تاریخ خبر: کد خبر: 7498

حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی، استاد درس خارج حوزه علمیه مشهد:

مراد از وحدت با اهل سنت، «اتحاد» است و نه یکی شدن/ هرجا ریشه‌های اخباری‌گری بیشتر باشد، جریان تفرقه افکن بیشتر دیده می‌شود

تفکر اخباری گری دو شاخصه مهم دارد، یکی بی مهری کردن به تفکر و تعقل و دیگری استفاده کردن های ناصواب از متون روایی. شما این مباحث تفرقه افکن را بین علما نمی بینید بلکه بیشتر بین عامه مردم و گاه میان خطبا مرسوم است.

به گزارش«قاصدنیوز»، حجت الاسلام شیخ محمدحسن وکیلی از اساتید جوان درس خارج فقه حوزه علمیه خراسان در گفتگویی به تشریح ابعاد مسئله وحدت و موانع تحقق آن در شهر مقدس مشهد پرداخت که در ادامه می آید.

حاج شیخ محمد حسن وکیلی

- ما وقتی آیات قرآن و روایات معصومین را بررسی می کنیم می بینیم که موضوع وحدت در جامعه اسلامی بسیار مورد تاکید می باشد و آن را جزء لوازم جامعه اسلامی و باعث پایداری و پیشرفت آن می دانند. مقصود ائمه (علیهم السلام) از وحدت چیست؟

کلمه وحدت با این تعبیر در متون دینی مورد تاکید نبوده و موضوع هیچ حکم شرعی در آیات و روایات نیست. برای همین شناسایی معنای این کلمه به خصوص اهمیتی ندارد. آن چیزی که مهم است این است بدانیم که بزرگانی که از این کلمه استفاده می کردند چه هدفی را دنبال می نمودند.

 

آن چیزی که ائمه علیهم السلام به دنبال آن بودند و فقها بر آن تاکید کرده‌اند و  بعد از دوره مرحوم آیه الله بروجردی به طور وسیع تری مطرح شده حقیقتی است که شاید با کلماتی مثل همبستگی و اتحاد و تقریب بهتر قابل بیان باشد که گاهی با مبالغه از کلمه وحدت استفاده می شود. چون وحدت به معنای یکی شدن شیعه و سنی به این معنا که همه شیعه بشویم یا همه سنی شویم یا هر دو از تشیع و تسنن دست برداریم و مثلا بگوییم ما مسلمان احمدی هستیم. نه شیعه ایم نه سنی، وحدت به این معنا مسلماً‌ ممکن نیست و برخی از فروض آن عاقلانه نیز نیست.

 

آنچه بزرگان به دنبال آن بوده‌اند این است که شیعه درعین بقای بر تشیع خود و سنی در عین بقای بر تسنن خود سعی کنند با یکدیگر در جهت اهداف مشترک شان همبستگی داشته باشند. یک همزیستی مسالمت آمیز همراه با همبستگی در راستای اهداف مشترکی که هر دو دنبال می کنند. این اهداف مشترک شامل اهدافی درونی و اهدافی بیرونی است.

هدف بیرونی شامل مبارزه با کفر است؛ شیعه و سنی هر دو دشمنی مشترک دارند که نیاز دارند توانایی هایشان را در کنار هم قرار دهند و تعاون و هم افزایی کنند و با دشمن مشترک مقابله کنند. و این یک اصل عقلایی است.

 

هدف درونی هم شامل رشد جامعه اسلامی است؛ یعنی تأمین منافع درونی جهان اسلام. ما مسلمانان اعم از شیعه و سنی هر کدام امکاناتی داریم که از آنها در مسیر تکامل استفاده می‌کنیم. نزاع های درونی حتی بر فرض نبود دشمن بیرونی بهره وری ما را نسبت به امکانات کمتر می کند. لذا اگر هیچ کافری هم در زمین نباشد باز هم باید همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم تا حدی که بتوانیم از امکانات موجود هر کدام در جهت کمال خودمان استفاده بیشتر را ببریم. بتوانیم به اهداف شریعت که تعالی انسانها به سوی خداوند و بهره‌وری از نعمتهای دنیوی و اخروی است بیشتر استفاده کنیم.

 

خلاصه منظور از چیزی که در منظر بزرگان بوده «اتحاد» است. حالا به مبالغه گاهی از آن تعبیر به وحدت می کنیم که ما امت واحده شویم در راستای آن هدف. یعنی با حفظ تفاوتها و اختلافات در راستای آن هدف یکی باشیم و الا هیچ کدام از بزرگانی که از مسئله وحدت دفاع کردند نگفتند که ما شیعیان از عقائد و مبانی خود دست برداریم.

