عالم براساس شعور است
همه کس از انسان کامل صحبت می کند و او را می فهمند. همه متوجه می شوند که انسان کامل، کمال دارد و کامل است اما اگر نیک بنگری کسی معنای کمال را نمی داند. کمال، علی الظاهر چیزی است که نقص نداشته باشد. چیزی که ناقص است کامل نیست. آیا شما می توانید در کل عالم انگشت بر چیزی بگذارید که نقص نداشته باشد. خیر. چیزی که هیچ نقصی در آن نباشد یعنی کمال مطلقه وجود ندارد. حالا کمال یعنی چی؟ یک معنی عرفی دارد مثل اینکه بگوییم این کوزه پر از آب شد یعنی کامل شد. که نسبی است. اگر کمال نسبی باشد همه چیز کامل است. اما کمال مطلق ندارند. کمال نسبی را همه کس می فهمد که مثلا نبات کاملتر از جماد و حیوان کاملتر از نبات و انسان کاملتر از حیوان است. حالا کمال مطلق کجاست؟
حالا اگر کمال مطلق نباشد همه چیز نسبی کامل است؟ اصلاً کمال نسبی بدون کمال مطلق معنی ندارد. اگر انسان در عالم نبود کمال چه معنایی داشت. یک ذره فکر کنیم. کمال از انسان است و از انسان، کامل می شود و انسان کامل وقتی کامل است که هیچ نقصی نداشته باشد. چه وقت نقص ندارد؟ وقتی که تمام حدود و قیود برطرف شوند. و الا دنیا را امروز خوب می شناسند. قرون قبل بشر نمی توانست جهان را به مانند امروز بشناسد.
قرنها بر بشر گذشت تصوری از این عالم داشت ولی جهانی که امروز از این عالم دارد متفاوت با قبل است. امروز تلسکوپ دارد که کهکشانها و ستاره ها را می بیند که فاصله شان با زمین ۳۰ هزار سال نوری است. حالا هر ثانیه سال نوری برابر با ۳۰۰ هزار سال ما است. حالا این فاصله را می بیند و این جهانی که امروز میکروسکوپ ها تا مولکول و الکترون و ذرات زیر اتم می روند اینها را میبیند. جهان امروز با جهان دیروزی که می شناختیم بسیار تفاوت دارد. حالا از این آدمی که پشت تلسکوپ و میکروسکوپ نشسته است و این فاصله ها و ذرات را می بیند از او بپرسیم شما جهان را کامل دیدید جوابش منفی است.
هنوز آنچه که جهان می بیند و با ابزارهای پیشرفته می شناسد و با محاسبات ریاضی دقیق به آن می رسد نسبت به آنچه ندیده و نمی تواند هنوز ببیند و نمی داند بسیار ناچیز است. اگر یک تلسکوپ اختراع شود که یک میلیون برابر تلسکوپ های کنونی ببیند چه اتفاقی می افتد. جهان هنوز ناشناخته است زیرا انسان هنوز ناشناخته است. پشه کی داند این باغ از کی است/ کو بهاران زاد و مرگش در دی است.
حداکثر امروز جهان را به صورت مکانیکی دارند تفسیر می کنند. جهان را آیا می شود به یک ماشین بزرگ تشبیه کرد یا به یک اندیشه بزرگ؟ جهان یک اندیشه است. هنوز فکر می کنند که جهان از یک موجود تک سلولی یا از یک الکترون یا از یک هسته و انفجار بزرگ به وقوع پیوسته است و در حال انبساط بوده و در اثر تصادف، مرتب منبسط شده فواصل ایجاد شد و این کهکشان به وجود آمده است. آن وقت می گویند در بین این کهکشانها که شگفت انگیز است اگر کسی پشت تلسکوپ بنشیند حیرت انگیز است. هر چه نگاه می کند کهکشان و سیاه چاله و سکوت است موجود زنده هم نیست. سکوت محض است.
همین سکوت جهان و تلاش شما حیرت انگیز است. هر چی می خواهیم با جهان حرف بزنیم جهان به ما سکوت می کند. این سکوت جهان ما را به حیرت در می آورد. فقط می گویند شعور در این کره به وجود آمده و آن هم در انسان ضعیف این شعور به وجود آمده. این همه کهکشان و حجم و دوری و فاصله همه اینها پیدا شدند که شعور به وجود بیاید. حالا اول اینها بوده بعد شعور پیدا شده یا اول شعور بوده و بعد اینها پیدا شدند؟
بله اول شعور بوده و بعد اینها به وجود آمدند. اختلاف ما و آنها هم در این یک کلمه است. آنها می خواهند شعور را محصول این جهان هستی لایتزال بدانند در حالیکه این جهان بر اساس شعور است. این اشکال و این اختلاف عظیم لایتناهی در همین مسئله است. آنها می گویند از یک انفجار بزرگ جهان حاصل شده همین کلمه تصادف را اگر نمی گفتند کار درست می شد. ما معتقدیم که هیچ چیزی بر اساس تصادف در این عالم اتفاق نمی افتد.
ما در این عالم تصادف و صُدفه نداریم. بخت و اقبال، رطل و اسطرلاب است بگذاریدش کنار. اگر این تصادف را پس بگیرند و بدانند که از اول عالم بر اساس شعور بوده دیگر صبر نمی کنند که میلیاردها سال نوری بگذرد آنوقت یک شعوری به وجود بیاید
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-3728
ارسال نظر