر اقلیت بودن، حتی آنچنان که ادعا شده «اقلیت مطلق»، دلیلی است بر ناحق بودن؟ و مجوّزی است برای نشنیدن سخن اقلیت؟ اگر اینگونه است چرا حضرت سیدالشهداء بر نظر لشگر کثیری که در مقابلش صفآرایی کرده بودند، تمکین نکرد؟
در نقطه مقابل نگرش فوق، نهضت کربلا هرچند در ظاهر شکست خورد و جز شهادت و اسارت برای اصحاب نهضت ثمری نداشت، اما با گذشت اندکزمانی این گفتمان و مکتب تبدیل به یک الگوی فراگیر شد و گستره نفوذش به صورت فزایندهای اقوام و ادیان و اعصار را در نوردید. گذشته از جنبه قدسی نهضت حسینی، آن چیزی که برای بسیاری حرکتهای ظلمستیز غیراسلامی و یا شخصیتهای متفکر یا مبارز غیرمسلمان الهامبخش بوده است، مبانی مستحکم، صداقت در اهداف و استقامت در راه این اهداف در گفتمان عاشوراست.
امام خمینی به عنوان دانشآموخته ممتاز مکتب حسینی زمانی که مبارزه خود را آغاز کرد، حتی در میان حوزویان و متدینان هم در اقلیت بود. طرفه آنجاست که با وجود شعارهای نوبهنو و رنگارنگی که هر روز به افکار بشری عرضه میشود، هنوز هم آنجایی که پیام مکتب عاشورا و شاخه پربار آن یعنی انقلاب اسلامی، به درستی به مخاطب داخلی و خارجی رسیده، غنا، تازگی و ماندگاری این گفتمان برای مخاطبان جذاب بوده است. در ایران خودمان گرچه پس از انقلاب دولتهای مختلف با شعارها و ادعاهای متنوعی آمده و رفتهاند، اما هنوز آرمانهای ابتدایی انقلاب و امام است که اولویت و موضوعیت دارد.
نکته ظریف همین است که حتی در فضای سیاسی آن جریانی ماندگار خواهد بود که مبتنی بر یک گفتمان اصیل و محکم باشد، نه آنکه به فراخور شرایط و منافع هر روز رنگ عوض کند و شعار و سخنش را تغییر دهد. شاید در کوتاهمدت برد از آنِ گروههای بیریشه منفعتطلب و بادنمایی باشد که برای رسیدن به اهدافشان به هر معامله و زدوبندی تن میدهند، اما در طولانیمدت آن جریان و گروهی زمینه دوام و چیرگی خواهد داشت که دارای گفتمانی مشخص و به چارچوبهای آن پایبند باشد. و از آنجایی که تنها ذات الهی است که فنا ندارد، طبعاً هر گفتمان به هر میزان که در مبانی الهی ریشه داشته باشد، به همان اندازه زمینه ماندگاری و بقایش بیشتر خواهد بود. اگر عاشورا تاکنون مانده و مایه سرزندگی دین شده است، از آن روست که در واقعه کربلا جز خدا بر قلوب عاشوراییان حاکم نبوده و همه کس و همه چیز برای خدا قربانی شده است؛ و اگر هنوز نهضت خمینی بعد از انبوه توطئهها و فتنهها پابرجاست و هر روز بر دایره نفوذش افزوده میشود از آن جهت است که امام راحل از بدو امر مبنای نهضتش کلمه توحید بود.
البته بدیهی است که باید برای بقای گفتمان و مکتب عزتمندانه استقامت کرد، هر چند به قیمت جان تمام شود. برخلاف برخی که در برابر حیرت همگان از کربلا درس مذاکره میگیرند، عباسبن علی چهره درخشان کربلا، زیر بار مذاکره و اماننامه نرفت و دست از آرمانش نکشید. در تاریخ سی و چند ساله انقلاب نیز هر جا که در راه اهداف بلند انقلاب اسلامی ایران استقامت کردهایم، دیر یا زود میوهاش را چیدهایم و هر جا که دنیاخواهی و عافیتطلبی سستمان کرده، در کمترین زمانی لطمهاش را خوردهایم. بدانیم که آزموده را آزمودن خطاست!
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-2763
ارسال نظر