 

- علت این همه تاکید روی موضوع وحدت چیست؟

دین مقدس اسلام اهدافی را برای مسلمانان تعیین کرده است. رسیدن به این اهداف مسلما واجب است. هر کاری که در مسیر این اهداف قرار گیرد یک وجوب مقدمی عقلی پیدا می کند. اتحاد بین مسلمانان طبیعتا یکی از مقدمات بالابردن پرچم اسلام است. لذا وحدت از دیدگاه علمای ما وجوبی مقدمی دارد نه غایی. برای همین به حسب شرایط مکانی و زمانی دائره وحدت عوض می شود. در زمانی بیشتر تعامل لازم است و در زمانی کمتر و تشخیص دادن این ها هم بر عهده ولی فقیه خبره و آگاه به زمان و مکان  است.

 

البته مرتبه و درجه‌ای از وحدت و همبستگی در شریعت مفاد ادلۀ اولیه است که تا ظهور حضرت صاحب الزمان و اتمام حجت بر همگان همیشه ثابت است و دائره آن تغییر نمی‌کند. این درجه از وحدت همان اشتراک ما در اصل اسلام و احکام اسلام مثل حلیت نکاح و ذبیحه و طهارت و … است.

 

- آیا تولی و تبری با وحدت اسلامی منافات دارد یا تایید کننده وحدت اسلامی است؟

تولی و تبری به معنای عام از مسلمات شیعه و اهل سنت است یعنی سنی ها هم قبول دارند که ولایت و مودت ائمه(علیهم السلام) و تبری از دشمنان شان واجب است. تمام دعوا سر مصادیق است که خلفا جز دشمنان هستند یا جزء خانواده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم بودند و رابطه حسنه ای با خاندان پیغمبر داشتند. پس اصل تبری محل نزاع نیست بلکه مصادیقش محل نزاع است. 

 

این مصادیق هم ابراز کردن اش موجب ناراحتی اهل سنت می شود. این همه فرموده‌اند و به ما امر کرده‌اند که: حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَیْهِم‏  و یا فرموده‌اند: جرّوا الینا کلّ مودّه و امثال این تعابیر، آیا با این وجود رواست که ما علناً به مقدسات ایشان اهانت کنیم و برای شیعیان و ائمه دشمن بتراشیم. باید همانطور که رهبری مکرر فرمودند از اهانت به مقدسات دیگران که موجب تفرقه و مخالف با دستورات صریح اهل بیت علیهم‌السلام مبنی بر حسن معاشرت و جذب و جلب دیگران به مکتب شیعه است اجتناب کنیم. بله حساب فضای بحثهای علمی و عالمانه جداست. با ادب و احترام می‌شود بدون تحریک عواطف خیلی حقائق را بیان کرد.

 

به طور کل هم در مورد این مسائل باید به مقتضای زمان و مکان در ابراز و کتمان این حقائق تصمیم بگیریم و تعامل کنیم. مثلا بزرگان ما تا قرن هفتم این مسائل را به شدت کتمان می کردند. بعد از آن یعنی اوایل جریان مغول مقدار زیادی فضای اجتماعی تغییر کرد و مسئله تقیه برداشته شد. مثلا مرحوم طبری در کتاب کامل بهائی می گوید که الان دیگر تقیه برداشته شده و من می‌خواهم کتاب در باب تبری بنویسم و کتابی کاملا فارسی و رسمی در مطاعن خلفا نوشته است. پس برخی از مسائل هم تابع شرایط زمان و مکان است.  

 

در شرایط فعلی که ما چه مقدار باید وارد شویم نگاه کلان اجتماعی می خواهد و معیارش این است که به مقداری در فضای عمومی تبری مصداقی باید داشته باشیم که همبستگی اجتماعی مان از بین نرود.

 

مثلا در فضای برخی از استانهای کشور فضای تعصبی نیست. شیعیان و اهل سنت هر دو تفکر خود را رسما می گویند. و می گویند این یک بحث تاریخی است حالا اگر آنها دوست پیغمبر بودند ما هم دوستشان داریم و اگر دشمن بودند نه. و هیچ تعصبی هم نیست.  اما در یک فضایی که طرف مقابل تعصب دارد نمی شود باید نوع دیگری مراعات نمود. به طور کل باید از حقائق آزار دهنده به طور کلی اجتناب کرد. چرا که مصالح کلان جهان اسلام اهمیتش از یک بحث تاریخی خیلی بیشتر است.

 

مرحوم آیه الله بروجردی می فرموده‌اند: این قدر دعوا کردن بر خوب و بد بودن خلفا ثمره ای ندارد. بلی حقیقتی است اما تاثیر مهمی امروزه در عالم ندارد. آنچه مهم است این که مرجعیت علمی باید دست چه کسی باشد. در این مورد باید با اهل سنت بحث کنیم و باید بگوییم خلفا چه خوب باشند و چه نباشند، ما باید به مقتضای حدیث ثقلین و «أنا مدینه العلم و علی بابها» از خلیفه چهارم یعنی حضرت أمیرالمؤمنین و اولاد طاهرینشان در مقام علمی تبعیت کنیم.

