به گزارش «قاصدنیوز»، در جریان حرکت قطار فعالیت دانشجویی و تشکلی در سطح دانشگاه، شاید آنانی شایسته نقد هستند که خود دستی در آتش فعالیت های گرم دانشجویی داشته اند و دارند.
به مناسبت روز دانشجو، نظر سه تن از فعالین جریان های دانشجویی مشهد و استان را درباره چهار سوال زیر جویا شده ایم.
مصطفی باقرزاده کارشناسی ارشد فیزیک هسته ای و دارای سابقه فعالیت در بسیج دانشجویی دانشگاه های مشهد، حسین کمیلی کارشناسی ارشد برنامه ریزی منطقه ای و دارای سابقه فعالیت در جنبش عدالتخواه دانشجویی و عضو اسبق شورای مرکزی این تشکل و مهدی بادپا دکترای زمین شناسی و دارای سابقه فعالیت در جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و عضو اسبق شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان کشور به این سوالات به صورت مکتوب یا شفاهی پاسخ داده اند.
* * *
1. وضعیت فعلی تشکل های دانشجویی را چگونه ارزیابی می کنید ؟
* حسین کمیلی: تشکل های دانشجویی را نمی شود جدای از جامعه، تحلیل و ارزیابی کرد. ما در جامعه به دلایل مختلف فرهنگی که فقط مساله جامعه ما نیست و مساله خیلی از کشورهاست، با نوعی بی هویتی درگیر هستیم. دانشجوها مگر چه کسانی هستند؟ جوانهای همین جامعه اند که گرفتاری های فرهنگی دارند. و البته دانشگاه ها بخاطر فضای خاص حاکم بر آن، بیشتر گرفتار این مشکل بی هویتی هستند. این در حالی است که توقعات زیادی از تشکل های دانشجویی و نقش آنها در جامعه وجود دارد لیکن باید توقع را با ورودی و توان آن تنظیم کرد. نمی دانم شاید اگر توقعات را با وسع دانشجویان بسنجیم؛ اوضاع تشکل های دانشجویی خیلی هم خراب نباشد ولی در مقایسه با ایده آل ها اوضاع خوب نیست. فعالین تشکل ها عمق کافی و همچنین انگیزه و روزآمدی کافی را ندارند.
همین جا می خواهم بگویم متاسفانه راهکارهایی که برای فعال سازی تشکل ها انتخاب می شود در اغلب اوقات درست نیست. یعنی به جای اینکه دنبال هویت بخشی به دانشجوها باشند که خود آنها راه را پیدا کنند، دانشگاه ها و اتحادیه های دانشجویی، به کار کردن تشکل ها دل خوش می کنند ولو اینکه با تقلید یا از سر جوگیری باشد. همین که صدایی بلند باشد برایشان دلخوشی است! به نظرم باید فرصت بیشتری به دانشجوی امروز داد تا خودش را بیابد؛ آن وقت فعالیت ها هم شکل می گیرند. تشکل ها باید بستر این هویت بخشی و خودآگاهی بشوند که متاسفانه نیستند.
* مصطفی باقرزاده: برای بررسی وضعیت فعلی جنبش دانشجویی باید ابتدائا شاخصه های جنبش دانشجویی را تعریف کنیم و بعد بر اساس آن به جنبش دانشجویی نمره بدهیم
شاخصه اول «استکبار ستیزی» است .در این موضوع جنبش دانشجویی کماکان و چه بسا قوی تر از گذشته این روحیه را حفظ کرده است و این روحیه در غالب تشکل های دانشجویی مشاهده می شود حتی تشکل هایی که تفکراتی معتدلانه در گرایش سیاسی اصلاح طلبانه دارند، این مولفه را هم در مطالبات خود گنجانده اند. در این شاخصه مهم، جنبش دانشجویی معدل خوبی دارد.
شاخصه دیگر «آرمانگرایی» است. در این شاخصه، جنبش دانشجویی هرگاه مواضع خود را بیان کرده است هیچ گاه به آرمانهای حداقلی راضی نشده است و آرمان هایش همیشه حداکثری بوده است، سند آن هم این است که اگر ما نگاهی به مطالبات عنوان شده در دیدارهای دانشجویی با مقام معظم رهبری بیندازیم، متوجه می شویم که محتوای این مطالبات از حیث آرمان گرایی هر ساله رشد کرده است و در طرف مقابل خواسته های مقام معظم رهبری از جنبش دانشجویی هم رشد داشته است.
