به گزارش «قاصدنیوز»، اولین جلسه از سلسله نشست های تبارشناسی جریان های تکفیری با حضور حجت الاسلام دکتر مهدی فرمانیان رئیس دانشکده مذاهب اسلامی و ادیان، بعدازظهر روز پنجشنبه گذشته به همت کارگروه فرق و ادیان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
اهم مطالب طرح شده در این نشست بدین شرح بود:
- با فروپاشی امپراتوری عثمانی اهل سنّت تقریباً خودش را بدون حامی دید و نداشتن خلافت برای اهل سنّت بهعنوان اولین مسئله جهان اهل سنّت شد و تمام تلاش را دارند میکنند تا برگردند به همان خلافت قبل. خلافت اسلامی به همان اندازه برای اهل سنّت مهم است که امامت برای ما اهمیت دارد؛ ما برای امامت سر میدهیم الآن هم می ببینید که متأسفانه تکفیریها برای خلافت سر می بُرند.
- بعد از امپراتوری عثمانی اخوان المسلمین تأسیس شد که داعیه تشکیل حکومت اسلامی را داشتند، در دوره جمال عبدالناصر اخوان المسلمین به شدّت با جمال عبدالناصر در تعارض بودند، چون او «وحدت ناسیونالیسم عربی» و اخوان المسلمین بحث «الاسلام هوالحق» و اینکه اسلام در رأس امور باید باشد را مطرح میکردند. در این قضایا جمال عبدالناصر ترور شد و ترور نیز به اسم اخوان المسلمین تمام شد، که منجر به دستگیری برخی از اعضای اخوان المسلمین گردید؛ یکی از آنها سیّد قطب معتدل و آرام که در زندانهای مخوف جمال عبدالناصر 10سال بود و زندان او را تندرو کرد؛ در زندان کتابی به دستش رسید از« ابوالاعلی مودودی » به نام «المستقراط الاربع فی القرآن الکریم» که ایشان 4 استدلال را آنجا تعریف میکند.
در این کتاب گفته است آنچه از اسلام به دست میآید این است که حاکمیت اگر از آن طاغوت است ما باید آن را تبدیل کنیم به یک حاکمیت الله. و این حاکمیت الله بهوسیله جهاد به دست میآید و تصویرسازی کرد از زمان پیامبر، اینکه پیامبر حاکمیت طاغوت بود، همه شهرها شهرهای جاهلی بودند که قرار بود این شهرهای جاهلی تبدیل بشوند به شهرهای اسلامی و این کار بهواسطه جهاد صورت میگیرد.
- شخصی به نام خالد استانبولی عضو گروه الجهاد شد و بر اساس همین فکر «عدوّ قریب» که حاکم سکولار است رفت و سادات را ترور کرد. عملش را ما تأیید کردیم اما آیا فکرش هم مورد تأیید ما است؟ نه. آن فکری که میآید و همه را مشرک و کافر میداند و خارج از اسلام میداند مورد تأیید ما نیست.
- شوروی به افغانستان حمله کرد. در اینجا میبینیم گروههای جهادی از شمال آفریقا و جاهای دیگر به سمت افغانستان رفتند و به قول خودشان رفتند جهاد کنند علیه کفر و کمونیسم یا یک کشور اسلامی را نجات بدهند. جالب است اینجا میبینیم که آمریکا، عربستان و پاکستان ورود میکنند به این مسئله. آمریکا احساس میکند که اینها نیروهای خوبی هستند، پتانسیلهای خوبی هستند مثل الآن که در سوریه از آنها دارند سوءاستفاده میکنند؛ نیروهای خوبی هستند که میتوانند شوروی را به اضمحلال بکشانند و به آنها کمک کردند.عربستان هم احکام حکم جهاد را داد.
