تاریخ خبر: کد خبر: 1795

تاملی در تغییر سیاست‌های هاشمی رفسنجانی

هاشمی رفسنجانی فردی است که با تغییر نگرش اطرافیانش در بعضی از مسائل و سکوت در برابر آن‌ها دیگر نهضت را احیا نمی‌کند. بلکه با بست نشستن به اندیشه‌های بعضی از افراد مغرض و معاند خود را جریان ساز جبهه ی فکری چهارم در کشور کرد تا آغوشی باشد برای افرادی که هر اقدامی علیه امنیت ملی و حتی امام راحل انجام دادند.

تاملی در تغییر سیاست‌های هاشمی رفسنجانی

حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، فردی است که باید برای بررسی خدمات و مجاهدت‌های او قبل از انقلابشان، ده‌ها ساعت وقت صرف نمود و صدها برگ از تاریخ معاصر را ورق زد، اما او حالا دیگر آن هاشمی نیست دهه ی ۶۰ نیست.

 
فردی که با تغییر نگرش اطرافیانش در بعضی از مسائل و سکوت در برابر آن‌ها دیگر نهضت را احیا نمی‌کند. بلکه با بست نشستن به اندیشه‌های بعضی از افراد مغرض و معاند انقلاب اسلامی خود را جریان ساز جبهه ی فکری چهارم در کشور کرد تا آغوشی باشد برای افرادی که هر اقدامی علیه امنیت ملی و حتی امام راحل انجام دادند. از فحاشی و ناسزا به امام خوبی‌ها خمینی کبیر تا اقدام علیه اسلامیت انقلاب بخشی از این رفتارهای دوگانه ی اطرافیان ایشان بوده است. (۱) (۲)(۳) در این نوشتار به بررسی این موضوع و چگونگی تغییر رویکردهای حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی می‌پردازیم.
 
 
 
 
الف) دولت سازندگی، دولت اصلاحات برادران ناتنی
 
روی کار آمدن دولت اصلاحات را همگان در تاریخ به خاطر دارند. محمد خاتمی کاندیدای جریان مجمع روحانیون مبارز که منشق شده از جامعه ی روحانیت مبارز بودند با کاندیداتوری خود سعی کرد تا در صحنه ی سیاسی کشور نقشی غیر از منسب های فرهنگی برعهده بگیرد. پیروزی محمد خاتمی در انتخابات مدیون سخنان اطرافیانش علیه ایشان در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری است.
 
این جناح بندی پس از  آنکه حزب مشارکت شکل گرفت میان جریان اصلاح طلب و شخص هاشمی بیشتر گردید. تاجایی که هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوالی این‌چنین بیان می‌دارد: «من در دوره آقای خاتمی در تمام خطبه‌ها علیه مشارکت و دوستانشان حرف می‌زدم. یکی از حرف‌های مهم من این بود که این‌ها آمده‌اند به ما درس مردم‌سالاری بدهند، در حالی که مردم‌سالاری از انقلاب شروع شد. می‌گفتم می‌خواهید اصلاحات کنید، در حالی که اصلاحات در ذات انقلاب است، همیشه می‌گفتم. این اشکال را در آن‌ها هم می‌دیدم. هیچ وقت ندیدید از دولت آقای خاتمی حمایت کنم.» (۴)
 
 
ایشان در ادامه حتی راه اصلاح طلبی را درست نمی‌دانست و تاکید می‌دارد: «رهبری حمایت می‌کردند ولی من حمایت نمی‌کردم. همان موقع به رهبری گفتم که این‌ها مسیر درستی نمی‌روند.» (۵)
 
هرچند این رفتار و موضع گیری‌ها در برابر شخص هاشمی رفسنجانی فقط در تریبون نبود، بلکه برعکس در همه جا و در هر مجلسی، فشارهای سیاسی و توهین‌های بسیار سخیف علیه رئیس دولت سازندگی یک حرکت دمکراسی طلبانه تلقی می‌گردید و پرده دری نسبت به خدمات یک رئیس دولت را در جمهوری اسلامی ایران رواج داد، اما ماهیت حزب مشارکت و طرفداران آقای خاتمی را نیز افشا نمود.
 