شاخص بعدی«علم دوستی» و اقتضائات محیط دانشگاهی است. در بررسی این شاخصه هم وقتی به مولفه ها نگاهی بیاندازیم متوجه می شویم که داشتن روحیه علم دوستی و کسب حداکثری مولفه های دانش در بطن جنبش دانشجویی باعث شده است که تحولات بسیار بسیار جدی در حوزه علمی کشور اتفاق بیفتد.
این رشد و پیشرفت کاملا ملموس است و تنها ادعای مراکز علمی داخلی نیست بلکه تمام مراکز علمی جهان اذعان می کنند که جریان رشد علمی ایران بسیار پیشرفته است و در عیار سنجی علمی رتبه ایران بسیار بالا است و در حوزه سرعت رشد علمی، ما رتبه یک را در جهان داریم.
علیرغم تمام مزیت ها و پیشرفت ها، اگر بخواهیم وضعیت فعلی جنبش دانشجویی را بررسی کنیم متوجه می شویم که الان این جنبش در وضعیت رکود قرار دارد و این مسئله دلایل متعددی دارد.
2. مهمترین آسیبهای یک تشکل دانشجویی در دوران حاضر چیست؟
* مهدی بادپا: 1- آنچه بعضی از تشکلها به عنوان مطالبه به دنبال تحقق آن هستند با آنچه دانشجویان میخواهند متفاوت است و این نقطه گسست، نقش تشکلها را در رسیدن به اهداف اساسی خود در جامعه کمرنگ میکند. تشکلها باید در نحوه بیان و شیوه فعالیتهای خود یک بازنگری اساسی داشته باشند.
2- آلت دست جریانات سیاسی شدن مهمترین آفت تشکلها: از تفاوتهای جنبش دانشجویی با سایر گروهها این است که درصدد ایجاد تحولات و یا اعمال فشار جهت کسب منافع خاص گروهی نیست و قدرت را نمیطلبد... و حتی به گروههایی که در راستای آرمان آنها عمل میکنند، وابستگی ندارند." ذکر یک تجربه تلخ در اینجا برای دانشجویان و عموم مردم مناسب به نظر میرسد. متاسفانه "تحکیم وحدت" که در ادبیات دانشجویان و عموم مردم مسلمان ایران با عنوان "تحکیم وحشت" شناخته می شد، در سالهای اصلاحات عملا به گروه فشار دولت خاتمی در دانشگاه ها تبدیل شده بود مثلا با سهم خواهی آنان از احزاب، علی تاجرنیا که در دانشگاه علوم پزشکی مشهد دانشجو بود در لیست انتخابات مجلس ششم در مشهد قرار گرفت و رای آورد!
* حسین کمیلی: مهمترین مشکل تشکل های دانشجویی در حال حاضر این است که تعادل بین اصول سطوح مختلف را رعایت نمی کنند. تشکل دانشجویی مثلا با الهام گیری از رهبری، یک اولویت را برای خودش انتخاب نموده است یعنی در سطح کلان، دارد به یک نیاز و مساله واقعی کشور می پردازد؛ تا اینجا درست. در سطح تشکل هم اصول مدیریتی تقسیم کار و... را رعایت کرده؛ ظاهرا تا اینجا مشکلی نیست ولی گاهی اصول سطح سوم یعنی سطح تربیتی یا فردی را رعایت نمی کند و همین می شود مشکل؛ مسوول تشکل حاضر می شود به خاطر اهمیت موضوع و حساسیت موضوع، از کنار خودآگاه نبودن دانشجویی که می خواهد در آن موضوع فعالیت کند بگذرد! از اینکه آیا در توان او هست یا نیست؟ علاقه اش هست یا نیست؟ چقدر حواسش هست که دارد چه می کند؟ چقدر تعادل را در نقش های مختلفش و وظایف مختلفش رعایت کرده است؟ اینها به راحتی مورد غفلت قرار می گیرد...همین می شود که کارهایی زیادی انجام می شود ولی افراد رشد نمی کنند یا به تعبیری نیرو تربیت نمی شود.
* مصطفی باقرزاده: اعضای تشکل دانشجویی باید بدانند که تشکل «معبد» است نه «معبود»! و وقتی اعضای یک تشکل، آن را معبود گرفتند اشتباهاتشان را به نحوی توجیه می کنند و این باعث می شود که آنها عملا نتوانند خودشان را نقد کند در صورتی که اگر جنبش دانشجویی یک نقد درون گفتمانی نسبت به عملکرد خودش داشته باشد، به راحتی می تواند مشکلاتی که در حال حاظر با آن روبه رو است را حل کند.