اینها با پول عربستان، آموزش پاکستان و هدایت کلی آمریکا آمدند و رفتند به افغانستان و شروع کردند به جنگیدن و جالب که به آنها از طریق رهبرشان عبدالله عزّام میگفتند که شما آمریکا را دشمن خودتان میدانید چه شده که امروز دارید با او علیه شوروی میجنگید؟ میگفتند هدف مشترک، ما را در کنار هم قرارداد؛ الآن هم داعشی ها همین حرف را میزنند و میگویند که هدف مشترک باعث شد ما و اسرائیل علیه بشار اسد داریم میجنگیم، چرا؟ چون بشار اسد عدوّ قریب ماست و آمریکا و اسرائیل عدوّ بعید ماست. و با این استدلال میگویند باید اول بشار اسد را از بین ببریم و همین استدلال در افغانستان شکل گرفت.
اگر به لباس القاعدهایها و داعشی ها توجه کنید میبینید لباس افغانی میپوشند و اینها اسمشان شد عرب افغان، افغان العرب به رهبری عبدالله عزّام. خب شوروی شکست خورد وجهادیون دیدند که احزاب افغانستان به جان هم افتادند و نتوانستند حکومت اسلامی تشکیل دهند، چون نتوانستند آمریکا هم آمد عبدالله عزّام را ترور کرد که با این کار رهبر معنوی آنها را گرفت و دیگر به آنها اسلحه نداد، حتی عربستان هم دیگر کاری به آنها نداشت. سلفیهای جهادی، جهاد را واجب میدانستند و من اسمشان را گذاشتم تفنگ به دستانی برای تخریب امّت اسلامی به اسم جهاد.
- گروههای جهادی یک ذرّه بین به دست گرفتند تا ببینند در کجای جهان اسلام یک اختلاف داخلی هست بروند و به اسم جهاد بجنگند؛ و هرکجا که رفتند خراب کردند، آنهم به اسم اسلام متأسفانه. هرجایی که این گروهها میروند، امنیت و اقتصاد و مردم و هر چیزی را که میبینند از بین میبرند و اسمشان را میگذارند جهاد، جهاد اسلامی. اسم جهاد را خراب کردند، اسم اسلام را خراب کردند و ببینید که غربیها هم خیلی راحت سوءاستفاده میکنند و اسلام را اینگونه معرفی میکنند.
- سال 1992در بوسنی چه اتفاقی افتاد؟ یکی از دوستان ما که در رایزنی فرهنگی ایران در بوسنی بوده، پایاننامه دکتری خودش را با موضوع نقش سلفیهای تکفیری و جهادی در کشتار مسلمانان توسط مسیحیان در بوسنی و هرزگوین از سال 1992تا1995 نوشته بود. میگوید که اگر جهادیها نمیآمدند در بوسنی این گورهای دستهجمعی در بوسنی توسط کرواتها و مسیحیها صورت نمیگرفت که اینطور قتلعام و تجاوز رخ دهد.
- بعد میبینید دور اسامه بنلادن جمع شدند. جالب است که رنگ و بوی تفکرات وهابی در سلفیهای جهادی کم بود؛ هم در مصر و هم در افغانستان کم بود؛ اما متأسفانه اتفاقی که افتاد وقتی اسامه بنلادن رهبر القاعده شد فکر وهابی هم وارد سلفیهای جهادی شد نمونهاش را در عراق و سوریه می ببینید؛ شما نگاه کنید طالبانی ها افغانستان را گرفتند اما یک قبر را خراب نکردند و به یکی از اولیاءالله اهانت و بیاحترامی نکردند اما داعشی ها چی؟ هرکجا که رفتند نهتنها قبرها را تخریب کردند متأسفانه نبش قبر هم کردند. اما استدلالشان این بود ما نبش قبر میکنیم تا دیگر هیچچیزی اینجا وجود نداشته باشد، تا جلوگیری کنیم از کارهای شرکآلود و این استدلال آنهاست. جالب است که بدانید هیئت کفّار و علمای وهابی صراحتاً فتوا دادند که نبش قبر حرام است.