 
ماهیتی که پس از فتنه ی ۸۸ هر دو جناح را در یک خط قرار داد. حال سوالی که باید یقیناً از حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی پرسید این است که چگونه توهین‌ها و اقدامات سخیف این افراد نسبت به امام و رهبری فراموش شده است و شما به عنوان یکی از یاران امام دل‌ها، در برابر آن‌ها موضع گیری ننمودید و بلعکس در بعضی از مواقع آنان را مشاور خود قرار دادید. چگونه آنان را مدعی حرف‌هایی می‌دانستید که با عوام فریبی در حال تبلیغات بودند و در برابر آن‌ها موضع گیری می‌نمودید، حال مدافع گفتمان آنان گردیدید.؟؟
 
 
ب) مقابله با معاندین و نفس اماره، بزرگ‌ترین مجاهدت
 
یکی از مهم‌ترین اهدافی که انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت مقابله با فساد و رانت‌های اسفبار خاندان پهلوی و چپاول ملت شریف ایران بود. مجاهدت‌ها و بصیرت افزایی های شخصیتی همچون حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و شکنجه‌های ساواک در زندان بر ایشان، همگی جزوی از تاریخ نظام اسلامی است که به‌درستی می‌درخشد. اما گذشت زمان وجهه ی دیگری از این شخصیت مجاهد در جامعه القا کرد.
 
وجود شبهات بسیار فروان و جدی و حتی بزرگ در فرزندان ایشان همچون مهدی هاشمی و نیز پرونده‌های کرسنت، سازمان بهینه سازی سوخت، دانشگاه آزاد و... پایگاه اجتماعی و سرمایه‌های انسانی جریان مدافع ایشان را سست و افکار عمومی را نسبت به ایشان مأیوس نمود. مردم از ایشان انتظار داشتند که در برابر چنین رفتارهای اشتباه فرزندانش موضع گیری سختی داشته باشد.
 
مهدی هاشمی
 
روحیه ای که مردم در قبل از انقلاب و دهه ی ۶۰ از ایشان انتظار داشتند و می‌دانستند که هاشمی رفسنجانی با کسی عهد برادر ندارد و در برابر بدخواهان انقلاب به سختی مقاومت می‌کند. دیگر نمودی نداشت و با سکوت در برابر فتنه گران و وقایع تأسف بار سال ۱۳۸۸ وجهه ی دیگری از ایشان در اذعان عمومی شکل گرفت. بر همین اساس به ذکر چند نوع موضع گیری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نسبت به حوادث اخیرمی پردازیم تا ضمن تحلیل رفتار ایشان، تغییر نگرش آشکار سیاسی و اجتماعی این شخصیت را بررسی نماییم:
 
 
۱.      عدم حمایت از  عناصر فتنه گر و افرادی که غرب برای آنان مظهر سعادت است، یکی از نکات بسیار مهم شناخت هر شخصیت انقلابی در نظام اسلامی است. در همین راستا رأی عدم اعتماد مجلس به فرجی دانا و دفاع استیضاح کنندگان از وابستگی فکری ایشان به فتنه گران و به تبع آن بازگشت عناصر وابسته ی ایدئولوژی به غرب، موضع گیری حجت الاسلام هاشمی را بر انگیخت. ایشان در این زمینه بیان می‌دارد: «شاهد بودیم وزیری که در امور وزارت خانه مسلط شده بود را استیضاح و عزل می‌کنند که به راین اساس انگیزه خدمت از انسان‌ها گرفته می‌شود.» (۶) کنار قرار داد این موضع گیری و بینات امام راحل می‌تواند فهمی از تغییر ماهیت شخصیت پذیری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به انسان ارائه دهد.
 
 
امام راحل خطاب با اندیشمندان و اساتید دانشگاه، ملت و دولت گوش زد می‌نماید که نباید بگذارند افراد وابسته به غرب و شرق به دانشگاه برگردند و در برابر آن‌ها مقاومت نمایند. در همین راستا امام خمینی ره می‌فرماید: «اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همه اعصار که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتب‌های انحارفی با گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه‌ها و سایر مرکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکل پیش نیاید و اختیار از دست نرود.» (۷)
 