آسیب بعدی فاصله گرفتن جنبش دانشجویی از مطالبات جامعه است، جنبش دانشجویی نتوانسته است جریان سازی بدنه جامعه را انجام بدهد و از پویایی خود فاصله گرفته است و اگر جنبشی پویایی نداشته باشد محکوم به مرگ است و مقام معظم رهبری هم روی این مطلب صحه گذاشته اند.
از جنبش دانشجویی انتظار است که درباره حوادثی که در میدان التحریر قاهره یا فرگوسن آمریکا اتفاق می افتد را هم آنها هدایت کنند چون آنها دارای اندیشه زلال و پاکی هستند که در بستر انقلاب اسلامی بیشتر توانسته است تبلور پیدا کند و اساسا این حدی است که ما از جنبش دانشجویی انتظار داریم نه این که در حال حاضر جنبش دانشجویی نمی تواند حتی در دانشگاه و شهر خودش جریان سازی کند.
از جنبش دانشجویی توقع است که تمدن سازی نوین اسلامی را با سرعت بسیار بالا دنبال کند ولی جنبش دانشجویی شهر مشهد در خصوص مدیریت شهری این شهر هیچ نقش و تحرکی ندارد. چرا وقتی قرار است شهر مشهد پایتخت معنوی جهان اسلام بشود جنبش دانشجویی اساسا هیچ تاثیری در روند توسعه این شهر ندارد؟
از جنبش دانشجویی انتظار می رود که مشکلات جامعه را احصا کرده و برای آن راهکار پیشنهاد بدهد و به عبارتی آنها را مطالبه کند و اگر این مطالبه گری اتفاق بیافتد، جنبش دانشجویی می تواند بسیاری از موضوعاتی که جریان عمومی جامعه با انها آشنا نیست را به یک مطالبه عمومی تبدیل کند مثل ساختمان سازی هایی که در جنوب شهر مشهد اتفاق افتاده است اگر این اتفاقات را جنبش دانشجویی زودتر تشخیص می داد قطعا الان می توانست در خصوص تجاری سازی هایی که در شهر مشهد انجام شده است، واکنش نشان دهد و جلوی تبدیل شدن مشهد به یک «ویترین تجاری» را بگیرد. این حداقل انتظار از یک جنبش دانشجویی در سطح شهر مشهد است در صورتی که در سطح کشوری انتظار می رود که جنبش دانشجویی اتفاقات جمهوری اسلامی ایران و جهان اسلام را رصد کند و نسبت به آنها مطالبه داشته باشد.
3. چرا نوعی رخوت در جنبش دانشجویی دیده می شود آیا این این رخوت ناشی از کم تحرکی تشکل های دانشجویی است یا ناشی از سیاست های حاکم بر دانشگاه ها؟
* مصطفی باقرزاده: یکی از دلایل آن این است که جنبش دانشجویی نتوانسته است گفتمان خودش را در بطن جامعه دانشجویی و دانشگاه جا بیاندازد و شما ملاحظه می کنید که پیاده نظام و نیروهای صف و ستاد جنبش دانشجویی به مراتب نسبت گذشته کمتر هستند.
البته این به این معنی نیست که جنبش دانشجویی از حیث آرمان و محتوا و شکل و شمایل نرم افزاری افت کرده باشد بلکه بر عکس بسیار پیشرفته تر از گذشته هم شده است اما از حیث سخت افزاری، نیروی انسانی و جا انداختن گفتمان خود در بدنه دانشجویی، دچار مشکل شده است و به شدت از بدنه خود فاصله گرفته است و الان قضاوت همه درباره جنبش دانشجویی این است که دچار رکود شده و این داوری، داوری درستی هم هست چرا که اگر جنبشی نتواند بدنه خودش را با خودش همراه کند و برای خودش مخاطب سازی نداشته باشد به نحوی که این بدنه در ادامه مسیر عَلم این جنبش را بلند نکند محکوم به مرگ است حتی اگر در محتوا و نرم افزار از گذشته پیشرفته تر باشد.
