آنچه که در مذاکرات مطرح می باشد و آقای آمانو در همان چارچوب صحبت کرده است، دسترسی هایی است که در چهارچوب پروتکل الحاقی داده می شود. دسترسی به مراکز غیرهسته ای که شامل مراکز نظامی هم می تواند باشد، طبق پروتکل الحاقی شرایط خاص خود را دارد. برای نمونه برداری های محیطی در یک دسترسی مدیریت شده است و این با آنچه در یک بازرسی یا بازدید از مراکز نظامی یا بازدید از یک مرکزی در ذهنمان هست که بیشتر یک مشاهده میدانی است، کاملا تفاوت دارد.
در صورت تصویب مجلس ایران بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی می توانند از برخی مراکز غیرهسته ای ایران در چارچوب شرایط مشخص بازدید کنند. مراکز و تاسیسات هستهای در چارچوب توافق تامین امنیت تحت نظر قرار دارند. ما درباره مراکز غیرهستهای صحبت میکنیم. بازرسان بر اساس پروتکل الحاقی میتوانند از مناطق اطراف مراکز غیرهستهای نمونه برداری کنند.
اگر مأموری از آژانس موظف شود که وارد سایتی شود بهگونهای وارد میشود که هیچگونه اطلاعات اضافی کسب نکند و بازرسین آژانس برای کنترل اینکه در مکانی فعالیت رادیواکتیوی انجام شده یک نمونه برداری محیطی انجام خواهند داد، حتی میتوان چشمان بازرس را ببندیم و همه وسایلش را از او بگیریم و چشمبسته به مکان مورد نظر برده شود و در همان نقطه چشمش باز میشود و نمونه برداری محیطی انجام میشود و دوباره چشمانش بسته میشود و به بیرون محیط برده خواهد شد و میتوان روی تمامی دستگاه را پوشاند. در واقع بازرس چشمبسته وارد یک مکان شده و تنها نمونه برداری میکند و خارج میشود.
در مورد ادعای مسئولین دولت مبنی بر محدود ماندن بازرسیها به نمونه برداری محیطی چند نکتهی بسیار مهم وجود دارد. اعطای امکان بازرسی یا _به تعبیر تیم مذاکرهکننده_ دسترسی مدیریتشده، باید به هر مکانی که آژانس در مورد آن ادعای فعالیتهای خلاف موازین را مطرح کند، داده شود. یعنی هیچ مکانی از دسترس بازرسان آژانس خارج نیست و این بازرسی به یک یا دو نقطهی مشخص محدود نمیماند. تجربهی قبلی ایران در بازدید از پارچین در زمانی که حسن روحانی مسئولیت پرونده هستهای را بر عهده داشت نیز گواه همین مطلب است. در گزارش بازدید تیم آژانس از سایتهای نظامی ایران از جمله پارچین که دی ماه سال ۱۳۸۳ (ژانویه ۲۰۰۵) انجام شده و در گزارش فصلی مدیرکل وقت در تاریخ ۲ سپتامبر ۲۰۰۵ منتشر شده است، آمده:
آنگونه که معاون آژانس در امور پادمان در بیانیه ۱ مارس ۲۰۰۵ خود به شورای حکام تشریح نمود، در ژانویه ۲۰۰۵، ایران به عنوان یک اقدامشفافساز موافقت نمود به آژانس اجازه بازدید از سایتی واقع در پارچین را به منظور ارائه تضمین درباره فقدان مواد و فعالیتهای هستهایاظهار نشده در این سایت بدهد. از ۴ ناحیه تعیین شده و مورد توجه آژانس اجازه انتخاب هر یک از آنها به آژانس داده شد. از آژانسخواسته شد تا تعداد ساختمانهای مورد بازدید در آن ناحیه را به حداقل رسانده، و آژانس ۵ ساختمان را انتخاب نمود. دسترسیآزاد به آن ساختمانها و اطراف آنها و نیز اجازه نمونهبرداری محیطی به آژانس داده شد که نتایج آنها نشانگر وجود موادهستهای نبود و همچنین آژانس هیچ تجهیزات یا مواد دارای استفاده دوگانه را در این ارتباط در مکانهای مورد بازدید مشاهده نکرد. (GOV/۲۰۰۵/۶۷، مورخ ۲ سپتامبر ۲۰۰۵ بند ۴۱)
این گزارش به روشنی بیان میکند که به ۵ ساختمان واقع در سایت پارچین دسترسی آزاد داده شده است. در واقع بر خلاف القایی که سخنان تیم مذاکرهکننده در پی دارد، دسترسیها به محدودهی وسیعی تعلق میگیرد و این آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که تعیین میکند از چه نقطهای و با چه کیفیتی بازرسی انجام دهد.
آژانس میخواهد مراکز نظامی را ببیند، اگر پروتکل الحاقی را ساده بپذیریم، پروتکل اجازه بازرسی را میدهد. آنها فقط هم به دنبال مواد هستهای نیستند که مثلاً بیاد فقط از کنار آن سایت نمونهبرداری کند و بگوید مواد دیدم یا ندیدم. آنها دنبال تکنولوژیاند و در گزارشها (از جمله گزارش ۲۰۱۱) قسمت کمیاش به مواد پرداخته، عمدهاش به توانمندیهای ما ارتباط داره که آنها ادعا میکنند Dual-Purpose است یعنی استفاده یا مقاصد دوگانه داره. خیلی چیزها در پزشکی یا صنعت هم استفاده دوگانه داره، میشود باهاش آدم کشت و میشود زندگی بخشید. آنها میگویند که میخواهیم بیاییم تکنولوژی را ببینیم، نه فقط مواد را و میخواهد ورود پیدا کند به تشکیلات. بنابراین ما اگر هم میخواهیم پروتکل الحاقی را بپذیریم نباید ساده بپذیریم. باید مشروط کنیم که اصلاً پرونده ما باید حل شده باشد، یعنی اراده سیاسی آن چند کشور غربی بر این قرار گرفته باشد که بگوید ما اشتباهی بهت این اطلاعات را دادیم، پروند ساختیم برای ایران. اراده سیاسیشان باید بر این باشد که مشکل را حل کنند. اگر ما رفتیم حل کردیم، یعنی همه چیز تمام شد، ما تبدیل به یک کشور عادی شدیم و همزمان هم تحریمها برداشته شد.
حتی آقای روحانی نیز در کتاب خاطرات خود به یکی از ضربههای بازرسیها و نمونهبرداریها از مراکز حساس کشورمان در طی سالهایی که مسئولیت پرونده هستهای را برعهده داشته اشاره میکند:
برای نمونه، اگر دستگاهی را میدیدند که دارای مارک کشوری بود، به آن کشور فشار میآوردند تا ارتباط تجاری خود با ایران را قطع کند (کتاب امنیت ملّی و دیپلماسی هستهای/ صفحه ۲۱۲)
در مجموع میتوان گفت که بازرسی از مراکز هستهای و غیرهستهای کشورمان، برخلاف ادعای تیم مذاکرهکننده تنها محدود به نمونهبرداریهای جزئی و یا به قولی «دسترسی مدیریتشده» نمیشود و این موضوع حتماً لطمات و ضربههای جبران ناپذیری را به کشور وارد میآورد.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-5253
ارسال نظر