اسامه بنلادن اسم گروهش را گذاشت «جبهه جهاد علیه صلیبیون و جهاد». یعنی این کار خوبی که اسامه کرد، با توجه به همه مشکلاتی که به وجود آورد این بود که دشمن اصلی خود و عدوّ قریب خودش را آمریکا قرارداد نه مسلمانان. و این فرصت خوبی بود ولی ما ایرانیها از این فرصت اصلاً و ابداً استفاده نکردیم بلکه سوزاندیم. القاعده شروع کرد اهداف آمریکا را در جهان زد؛ سفارت آمریکا در کنیا، تانزانیا، حمله به ناو جنگی آمریکا در خلیج عدن و... و بعدها که 11سپتامبر اتفاق افتاد.
- از زمانی که ضیاءالحق وارد پاکستان میشود، ارتش پاکستان و اداره اطلاعات پاکستان را به «دیوبندی ها» میدهد، هنوزم که هنوز است اطلاعات پاکستان در دستان دیوبندی هاست. همین سازمان اطلاعات ارتش پاکستان 10سال اسامه بنلادن را حفظش کرد، 5سال اول در کوههای «تورا بورا»و بعد بردند به منطقه «آبیت آباد» که یک منطقه نظامی هوایی است که در آنجا مخفی بود.
آمریکا که کمکم متوجه شد که مخفیگاه اسامه بنلادن کجا هست، بدون اینکه به پاکستانیها اعلام کند رفتند و اسامه را کشتند که پاکستان از اقدام آمریکاییها ناراحت شدند و بعدها آمریکاییها به پاکستانیها گفته بودند که ما نگفتیم، برای اینکه اگر اطلاع میدادیم شما هم به اسامه بنلادن اطلاع میدادید و او مجدداً فرار میکرد.
میدانید ریگی را خیلی وقتها نمیتوانستیم بگیریم و فرار میکرد به پاکستان، برای این بود که اداره اطلاعات ارتش پاکستان مدافع ریگی بود و الآن هم مدافع جریانهای تندی هست که در ایران حضور دارند و در کل این فضا در افغانستان ایجادشده با این اتفاقات گروه القاعده پراکنده شدند.
- سال 2003 آمریکا به عراق حمله کرد و گروهی به نام «القاعده فی بلاد الرافدین» به رهبری ابومصعب زرقاوی تشکیل شد. او کسی بود که در کنار ابو محمد المقدسی در زندانهای اردن بود. به افغانستان رفت و پیش افغان العربها آموزشهای نظامی دید و در سال 2003 به عراق برگشت و شروع کرد به مقابله کردن با آمریکا علیه شیعیان. جالب است در سال 2004 کتابی به نام « العتاک الحدیث الرافضه» را نوشت آیا میدانید رافضیها چه کسانی هستند و او در این کتاب خیانتهای رافضیها را در طول تاریخ بیان کرده است؛ او بیان داشته رافضه یعنی شیعه، شیعیان هدفشان از بین بردن اسلام است و در حدود 1400سال خیلی تلاش کردند از بین ببرند؛ اما هنوز نتوانستند در هر مرحله مواردی را مطرح میکنند تجلی یافتن در آلبویه تجلی یافتن در دوران صفویه را مطرح میکنند و الآن هم انقلاب اسلامی ایران را مثال میزنند و اینکه شیعیان ایران به رهبری امام خمینی (ره) میخواهند اسلام را از بین ببرند. مثالهای عجیبی را هم میگوید اینکه امام خمینی (ره) جاسوس آمریکا است. نخندید، الآن شاید دارید پوزخند میزنید که این چه چیزی است که میگویند اما همه داعشی ها این را با جانودل قبول دارند.
جوانی که دارد در داعش کار میکند نمیآید که حرفهای من و شما را گوش کند بلکه حرفهای رهبران خودش را می شنود و صراحتاً میپذیرد که امام خمینی (ره) جاسوس آمریکا بوده و آمده تا دوباره اسلام را از بین ببرد نتوانستند؛ سال 2013 دوباره با ابراهیم جعفری، نوری المالکی و شیعیان عراق دورهم جمع شدند تا دوباره بتوانند که اسلام را از بین ببرند پس بنابراین دشمن اصلی ما چه کسانی هستند؟ شیعیان هستند و نه آمریکا.