یکی دیگر از دلایل رکود این است که جنبش دانشجویی بر اساس دوره های مختلف سیاسی، دچار اشتباه در محاسبات و «درود و مرگ» فرستادن ها شده است و این درود و مرگ فرستادن ها، نه در فرهنگ و شاخصه دانشجویی می گنجد و نه جامعه این انتظار را از آن داشته است و وقتی جنبش دانشجویی از انتظاری که جامعه از او داشته اند فاصله بگیرد، دچار گسست نسلی در بدنه خودش شده است. علت این گسست نسلی این بوده است که جنبش دانشجویی دچار توهمی به نام «نخبه» بودن شده است البته این نخبه بودن در اصل درست است و جریان دانشجویی یک جریان نخبگانی است اما نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که این نخبه باید در خدمت جامعه و یا تشکل خودش باشد نه اینکه به دلیل نخبه بودن، مطالباتش را طوری بیان کند که از همه جامعه طلب کار باشد.
در وضعیت کنونی متولیان جنبش دانشجویی نمی توانند نبض جنبش دانشجویی را تشخیص دهند و زبان مشترکی برای ارتباط با بدنه دانشجویی ندارند؛ به همین دلیل نمی توانند جامعه دانشجویی را هدایت کنند و آنها را به جریان بیاندازند.یعنی جنبش دانشجویی توانسته توسط تک ستاره هایش برای خودش محتوا سازی کرده، اما هنوز برای بدنه و مخاطب خودش نتوانسته است ذائقه آفرینی کند و همین قضیه باعث شده است که جنبش دانشجویی از نقش اصلی خود دور بماند.
* مهدی بادپا: هر دهه و عصری مولفه ها و مشخصه های اجتماعی و بالتبع نسلی خود را دارد. با یک نظر به تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران می بینیم که تاثیرپذیری فعالیتهای تشکلهای دانشجویی از فضای حاکم بر جامعه بیش از تاثیرگذاری آن است. این هم خوب است هم بد؛ خوب است زیرا که سطح فهم مسائل و تحلیل های سیاسی در مردم ایران بالاست و بد است برای اینکه تشکلهای دانشجویی باید تراز خود را بایستی بالاتر از این سطح بکشاند زیرا دانشجو آرمانخواه است، قدرت طلب نیست و چون این ویژگی ها را دارد یکی از مهمترین کارویژه های آن امر به معروف و نهی از منکر جامعه و مسئولین است، نقش تشکلهای دانشجویی در ایفای این فریضه الهی بسیار مهم است.
نباید زیاد به دانشجوها و تشکل ها بدبین بود؛ اگر به سیر انقلاب توجه کنیم طبیعی است که بستر فعالیتها در مبارزات سیاسی اول انقلاب سیاسی تر، تندتر، حتی در برهه ای مبارزه مسلحانه و... بود، خب تشکلهای دانشجویی در چنین بستر آماده ای فعالیت می کردند. در دولت سازندگی که علاقه چندانی به فعالیتهای سیاسی تشکلها نداشت؛ در چنین شرایط سختی، تشکلها به دنبال گفتمان عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی بودند، لذا بی تاثیر نبودند هرچند که مسئولین دانشگاه ها فضا را سخت کرده بودند اما بیکار ننشستند؛ در دوران اصلاحات، که در کنش به وضع قبل بود، هم رئیس جمهور وقت به جوانان توجه یژه ای داشتند هم اینکه انجمن های اسلامی پایگاهی برای دولت وقت بودند که در ادامه راه دچار آفت هایی شدند. یعنی انجمنها در به وجود آوردن و بسط گفتمان جدید در کشور نقش موثر و چشمگیری داشتند اما در ادامه به دنبال سهم خواهی از دولت رفتند چون این طور شد، نقش مطالبه گری خود را فراموش کردند و به مداح دولت تبدیل شدند در صورتی که هیچ دولتی بی خطا نیست، اما به زودی این تشکل به آلت دست احزاب و پیاده نظام گروه های فشار تبدیل شد. در همین زمان جامعه اسلامی دانشجویان یا بسیج نقش بسط گفتمان انقلاب، خط رهبری و حمایت از مواضع خوب و انتقاد از مواضع اشتباه را دنبال نمودند.