 
۲.      مقابله با استکبار یکی دیگر از نکات تغییر پیدا کرده ی چند سال اخیر از سوی هاشمی رفسنجانی است. سخنان ایشان در برابر مخالفت امام با مرگ بر آمریکا، تنش سیاسی خاصی را در جامعه به وجود آورد. در جایی ایشان در ضمن خاطره ای بیان می‌دارد که امام خمینی نیز مخالف شعار مرگ بر آمریکا و منتظر فرصتی برای زدودن این شعار بود (۸) اما بررسی سیره ی علمی امام راحل چیز دیگری را نشان می‌دهد. ایشان در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مردم بی‌گناه کشورمان به دست عمال صهیونیستی در حج صادر فرمودند بیان می‌دارند: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبهٔ مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» (۹)
 
 
۳.      مخالفت با قدرتمندی مقاومت و نفوذ این جریان در قلب جهان به ویژه منطقه ی غرب آسیا یکی دیگر از موضع گیری‌های خاص حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در چند سال اخیر است. ایشان در سخنرانی بیان می‌دارد: «در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. این‌ها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از این‌ها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و این‌ها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این‌گونه مسائل قابل تحمل است.» (۱۰)
 
 
اما این بیان نیز برخلاف اندیشه‌های پیر جماران و امام دل‌ها بود. ایشان ضمن رد چنین اندیشه ای در وصیت نامه ی سیاسی الهی خود که میراث گران‌بهایی برای شناخت اسلام ناب محمدی است بیان می‌دارد: «تمام گرفتاری‌های مشقت باری که داریم، با جهان، برخوردی مکتبی می‌نماییم. جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست، با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید. ...من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت‌ها و جبهه‌ها و گروه‌هایی که برای رهایی از چنگال ابرقدرت‌های چپ و راست می‌جنگند اعلام می‌کنم. من پشتیبانی خود را از فلسطین رشید و لبنان عزیز اعلام می‌دارم. من بار دیگر اشغال سَبُعانه افغانستان را توسط چپاولگران و اشغالگران شرق متجاوز شدیداً محکوم می‌نمایم، و امیدوارم هر چه زودتر مردم مسلمان و اصیل افغانستان به پیروزی و استقلال حقیقی برسند؛ و از دست این به اصطلاح طرفداران طبقه کارگر نجات پیدا کنند. (۱۱)
 
 
اما آنچه که باید به عنوان نتیجه گیری یاد کرد تغییر سیاست‌های هاشمی رفسنجانی نسبت به آرمان‌های اولیه  انقلاب در بازه ی زمانی ۱۳۷۶ تا به امروز است. رفتاری که با حملات شدید دولت اصلاحات به اوج خود رسید و پس از فتنه ی ۸۸، معارضین و فتنه گران با آتش افروزی و ایجاد انشقاق در میان ایشان و انقلاب اسلامی سعی بر مصادره ی او نمودند. تا جایی که او را به عنوان رهبر جریان چهارم (۱۲) باید یاد کرد و قرار گرفتن بخشی از بدنه ی اصلاحات، کارگزاران، فتنه گران، روشنفکران وابسته و... (۱۳) که به دنبال احیای وجهه سیاسی خود هستند، خبر از این مدعا می‌دهد، «هاشمی رفسنجانی» به دنبال جبران شکست‌های انتخاباتی خود همچون کسب رتبه ی سی ام مجلس ششم، بازماندن از صحنه ی سیاسی ریاست جمهوری در دور نهم، عدم احراز صلاحیت در انتخابات یازدهم است. در واقع رفتار ایشان شائبه ی آن را می‌رساند که بر ای حفظ قدرت می‌توان پشت به آرمان‌های انقلاب کرد و به حمایت هر جریانی تمسک پیدا نمود.
 
 
۵)     همان
۷)     صحیفه نور، جلد ۲۱: ۱۰۲.
۹)     ۲۹/۴/۱۳۶۷
۱۱) صحیفه نور، جلد ۱۲: ۲۰۳
۱۲)  جریان یک جریان اصولگرایی و حامیان گفتمان انقلاب اسلامی، جریان دوم جریان اصلاح طلبی و حامیان گفتمان دوم خرداد، جریان سوم افراد و شخصیت‌هایی که با شعار جدید در فی مابین این دو جریان حضور دارند و خود برای خویش وزنی قائل می‌گردند همچون جریانات مستقل سیاسی پس از انتخابات هفتم ریاست جمهوری، جریان چهارم جریان به وجود آمده از عناصر مختلف در حول شخصیت هاشمی رفسنجانی
 
منبع:فرهنگ نیوز

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون