یکی از مشکلات بسیار اساسی نظام اقتصاد شهری مشهد و بسیاری از کلانشهرهای دیگرِ کشور نگاه غلط مدیریت شهری در یکسان پنداشتن و مترادف هم دانستن «اقتصادیسازی» با «تجاریسازی» است. در این نگاه تنها راهکار کسب درآمد از هر پروژۀ شهری دمدستیترین و سادهترین راهکار ممکن، یعنی تخصیص بخش عمدهای از پروژه به واحدها و مجموعههای تجاری، فرض میشود.
پروژۀ بافت اطراف حرم مطهر و میدان «شهدا» را میتوان نمونهای از شکست مطلق اقتصادی پروژههایی که با نگاه تجاری توسعه یافتهاند دانست؛ به ویژه، بهدلیل استعداد بالای اقتصادی بافت این دو پروژه بهسبب مرکزیت اجتماعی و حضور بخش عمدهای از زائران و مسافران، میتوان ایندو را نماد ناکارآمدی نگاه تجاریِ صِرف به اقتصاد دانست.
خود این یک هنر است که شما یکچنین منطقۀ مستعدی هم ازلحاظ فرهنگی و هم ازنظر اقتصادی را نزدیک به دو دهه دراختیار داشته باشید و بعد آن را تبدیل کنید به جایی که بهتعبیر یکی از شهردارهای مشهد، اگر بهجایش در آنجا قبرستان میساختیم، سود بیشتری داشت، یا مهمترین و هویتیترین میدان شهر، یعنی میدان «شهدا»، را به پروژهای با ٨٠٠میلیارد تومان بدهی با مجموعه از واحدهای تجاری مرده و خالی از کسبه و مردم تبدیل کنید که تنها اقتصاد فعال در آن فروش سم سوسک است، بعد هم دائما فریاد بزنید که «مشکل ما طراز صفر است.» و «چرا دولت کمک نمیکند؟»، درحالیکه در این مدل غلط اقتصادی و اجتماعی تعریفشده در این بافت هرچقدر هم دولت پول تزریق کند (که از شهرداری تهران در دهۀ ٧٠ آغاز گشت و از دهۀ ٨٠ وارد مشهد هم شد و از اواسط دهۀ ٨٠ رشد فزایندهای گرفت) ضمن تبدیل کردن مجتمعهای تجاری و چندمنظورۀ غیرمسکونی به یکی از المانهای اصلی شهر روند سنتی و طبیعی هدایت سرمایههای مردمی در حوزۀ مسکن (بهعنوان یکی از نیازهای اساسی و حقیقی جامعۀ شهری) را مختل و تبدیل به سرمایهگذاری در ساخت مالها و مجتمعهای تجاری کرده است، بهطوریکه آمار نشان میدهد در سالهای اخیر تعداد پروانههای تجاری صادرشده نسبتبه کل پروانههای صادرشده در اواخر دهۀ ٨٠ بیش از دوبرابر شده است. این درحالی است که بخش دولتی و نهادهای عمومی و مالی یا شرکتهای وابسته به آنها نیز، همسو با این امر، بهجای پرکردن این خلأ، هم با سیاستگذاریهای غلط و تشدیدکنندۀ تجاریسازی و هم با سرمایهگذاری مستقیم در آن، به این سیل ویرانکنندۀ فضاهای شهری دامن زدهاند.
نمونهای از نگاه غیرتجاری به اقتصادیسازی فضاهای شهری را میتوان در برخی میادین مرکزی کلانشهرهای جهان مشاهده کردد؛ بهعنوانمثال در میادینی مانند میدان «سرخ» مسکو، «شارلدوگل» پاریس و «گرندپلیس» بلژیک سیاستگذاران، علاوهبر حفظ کامل معماری سنتی میدان (حتی تا شعاع خاصی در اطراف آن)، با تعریف کاربریهای فرهنگی (مانند موزههل، کلیساها و نهاهای مذهبی دارای معماری سنتی، المان سرباز گمنام)، تولیدی (صنایع سنتی و جذاب کشور) و سیاسی توانستهاند ازطریق ایجاد جذابیتها و تمایز هویتمحور با کمترین فضای تجاری کارکرد اقتصادی بالایی نیز ایجاد کنند. ای کاش کسانی که کورکورانه تجاریسازی و مالسازیهای افراطی را از غرب و فرهنگ آن تقلید کردند حداقلتوجهی به این بعد از عملکرد غربیها نیز داشتند.
دکتر میثم ظهوریان
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-8957
ارسال نظر