دولت دکتر احمدی نژاد و آقای روحانی باز در کنش به وضع قبل خود به وجود آمدند لذا جنبش یا فعالیت های دانشجویی نقش ویژه ای در به وجود آوردن آنها نداشتند. همینطور که می بینیم فعالیتهای دانشجویی تاثیرپذیری بیشتری دارند تا تاثیرگذاری. متاسفانه تشکلها نتوانستند دور هم بنشینند و گفتمان سازی کنند، هر کدام به صورت موازی در پیش آمدهای روزمره کنش ها و واکنش های خود را دارند. البته دولت احمدی نژاد به دنبال نفوذ در تشکلها و یا استفاده از آنها نبود، به همین دلیل تشکلها خود دست و پا شکسته از بعضی از مواضع آن حمایت و انتقاد میکردند.
منظور اینکه این رخوت جنبش دانشجویی به نوعی منعکس کننده رخوت سیاسی و تکثرگرایی در کشور است. به نظرم توجه به مطالبات مقام معظم رهبری در راستای تشکیل کرسی های آزاد اندیشی و دقت در نحوه بیان و ارائه آن به دانشجویان طوری که مناسب با ادبیات آنان باشد در این زمینه بسیار راهگشاست.
* حسین کمیلی: مدیریت دانشگاه ها حتما در این رکود مقصرند. ربطی به این دولت هم ندارد، در همه دولت ها بوده است. نگاه به دانشجو وقتی انتزاعی شد و کارکردهایی از او طلب شد ولی به نیازهای او به عنوان یک انسان توجه نشد همین اتفاقی می افتد که در دانشگاه های ما افتاده است. انسانی که تصویر صحیحی نسبت به آینده خودش ندارد، نیازهای جوانی او را احاطه کرده است و نمی داند چطور باید آنها را مدیریت کند و ما او را در فضایی قرار داده ایم که این فضا آدم های مرجع و اثرگذارش، خودشان در بسیاری مواقع، پمپاژ بی هویتی و ناامیدی می کنند و بعد از او صرفا طلب واکنش های علمی داریم خب طبیعی است که این موجود باید دچار عدم تعادل باشد.
متاسفانه در بسیاری از مواقع کسانی هم که برای فعالسازی دانشجویان به میدان می آیند، اصلا نگاهشان به رشد دانشجوها و هویت بخشی به آنها نیست بلکه به دنبال بهره کشی سیاسی از دانشجوها و طرح مشکلات سیاسی خودشان از زبان دانشجوها هستند؛ این نیز ره به جایی نمی برد.
4. یک تشکل دانشجویی چگونه می تواند مدیر تراز انقلاب اسلامی را پرورش بدهد و آیا تا به حال در این کار موفق بوده است یا نه؟
* حسین کمیلی: می شود ولی کار بسیار بسیار سختی است. مدیریت تشکل دانشجویی به خاطر کوتاه بودن عمر دوران دانشجویی، توقعات زیاد از دانشجوها و چندنقشی بودن حیات دانشجویی(درس و معنویت و فعالیت و..)، اساسا کار دشواریست و لذا هوشمندی و تدبیر زیادی می خواهد. من معتقدم تشکل ها باید دائما اتاق فکرهایی را برای عملیات ها و اقدامات خودشان داشته باشند و الا همواره از تحولات عقب می مانند یا واکنش های نامتعادلی در برابر نیازهای روز از خودشان نشان خواهند داد که استمرار نخواهد داشت.
اگر زاویه ظرفیت و اهمیتی که دانشگاه ها دارند و اینکه به هر حال دوره دانشجویی دوره کسب تجربه است، بله تشکل های دانشجویی مدیران زیادی را تربیت کرده اند چون صرف حضور در تشکل دانشجویی هم بهره هایی دارد ولی آدم های زیادی هم داریم که در اثر حضور در تشکل دانشجویی، رشدشان ضایع شده است و آسیب دیده اند. ولی این امکان برای تشکل های دانشجویی هست که مهترین تحولات دوران زندگی افراد را رقم بزنند.
* مصطفی باقرزاده: جنبش دانشجویی با داشته های فعلی خود نمی تواند یک مدیر در سطح تراز انقلاب اسلامی را پرورش بدهد. جنبش دانشجویی برای مدیر پروی در ابتدا باید فرایند شکل گیری جنبش دانشجویی را بازخوانی کند و آنها اگر مولفه ها و شاخص های جنبش دانشجویی را دوباره مطالعه کنند، متوجه می شوند چه شاخصه هایی باعث می شود یک مدیر در سطح تراز انقلاب اسلامی، از بطن یک جنبش دانشجویی بیرون بیاید.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-3227
ارسال نظر