جالب است که یک تصویرسازی با تاریخ انجام داد و گفت که بله یکزمانی هلاکوخان کافر با خواجهنصیرالدین طوسی دستبهدست هم دادند و امپراتوری عباسی را از بین بردند، و الآن آمریکای کافر با شیعه دستبهدست هم دادند مثل نوری مالکی و ابراهیم جعفری تا اینکه عظمت و بزرگی اهل سنّت را از بین ببرند. لذا همین است که میبینید صدام را وقتی اعدام میکنند خیلی از سلفیهای عراق عزای عمومی میگیرند. چرا؟ چون صدام بهعنوان نماد حفظ حکومت اهل سنّت در عراق شده بود که توسط آمریکای کافر و شیعه کافر، دست در دست هم دادند تا او را از بین ببرند.
آنها شیعیان هستند که به ما ظلم میکنند، به زنان اهل سنّت تجاوز میکنند، سر ما را میبرند و اهل سنت را میکشند و دقیقاً آنچه را که شما برای داعش میگویید آنها برای شیعیان عراق میگفتند؛ برای نوری مالکی و ابراهیم جعفری. لذا وظیفه خودشان میبینند که محکم در مقابل این ظلم بایستند و این اتفاق متأسفانه افتاده است.
- الزرقاوی کشته میشود. ابوبکرالبغدادی در سال 2010 میآید این زمان، زمانی است که در سوریه اتفاقاتی دارد میافتد و بیداری اسلامی شکل میگیرد در مصر، تونس، لیبی و... اتفاق دیگر اینکه در سوریه از سوی اخوان المسلمین شورشی اتفاق میافتد که از قدیمالایام با بشار اسد مشکل داشتند. بهیکباره ما میبینیم در سوریه جریانهای مختلف سلفی حکم میدهند به جهاد که بروند به سوریه؛ اینجاست که آمریکا و اروپا و عربستان قطر و امارات و کویت و ترکیه نیز ورود پیدا میکنند. یعنی در سوریه یک اجماع بینالمللی برای از بین بردن بشار اسد. اتفاق میافتد.
همچنان که در جنگ تحمیلی این اتفاقات افتاد یک اجماع بینالمللی برای از بین بردن انقلاب اسلامی ایران. الحمدالله در این چند سال موفق نبودند البته یک اتفاقی که افتاد از سال 2010 به اینطرف و متأسفانه ما نتوانستیم که با فضای به وجود آمده در سوریه، فضای مقاومت بر ضد مقاومت استفاده کنیم و متأسفانه عربستان از فضای تبلیغی خود استفاده کرد و جنگ سوریه را جنگ شیعه و سنّی معرفی کرد و بدون تعارف هم موفق بودند.
- سید حسن نصرالله که قبل از سال 2010 برترین فرد در جهان اسلام بود و الآن دیگر بهعنوان محبوبترین فرد در جهان اسلام نیست. اینها بههرحال هزینههایی است که متأسفانه ما برای اینکه برنامه خوبی نداشتیم که بتوانیم در تقابل با فضای شیعه و سنّی که عربستان ایجاد کرد بتوانیم تقابل کنیم. لذا باید کسانی که در فضای بینالمللی کار میکنند یک فکری کنند.
- الزرقاوی، دیگر خیلی اسامه بنلادن را قبول نداشت اما این را در نامهنگاریها و دیدارهای خصوصی خودشان به هم میگفتند اما در ظاهر رد میکردند اما در زمان ابوبکر البغدادی، ما دیگر آنچنان ارتباطی بین این جریان القاعده عراق با جریان اسامه بنلادن نمیبینیم.