 

در مسلئه تبری نباید به گونه ای عمل کنیم که موجب دل رنجی بقیه مسلمانان شویم و در دل بقیه کینه ایجاد کنیم. انسان گاهی با دیگر مذاهب برخورد عاطفی می کند گاهی برخورد علمی. برخورد هایی که موجب رنجش عاطفی افراد می شود همیشه به همبستگی ضرر می زند و اگر به همبستگی ضرر وارد آرد و باعث شود که ما نتوانیم در مسیر تکاملی اسلام حرکت کنیم ممنوع است. ولی بحث علمی این طور نیست و خود مقام معظم رهبری هم فرمودند که بحث علمی اشکالی ندارد. لذا اینکه یک عده می‌گویند وحدت اسلامی موجب از دست رفتن مکتب تشیع می‌شود صحیح نیست.

 

- به نظر حضرتعالی چه عواملی باعث شده که بعضی از قشر حوزه مشهد گرفتار آسیب وحدت ستیزی و دامن زدن به تفرقه بین مذاهب شوند؟ راه حل مقابله با آنها را در چه چیزی می دانید؟

هر جا که سطح علم و دانش پایین تر باشد این بحث ها فراگیر تر است. به تعبیر دیگری هر جا ریشه های اخباری‌گری بیشتر باشد. در مشهد هم این تفکر از قدیم تا هم اکنون در میان یک طبقه خاصی از متدینین ریشه داشته است. هر جا که این تفکر بیشتر باشد طبیعتا سوء استفاده کردن از روایات آسان تر است.

 

بر همین منوال روایتی داریم که می گوید اگر کسی اهل بیت را دوست نداشت و ولایت آنها را نداشت هیچ کدام از عبادت هایش مقبول نیست. همین یک روایت را اخذ می کنند و سیره به این گستردگی و روایاتی که صریح در این است که مستضعفین در آخرت عملشان مقبول است و در حد خود محترمند را کنار می گذارند.

 

یک بار حقیر گمانم نزدیک به چهل روایت در بحث استضعاف آمده است را شمردم یا اینکه روایتی پیدا می‌کنند که اهل تسنن را اولاد بغایا نامیده با آن همه مسلمات فقه شیعه را زیر پا می‌گذارند.

 

تفکر اخباری گری دو شاخصه مهم دارد، یکی بی مهری کردن به تفکر و تعقل و دیگری استفاده کردن های ناصواب از متون روایی. یعنی بدون در نظر گرفتن سند روایت و بررسی دلالت، روایت را مستمسک قرار می دهند. این نگاه به روایات که نگاهی جاهلانه است در هر فضایی که باشد باعث سوءاستفاده می شود و این سوءاستفاده ها اگر در مسیری عاطفی هم باشد طبیعتا وسیع تر می شود. معمولا جریانات اخباری هم تمایل شان به طرفی است که در آن محبت اهل بیت و جریان ولاء بیشتر باشد. مثلا می گویند: روایت می‌گوید قرآن را فقط اهل بیت می فهمند. روایت می‌گوید مبادا غیر از اهل بیت از کسی پیروی کنی. فقط دنبال اهل بیت برو. نتیجه اش این می شود که ظواهر قرآن و اجماع و شهرت را کنار بگذار. یک مقدار افراطی ترش می شود تقلید را کنار بگذار. مراجعه در مسائل معنوی به علما را کنار بگذار. به قول اخباریها فقط در خانه اهل بیت علیهم‌السلام برو. دیگر دهها روایت را بر حجیت قرآن و ضرورت رجوع به علما نمی‌بینند.

 

برای همین شما این مباحث را بین علما نمی بینید بلکه بیشتر بین عامه مردم و گاه میان خطبا مرسوم است. طبقه خطبا متاسفانه آفتی که دارند این است که در بین آنها افرادی که علم و سوادشان پایین است یافت می‌شوند و بسیاری از هیئت های مذهبی را همین ها می گردانند. علما بیشتر در فضای علمی حوزه هستند. وقتی پشتوانه علمی کم بود و از طرفی بعد عاطفی هم در روایات بود از این سوء استفاده می شود. ولی شهرهایی که عالم محور است این چنین گرایشاتی در آن کمتر به وجود می آید یا مثلا فضاهایی که از لحاظ علمی قوی تر اند مانند حوزه قم که گرایشهای اخباری گری و اهل جمود کمتر است این چنین گرایشاتی هم طبیعتا کمتر به وجود می آید.

 

راه حلش هم به نظر حقیر فقط کار فرهنگی و علمی است. البته برای کار فرهنگی در این فضا باید از ادبیات خاص خود این فضاها استفاده کرد. باید روی سنت اهل بیت علیهم السلام تاکید کرد و با همان بعد عاطفی این جریانات را هدایت کرد و گرنه این جریانات در برابر کلمات بزرگان فقها چندان متعبد نیستند و تاثیر کلمات بزرگان بر اینها کم است.

کلمات کلیدی

  • محمد 0 0

    سایت رهبری هم مطالب خوبی فرمودند
    http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=31746

ارسال نظر

تریبون