میراث شوم احمدینژاد؛ برخی از اصلاح طلبان و حامیان دولت تدبیر و امید، این را در وصف سیاست خاورمیانهای و عربی احمدینژاد میگفتند که به زعم آنها گریبان دولت نوپای روحانی را گرفته بود. آنها دولتهای نهم و دهم را اصلیترین مقصر در تنشهای میان ایران و عربستان و سایر دولتهای عربی حوزه خلیج فارس میدانستند.
حالا اما یک سال و نیم از عمر تدبیرهای دولت روحانی میگذرد و یکی از شدیدترین توطئههای عربستان علیه ایران پس از جنگ تحمیلی گریبان دولت و کشور را گرفته است. هر چقدر هم که تحلیلگران از برکات این توطئه نفتی بگویند که موجب افزایش امکان روی آوردن دولت به اقتصاد غیرنفتی شود، باز هم کسی نمیتواند فشار کاهش قیمت نفت بر اقتصاد کشور را کتمان کند.
طی مدتی که از استقرار دولت یازدهم می گذرد، چراغ سبزهای بسیاری از سوی رئیس جمهور و وزیر خارجه برای تنشزدایی با عربستان روشن شد. تحلیلگران همسو با دولت نیز به طور پیوسته بر ضرورت تنشزدایی تاکید کردند. تنشزدایی البته امری نیست که تنها خواست این دولت باشد. در برنامه پنجساله پنجم که به تائید مقام معظم رهبری نیز رسیده، بر ضرورت تقویت روابط حسنه با همسایگان، اعتمادسازی، تنشزدایی و همگرایی با کشورهای منطقه و اسلامی تاکید شده است. اما آنچه مشکلساز میشود، تلقی از تنشزدایی است؛ تلقی غیرواقعی که احساس میکند تنشزدایی یعنی یک سفر، یک لبخند و یک سخنرانی.
گفته میشد که اعراب «اعتدال» روحانی را به «افراط» احمدینژاد ترجیح میدهند. زمانی که شمخانی از سوی روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت منصوب شد، برخی رسانههای اصلاحطلب گفتند که با توجه به پیشینه او در ماجرای موافقتنامه امنیتی میان ایران و عربستان و البته عرب بودنش، تنشزدایی صورت خواهد گرفت. جالب اینکه برخی از روزنامههای سعودی نیز در ابتدای پیروزی روحانی چنین خطی را در دستور کار داشتند. البته هدف آنها احتمالا بهره بردن از پیروزی «خط اعتدال» برای نقد «خط افراطی» بود که از آن نام می بردند تا جایی که طارق حمید سردبیر پیشین الشرق الاوسط پیش از برگزاری انتخابات و در استقبال از کاندیداتوری هاشمی، مقالهای را در این خصوص نوشت و البته سایت هاشمی رفسنجانی نیز آن را منتشر کرد. البته همین طارق الحمید حالا در نقد سخنان روحانی در خصوص نقش عربستان در ماجرای کاهش قیمت نفت، به روحانی تاخته است. این تاختن از سوی شخص و نشریهای که روحانی را همسو با هاشمی معرفی میکرد، معنای قابل تاملی دارد.
اما یکی از اصلیترین مانورهای رسانهای که در خصوص روابط ایران و عربستان صورت گرفت، تاکید بر نقش هاشمی در این رابطه بود. طیفی از تحلیلگران راهکار بهبود این رابطه را سفر هاشمی به عربستان میدانستند. آنها معتقد بودند که با توجه به سابقه هاشمی در دوران ریاست جمهوریاش، روابط حسنه خانوادگی او با ملک عبدالله و چهره منطقهای و جهان اسلامیاش او میتواند گره این رابطه را باز کند. از آن سو البته هاشمی هم شرط میگذاشت که باید در سفر به عربستان اختیار تصمیمگیریهای مهم داشته باشد. این خط رسانهای هر از چند گاهی مطرح میشد اما حالا خبری از آن نیست. در شرایط کنونی که جنگ نفتی عربستان علیه ایران به اوج خود رسیده و نفت قیمت ۴۵ دلار را هم تجربه کرده، خبر و تحلیلی از سفر هاشمی به عربستان در میان نیست. البته یکی از تحلیلگرانی که قبلترها بر سفر او به عربستان برای حل مشکلات دو کشور اصرار داشت، بهتازگی گفته که هاشمی باید برای اتمام حجت به عربستان برود؛ سفر برای تنشزدایی حالا از نظر این کارشناس به سفر برای بیان اتمام حجت رسیده است!
تقلیل سطح نزاع عربستان با ایران و گره زدن آن به موارد اثرگذار اما نهچندان مهمی چون سفر هاشمی، از اساس با واقعیتهای ساختاری میان دو کشور بیگانه است. اگر به زعم حامیان دولت، تنش میان ایران و عربستان میراث احمدینژاد برای روحانی است، چرا در شرایط کنونی و با همه چراغ سبزها، این تنشها نه تنها کم نشده که حتی در حوزههای استراتژیکی چون بازار نفت نیز ورود پیدا کرده است؟
روابط ایران و عربستان اگرچه باید بهبود یابد اما این مسیر باید با احتساب نگاهی واقعگرایانه طی شود. عربستان عمده رفتارهای منطقهایاش را طی ۳۵ سال اخیر و حتی در دوران ریاست جمهوری هاشمی بر اساس ضدیت با ایران و یا در خوشبینانهترین حالت، رقابت با ایران تنظیم کرده است؛ از تشکیل شورای همکاری خلیج فارس تا نزدیکی بیشتر به آمریکا و رژیم صهیونیستی، از سرکوب قیام مردم بحرین تا حمایت از تروریستهای سوریه و تلاش برای برکناری اسد و … . در چنین شرایطی، اگرچه پرهیز از تنشزاییهای بیمورد امری ضروری است اما خوشبینیهای شخصمحور به بهبود این روابط که در ماههای اخیر رخ داد، هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد. رابطه ایران و عربستان را ساختار منافع تشکیل میدهد نه هاشمی رفسنجانی.
منبع: رصد
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-3851
ارسال نظر