ابوبکر البغدادی آمد به سوریه، او در حزب «القاعده فی بلاد الرافدین» بود و مجموعهای از آدمهایش را به سوریه برد ، یک نفر را آنجا گذاشت به نام ابومحمد الجولانی. بعد از مدتی بینشان اختلافی پیش آمد که نامه زدند به ایمن الظواهری تا اینکه ما چهکار کنیم و ایمن الظواهری دفاع کرد از ابو محمد الجولانی و این شخص جبهه «النصره» را تأسیس کرد یعنی شاخهای از القاعده در سوریه تأسیس شد. با تأسیس النصره، ابوبکر البغدادی حکم تکفیر ابومحمد الجولانی و القاعدههایی که در سوریه بودند را داد و راه خودشان را جدا کردند و اینکه گفتند که ما دیگر او را قبول نداریم و اعلام کردند ما تا به الآن دولت اسلامی عراق بودیم ولی از الآن بهعنوان دولت اسلامی عراق و شام هستیم که مخفف آن میشود به نام داعش و اینگونه است که داعش تشکیل میشود.
- داعش به عراق آمد و با آنها ارتباط برقرار کرد و یک سهضلعی حزب بعث، داعش و اهل سنّت عرب عراق یک مثلث را ایجاد کردند؛ حتی به کردها هم گفتند بیایید سمت ما که خود آقای مسعود بارزانی گفته بود که ما کاری به شما نداریم، شما هم کاری به ما داشته باشید. و حتی مسعود بارزانی پیامی داد به نوری مالکی و گفت اگر حقوحقوق ما راندهی اتفاقات بزرگی در عراق خواهد افتاد، یک ماه قبل از اینکه داعش حمله کند به موصل، این نامه توسط نوری مالکی دریافت شده بود اما گویا آقایان حواسشان به این مسئله نبود و آن زمان فرارسیدن انتخابات دوره سوم مجلس بود و درگیر فضای انتخابات بودند و توجه نکردند و من این رادارم میگویم که 2سال قبل از اینکه داعش بیاید و موصل را بگیرند در خطبههای نماز جمعه اهل سنّت همه به شدّت ضد نوری مالکی بودند و بهخوبی این مشخص بود که این پتانسیل در عراق وجود دارد.
- پیشبینی ما این است که داعش تا 5 سال یا شاید تا 10سال و حالا حالاها اینجاست و جایی نمیرود مگر اینکه ظلمی بکنند یا کاری انجام دهند تا مردمی که در درون داعش زندگی میکنند خسته بشوند و قیام کنند علیه خودشان. در ماه رمضان پارسال اینها ادّعای خلافت اسلامی کردند و آن باعث شد اتفاق عجیبی در دنیای جهان اسلام رخ دهد و آن این است، داعش اگر قبل از زمانی که ادعای خلافت کرده بود اعتبارش در میان تکفیریها 10درصد بود بعد از ادعای خلافت اسلامی 80درصد است چرا؟ چون بسیاری که بهعنوان سلفیهای جهادی بودند یا حزب التحریر، عضو القاعده و دیگرانی که نزدیک به جبهه تکفیریها بودند دنبال چه بودند، دنبال خلافت اسلامی و آنهم اتفاق افتاد پس چه دلیلی دارد که به خلافت اسلامی نپیوندیم؟چه دلیلی دارد که با آن مخالفت کنیم لذا یکباره وزنه داعش نسبت به القاعده بالعکس شد.
تحلیل ما این است الآن هر روز وزنه داعش نسبت به القاعده بیشتر خواهد شد و القاعده باید کمکم کاسه و کوزهاش را جمع کند و برود
اما مشکل این است که داعش دشمن اصلی خود را چیز معرفی کرده است ؟ شیعیان. لذا احتمال دارد در آیندهای چندان دور برخی از طالبان بپیوندند به داعش برخی جماعة التحریر ها و یا برخی از دیوبندی ها همینطور که القاعدهایها خیلی زیاد دارند میپیوندند به داعش، سلفیهای جهادی هم که هستند.
