آیتا... سید احمد علمالهدی در درس تفسیر سوره «عصر»:
کلمه «والعصر» در عین کلمهبودن یک آیه هم محسوب میشود. حقایقی که خدا بر آنها از دو منظر و بعد قسم میخورد؛ اول، اعلام عظمت و ویژگیها و امتیازات این حقیقت و دوم، توجهدادن به آن حقیقت.
قسم به «عصر»، هم توجه به عظمت و ویژگیهای عصر است و هم توجه به معانی این کلمه که برای توجهدادن مومنان به آن بیان شده است؛ چراکه باتوجه به آیات این سوره مردم میتوانند مسیر زندگی خود را انتخاب و در آن حرکت کنند. کلمه «عصر» در تفاسیر مختلف به هشت شکل تفسیر میشود که برخی از آنها
مشهورترند.
انسانها در رویدادها مشکل دارند، نه در ظرف زمان
تفسیر اول؛ قسم خدا به عصر را، قسم به زمان و روزگار میداند که علت این قسم چند چیز است؛ اول اینکه روزگار مشتمل بر چیزهای عجیبی است و انسان که به این مسائل توجه دارد، نه هنگام سختیها از پای درمیآید و نه آنجا که در اوج قدرت و ثروت است، مغرور میشود؛ چراکه همه چیز را ثابت میبیند.
دوم اینکه این قسم برای این است که زمان و روزگار در زندگی آیینهعبرت است. امام علی(ع) دراینباره به فرزندشان، امام حسن مجتبی(ع) میفرمایند: «ای پسرم دلت را با موعظه زنده نگهدار و دل را با ذوقورزیدن بمیران. همه بدبختیهای انسان در شکم و شهوت است.
همه تلاش انسان اگر برای بندگی خدا شد این دو در انسان میمیرد، چون همهچیز را به پای خدا میریزد. دلت را با یقین قویکن و اخبار و سرنوشت گذشتگان و تاریخ را بر دل خود عرضه بدار. من از اول دنیا تا الان زنده نبودم، اما در دیار آنها سیر کردم، در سرگذشت آنها نظر کرده و در وضعیت آنها تفکر کردم.»
بُعد دیگر در اهمیت قسم به زمان این است که گاهی اوقات در یک لحظه همهچیز عوض میشود. علت بعدی هم آن است که زمان از آن خداست و در اختیار بشر نیست، بههمیندلیل انسانها در رویدادها دچار مشکل میشوند، نه در ظرف زمان.
تا زمانی که استثنا نشویم، در مسیر درست نیستیم
تفسیر دوم؛ «قسم» به عمر تعبیر شده است، همچنین به زمان خاصی از روز؛ چراکه در قرآن به همه اوقات روز قسم آورده شده است.
در تفسیر آخرین آیه این سوره نیز به تبیین واقعیت جهانبینی انسانی و انسانشناسی اسلامی پرداخته شده است؛ اینکه انسان در بستر مجموعه داشتنها و نداشتنهای خود موجودی زیانکار است.
انسان، در جریان قطعی انسانیت، استعداد، اندیشه و خلاقیت در امور و ایجاد تحول در اجسام را دارد، اما این قدرتها همه در طول شهواتی است که در انسان وجود دارد و اگر همه اینها در اختیار هوس و شهوت قرار گیرد، فاسد میشود. ازاینرو استثنای این آیه و این جریان هم کسانی هستند که توانمندیهای خود را بهجای استفاده در شهوات در ایمان و تقوا و عمل صالح هزینه کردهاند.
«ان الانسان لفی خسر»؛ تباری هستند که از اول بهدنبال غرایز و شهوات و تسلیم اینها در زندگی روزمره بوده اند و در اینجا «ان الذین آمنو و عملوا الصالحات» همان استثناها هستند و نکته هم همینجاست؛ تازمانیکه در جریان این استثنا قرار نگیریم، سعادتمند نیستیم و عاقبت نداریم.
نمیتوان به پارهای مسائل ایمان داشت، اما به باقی مسائل نه
توجه به این نکته مهم است که اگر بخواهیم همیشه مثل دیگران باشیم و بگوییم همه اینگونهاند و ما هم همان عمل و رفتاری را که همه انجام میدهند، انجام دهیم، تسلیم جریان انسانی هستیم و این ذلت، بدبختی و افتادن در مسیر هلاکت است.
بنابراین باید این تفکر را در جامعه و بهویژه در جوانان ایجاد کرد که باید استثنا شویم و این زندگی استثنایی همان «الا الذین آمنوا...» است که تا در ما ایجاد نشود، درست نمیشویم. همه سخن زندگی هم همین است و تا استثنا نشویم، در مسیر درست نیستیم و این استثناشدن هم مبارزه و سختی دارد و مجاهدت میخواهد و به این سادگی حاصل نمیشود.
اینجا دو بحث وجود دارد؛ اول، شناخت افراد مستثنا و دوم، علت استثناشدن و این نکته کلیدی این آیه است که باید این دو را از تفسیر آن برداشت کرد. بحث اینجاست که این استثنا از چیست؟ آیا از «ان الانسان لفی خسر» است یا از خود انسان؟
در ترجمه این سوره گاهی این اشتباه میشود که استثنا از «ان الانسان لفی خسر» است، درصورتیکه در اینجا «انسان» منظور است؛ برخی انسانها از انسانی که تودهای از امکانات و استعدادها در بستر غرایز است و در خسارت و زیانکاری به سر میبرد، با ایمان و عمل صالح مستثنا شدهاند.
اگر بنا باشد که ایمان ابزاری باشد تا انسان را از خسارت درآورد، هر نقصی در ایمان موجب خسارت میشود. اگرچه ایمان با مجموعهای از عوامل قوی میشود و آنچه در ایمان مهم است؛ جامعیت و کمال آن است. بهعبارتی نمیتوان به پارهای مسائل ایمان داشت، اما باقی مسائل را قبول نکرد.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-715
ارسال نظر