تاریخ خبر: کد خبر: 614

آینده از آن کسی است که شبکه تربیتی داشته باشد

با دکتر هادی وکیلی، مدیر گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی، دریکی از روزهای گرم مشهد در دفتر کارش قرارگذاشتیم. تجربه های فرهنگی مختلف و مطالعه عمیق تاریخ، تجربه ودانش را در وی ترکیب کرده بود.

آینده از آن کسی است که شبکه تربیتی داشته باشد

 دکتر وکیلی معتقد است فعالیت نیرویی نباید دولتی باشد و ادامه می دهد:"هم تجربه غرب و هم تجربه 1400 سالة  شیعه نشان می دهدکار نیرویی موفق، یک کار نیرویی غیر دولتی است". وی فعالیت های شبکه سازی غربی را الگو گرفته از نمونه های اسلامی وغفلت از شناخت داشته ها را باعث عقب ماندن ما می داند.

 

*   *   *

- تفاوت های فردی که دریک ساختارفرهنگ دینی  رشد می یابد ، بافردی که در ساختار فرهنگ غربی رشد کرده است ،درچیست؟

تفاوت این دو فرد، برگشت می کند به تفاوت این دو ساختار. این دو ساختار،  دونوع فضا و محیط و شرایط ایجاد می کنند. در نظریۀ اسلامی تربیت هم ضمن اینکه فرد مهم است، ساختاراجتماعی اهمیت ویژه ای دارد. مثلا قرآن از جبهه حق و باطل سخن می گوید. مفهوم این است که شما اول باید ساختار را به درستی طراحی بکنید و بعد در این ساختار، رشد را تعریف کنید.

 

این ساختار به گونه ای طراحی می شود که افراد درون آن آگاه اند . این آگاهی،  به آنان کمک می کند تا بفهمند که این رفتار توأم  با ضلالت است و آن رفتار همراه با رشد. بااین حال، ممکن است انسان راه ضلالت را انتخاب بکند. اما بسیار بعید است که افرادآگاهانه به سمت ضلالت بروند.

 

نکته دوم این است که  افراد در داخل ساختارها، بدون اینکه برای رسیدن به درستی، زحمت زیادی بکشند،  می توانند به جبهه حق بپیوندند، یا اینکه در جبهه باطل قرار بگیرند. بنابراین، همانطور که آفرینش یک ساختار سالم انسانی سخت است، پیامدهایش درازمدت وشیرین است. از این جهت، باید بر روی ساختار تمرکز کنیم و کار برنامه ریزی شده داشته باشیم. مثلاً اگر  ساختار دانشگاه را درست کنیم، حدود 80درصد خروجی این ساختار افراد سالمی می شوند. یکی از اشکالات سیاست های فرهنگی در این سی سال هم این بوده است که به تولید ساختارهای سالم توجهی نداشته ایم . در جبهه حق، باید اعتماد به نفس داشت . اگر اعتقاد به این دارید که تفکیک جنسی کار درستی است، باید راهکارش را پیدا کنید. منظورم این نیست که فشار بیاوریم ، بلکه باید راهکارش راپیدا کنیم.

 

ساختار را هم نباید الزاماً دولتی دید. هم تجربه غرب و هم تجربه 1400 سالة مکتب تشیع نشان داده است که تربیت موفق، تربیت دولتی نیست، بلکه تربیت خصوصی است؛ خصوصی اعم ازفردی یا خانوادگی با ساختارها و شبکه های اجتماعی . شیعه حداقل نه قرن در دوره خفقان، رشد کرده است. مثلاً شیعیان محافل خانگی داشتند. امام صادق(ع) به پیروان خودشان توصیه می کنند که ما دوست داریم شیعیان بین خودشان جلسات خانگی داشته باشند. من در همین مشهد، سراغ دارم عده ای را که 110 سال است جلسه خانگی دارند. این همان ساختار مردم نهاد است که دولت در آن دخالت ندارد ونظارتی هم ندارد. حتی من معتقد هستم شبکة اجتماعی مثل تویتر و فیس بوک راهکارهای ما را دزدیده اند . دانشگاه تل آویو دکترای شیعه شناسی راه انداخته است. دانشگاه پنسیلوانیا هم این رشته را راه انداخته است.