احتمال اینکه داعش بتواند حکومت خود را حفظ کند و ولایتهای جدا از هم در کل جهان اسلام ایجاد کند و این عین همان کاری بود که صدام در دوره خودش کرد. ببینید که در آن موقع برای امنیت کشورها، امنیت شهرها و امنیت مردم مسلمان، چه فضایی پیش خواهد آمد؟
- باید دعا کرد که یک حکومت اسلامی معتدل سنّی روی کار آید تا تمام این جوانان تندی که در جهان اسلام هستند جذب این حکومت بشوند تا این فضای تکفیری از جهان اسلام کم بشود ما تا 50 سال آینده درگیر این تکفیریها هستیم ممکن است امروز اسمش داعش، بوکوحرام، القاعده یا افغان العرب باشد. لذا باید این فضا را با دقت در نظر داشته باشیم و اینکه در این حال ما باید چهکار کنیم؟
- به نظر من ما انقلاب اسلامی کردیم تا به فکر ملّتهای اسلامی و امّت اسلامی باشیم اما متأسفانه در روند تاریخی در این 36 سال به شدّت فرقهگرا و شیعه گرا شدهایم. یعنی بیشتر از اینکه به فکر امّت اسلامی باشیم به فکر شیعیان هستیم و اگر این رویه بیشتر در بین مسئولین و امنیتیهای ما باشد دراینبین در تکفیریها هم بیشتر میشوند، چون اهل سنّت به تکفیریها میپیوندند چراکه در آنوقت سنّیها احساس خواهند کرد که شیعه فقط به فکر شیعیان جهان هستند و به فکر مسلمانان نیستند به فکر سنّیهای مخالف وهابیها نیستند. خیلی از این جوانان سنّی که مخالف وهابی و سلفی گری بودند کمکم احتمال دارد تا به این سمت کشیده بشوند.
- دومین کاری که باید انجام دهیم این فضای تندی را که برعلیه اهل سنّت هست و الآن در ایران اسلامی و در مشهد وجود دارد اگر میخواهیم در آینده وارد جنگ مذهبی نشویم باید شعلهاش پایین کشیده شود. البته بعضیها هم میگویند اشکالی ندارد حتی اگر این فضا را اینگونه که هست رو پیش ببریم و اگر جنگ جدی شیعه و سنّی شکل گرفت ما هستیم، خب بسمالله، اما جز این است که هزینهات را در جنگ مذهبی از دست خواهی داد؛ امنیت شیعیان را در جهان اسلام از دست خواهی داد و اقتصاد جهان اسلام را به خطر خواهی انداخت و حاصلش سرزمینهای سوخته و ویرانی کارخانهها و زیرساختها خواهد بود. پس باید هم مسئولین هم امنیتیها، طلبهها، مداحها واقعاً مواظب باشند تا در این پیچی که هستیم، عبور کنیم.
- اسلام میگوید که جلوی مسلمان کشی را بگیرید پس هر راهی که جایز است را باید انجام داد. اهل سنّتی که در ایران هستند میتوانند سفیران خوبی برای ما باشند برای اینکه ثابت کنند که ایران فرقهگرا نیست فقط به فکر شیعه نیست. حتی اگر میتوانیم با انجام یک مذاکره حتی با گروههای مختلف تکفیری همچون داعش بگذاریم که اینهمه کشتار و خونریزی را از بین ببریم من میگویم، چه اشکال دارد که انجام دهیم؟
- قبل از این جلسه، خدمت آیتالله مکارم بودم عرض کردم که میخواهم بروم به منطقه پیش مولویهای اهل سنّت میخواهم که ببینم اگر حضرتعالی موافق هستید سلام حضرتعالی را به اینها برسانم ایشان گفتند که شما اختیار تام دارید از جانب من هر جور که میخواهی با آنها صحبت کن. جالب است که ایشان فرمودند که این تندرویهایی که شیعیان میکنند خیلی وقتها باعث میشود که این تکفیریها تندتر و با عداوتتر شوند و ما باید کاری کنیم که این فضا خنثی شود ایشان بهشدت به دنبال یک نوع ارتباط وسیع با علمای اهل سنّت جهان اسلام و همچنین علما سنّی ایران هستند.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-5998
ارسال نظر