 

 

- آیندۀ فعالیت ها ی فرهنگی به چه سمتی باید برود؟

من معتقد هستم که دولت وظیفه خود را انجام بدهد، در حالی که به این ساختارها هم توجه بشود. به نظر من، آینده ازآن کسانی است که این شبکه های تربیتی و اجتماعی را دراختیار داشته باشد. ما دراین قسمت، تجربه هزارساله داریم وهیچ مشکلی وجود ندارد.

 

متأسفانه گرفتاری هایی  که ما در بخش سیاسی اقتصادی داریم، مانع این شده است که به ضلع سوم مثلث توجه کنیم. من بارها گفته ام که ما یک مثلث اجتماعی داریم که اقتصاد و سیاست و فرهنگ سه ضلع آن هستند. نقش فرهنگ از همه بیشتر است؛ فرهنگ، قاعده مثلث است. متأسفانه قاعده مثلث را عوض کرده اند وجایش سیاست را گذاشته اند یا اقتصاد را، بنابراین، فرهنگ تحت الشعاع قرار گرفته است. ضمن اینکه جامعه غرب را هم باید شناخت و راهکارهایش را هم باید کشف کرد و پس از بومی کردن، آن ها را به استخدام درآورد. اگر شما بخواهید در میدان آن ها بازی کنید، کارتان خیلی  سخت می شود. این مشکل دو راه حل دارد. یکی اینکه میدان را عوض کنید و دوم اینکه وقتی در میدان آن ها وارد شدید، ضریب آگاهی را بالا ببرید. میدان عوض کردن یعنی اینکه شما مثلا اینترنت ایرانی داشته باشید. البته، هزینۀ این عوض کردن میدان بسیار بالاست .بنابراین ، باید همیشه به هر دو راهکار نگاه کرد. شما در همۀ فعالیتها، باید ضریب آگاهی را بالا ببرید. در اول عرایضم هم اشاره کردم که نظریۀ اسلامی براین عقیده است که آگاهی مردم را بالا ببرید. به عبارت دیگر چه زمانی " لا اکراه فی الدین" ایجاد می شود؟ زمانی که " قد تبین الرشد و من الغی". 

 

- از صحبت های شما تأکید بر روی الگوهای محلی برداشت می شود تا تشکل های بزرگ و سراسری، درست است؟

ببینید اگر این نهادها یکدیگر را خنثی نکنند، همگی مفید هستند یعنی ما نباید به این دلیل که می خواهیم با الگوی  محلی کار بکنیم، به آنها بگوییم شما کارنکنید. ما اعتقاد غلطی که ایجاد کرده ایم این است که خانواده ها فکر می کنند وقتی فرزندشان وارد دانشگاه بشود، دیگرمشکلی نخواهد داشت، چون وارد دانشگاه جمهوری اسلامی شده است، از آن طرف هم یک باور غلط در مدیران ایجاد شده است مبنی بر اینکه ما 700 سمن (NGO) فرهنگی برای جوانان داریم. هر دو طرف باعث غفلت می شود و اشتباه است. به نظر من، هر دو طرف باید کار خودشان را بکنند رک باید بگویم؛ برای کار فرهنگی باید کسانی وارد میدان بشوند که اخلاص داشته باشند، چون ظاهر کار فرهنگی نشان نمی دهد. فرض کنید شما چند جوان را تربیت کردید و رشد دادید؛ چه کسی در این دنیا از کار شما باخبر می شود؟ چه کسی از شما تشکر می کند؟ مثل کار اقتصادی نیست که بتوانید برآیندش را در یک کار آماری نشان بدهید،  مثل کار سیاسی نیست که نتیجه اش را در آرای انتخاباتی ببینید.      

 

برگرفته از نشریه موج چهارم

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون