به گزارش قاصدنیوز، سومین نشست دوره آموزشی مبانی و اندیشه انقلاب اسلامی 28 و 29 مردادماه به همت باشگاه فکر و اندیشه انقلاب اسلامی خراسان رضوی در سالن همایش های موسسه جوانان آستان قدس رضوی برگزار شد و طی این جلسه دکتر منوچهر محمدی(مشاهده سوابق) در دو موضوع پیرامون مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلاب های جهان ارائه بحث نمود. در ادامه خلاصه و مهم ترین مباحث مطرح شده در این جلسه را ارائه می گردد:
بخش اول: مقایسه انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه و روسیه پیش از رخ دادن انقلاب
خاطرم هست در سال 1366 حضرت امام توصیه کردند که انقلاب اسلامی را با سایر انقلاب ها مقایسه کنید. من آن زمان کتاب" تحلیلی بر انقلاب اسلامی" را نوشته بودم و بر خودم فرض دانستم تا نسبت به مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها هم پژوهش و تحقیق داشته باشم. این کار را شروع کردم و بعد از 6 سال و در سال 1372 کتاب "مقایسه انقلاب اسلامی با انقلاب روسیه و فرانسه" چاپ شد و تا امروز نزدیک به هشت چاپ از کتاب منتشر شده است.
مسئله مهم در این بحث این است که مقایسه را به دو صورت می توان انجام داد؛ صورت نخست اینکه ما تئوری یک الگوی آرمانی از انقلاب را ارائه دهیم و شرایط و چگونگی تشکیل یک انقلاب آرمانی را بیان کنیم و سپس سایر انقلاب ها را با این مدل نظری محک بزنیم و مقایسه کنیم. صورت دوم هم این است که ما یکی از انقلاب ها را انتخاب کنیم و سایر انقلاب ها را با آن مقایسه کنیم.
حرکت ها و تحولات سیاسی-اجتماعی
قبل از مقایسه انقلاب ها باید به یک نکته توجه کنیم و آن استفاده غلط از واژه انقلاب است. ما هر حرکت سیاسی-اجتماعی را انقلاب می نامیم در حالی که انقلاب از نادرترین تحولات سیاسی اجتماعی است. 6 نوع حرکت سیاسی-اجتماعی داریم که یکی از این حرکت ها انقلاب است و در ادامه به معرفی این حرکت ها خواهیم پرداخت:
- رفرم (اصلاح) : حرکتی است قانونی و تدریجی که تحت فشار جامعه صورت می گیرد، و رژیم حاکم هم خودش می پذیرد که اصلاحاتی را انجام بدهد، مثل انقلاب مشروطه.
- شورش: حرکتی است مردمی در جهت نفی نظام حاکم و علیه دیکتاتور حاکم؛ البته در این حرکت مردم برای جایگزینی برنامه ای ندارند، مرگ بر فلان دارند ولی زنده باد چه کسی؟ مشخص نیست! به عنوان مثال حرکت های بیداری اسلامی در منطقه شورش بود؛ مرگ بر قذافی و مبارک می گفتند اما جایگزین نداشتند. این حرکت ها به تدریج یا تبدیل به رفرم می شود و یا تبدیل به کودتا.
- کودتا: حرکتی است توطئه آمیز توسط نظامیان داخل حکومت علیه حاکمان، یعنی حرکت از درون حکومت علیه حکومت شکل می گیرد. این حرکت فقط برای کسب قدرت است و مردم نقشی در آن ندارند. مثل کودتای 1292 که رضاخان را سرکار آورد و یا کودتای 1332 که محمدرضا را دوباره سرکار نشاند.
- نهضت های استقلال طلبانه: شورش های مردمی هستند برای نفی حاکمیت بیگانه، مثل آنچه در هند علیه انگلیس اتفاق افتاد.
- نهضت های جدایی خواهانه: حرکتی است در گوشه ای از مملکت برای جدا شدن از مرکز؛ مثل بنگلادش.
- انقلاب: حرکتی است مردمی، ناگهانی، در جهت تغییر بنیادین ارزش ها، ساختارها و رهبری و همینطور توام با خشونت داخلی.
اگر بخواهیم انقلاب ها را بشماریم، 6 انقلاب موفق داشته ایم: 1. انقلاب فرانسه (1789) 2. روسیه (1917) 3. چین (1949) 4. کوبا (1959) 5. نیکاراگوئه (1979) و 6. انقلاب اسلامی ایران(1979). در این بین سه انقلاب با سه ایدئولوژیِ متفاوت شکل گرفت. انقلاب فرانسه در غرب و بر مبانی دموکراسی، لیبرالیسم و آزادی فردی؛ انقلاب روسیه بر مبنای مارکسیسم و سوسیالیسم و انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام بر مبانی اسلامی.
تضاد قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی شکل دهنده انقلاب
انقلاب از تضاد دو قدرت سیاسی حاکم و قدرت اجتماعی بوجود می آید و اگر این دو تضاد وجود نداشته باشد هیچ گاه انقلاب بوجود نخواهد آمد. قدرت سیاسی، ابزار مادی قدرت را در اختیار دارد و قدرت اجتماعی، ابزار معنوی قدرت را. در قدرت سیاسی 4 عنصر را می توان مشخص کرد: وضعیت نظامی، وضعیت اقتصادی، مدیریت سیاسی و حمایت خارجی؛ در قدرت اجتماعی نیز 3 عنصر مشارکت مردمی در قدرت، رهبری مقبول ، و ایدئولوژیِ مورد قبول را داریم، که اگر یکی از این ها نباشد قدرت اجتماعی شکل نمی گیرد.
چگونه یک انقلاب پیروز می شود؟
حالت اول این است که عناصر قدرت سیاسی تضعیف شود و با این ضعف قدرت اجتماعی بر آن غلبه کند. حالت دوم هم این است که قدرت اجتماعی آنقدر قوی شود که با وجود قوت قدرت سیاسی باز هم بتواند بر آن غلبه کند. ما برای مقایسه انقلاب ها، ابتدا باید به مقایسه و شناخت قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی پیش از هر انقلابی بپردازیم و این قدرت ها را مورد بررسی قرار دهیم.
عناصر قدرت سیاسی
وضعیت نظامی: فرانسه در دوران لوئی شانزدهم درگیر چهار جنگ هفت ساله بود و این باعث تضعیف شدید قدرت نظامی فرانسه و نارضایتی نیروهای ارتش شده بود. در روسیه هم همین وضعیت وجود داشت، روسیه در جنگ با ژاپن شکست خورد و بعد هم در جنگ جهانی اول در کریمه در برابر آلمان دچار شکست شد و منجر به فرار سربازان از جنگ شد که همین سربازان فراری در پطرزبورگ علیه نیکولای دوم قیام کردند. اما ایران که از زمان فتحعلی شاه قاجار در هیچ جنگی شرکت نکرده بود در دوران محمدرضا پهلوی تبدیل شده بود به ژاندارم منطقه و ارتش هم کاملا وفادار به حکومت بود و مجهزترین سلاح ها را هم در اختیار داشت. و در کنار این ها یک سازمان مخوف هم به نام ساواک ایجاد کرده بود.
وضعیت اقتصادی: فرانسه و روسیه به دلیل هزینه های سنگین جنگ ها شرایط اقتصادی خوبی نداشتند در حالی که ایران با افزایش قیمت نفت در سال 1972 از یک کشور وام گیرنده به یک کشور وام دهنده و به یک کشور ثروتمند تبدیل شده بود و مشکل اقتصادی نداشت.
مدیریت سیاسی: فرانسه و روسیه از لحاظ مدیریت سیاسی کشور دچار ناتوانی و ضعف شده بودند، اما ایران با هدایت و حمایت مستشاران تکنوکرات و سفرای آمریکا و اسرائیل، وجود وزرای تحصیل کرده و هم اینکه خود شاه فرد تحصیل کرده ای بود، از لحاظ مدیریت سیاسی مشکلی نداشت.
حمایت خارجی: از این لحاظ هم فرانسه نه تنها حامی خارجی نداشت بلکه دولت های اروپایی برای سقوط حکومت فرانسه تلاش هم می کردند. روسیه هم از طرفی خودش درگیر جنگ با آلمان و ژاپن بود و از طرف دیگر دوستانش هم یعنی انگلیس و فرانسه دیگر جنگ بودند و امکان کمک به روسیه را نداشتند. اما ایران حمایت آمریکا و شوروی و حتی چین را داشت و از لحاظ حمایت خارجی مشکلی نداشت.
بنابراین در هر چهار عنصر قدرت سیاسی، ایران قبل از انقلاب تامین بود و مشکلی نداشت در حالیکه فرانسه و روسیه قبل از انقلاب دچار مشکل بودند و با یک تلنگر انقلاب ها رخ دادند؛ بنابراین انقلاب های روسیه و فرانسه از نوع انقلاب های نوع اول هستند که در آن قدرت سیاسی ضعیف می شود و قدرت اجتماعی با استفاده از این ضعف بر آن غلبه می کند.
عناصر قدرت اجتماعی
مشارکت مردمی: انقلاب ایران اولین انقلاب توده ای است که در آن همه ی طبقات جامعه به صورت یکپارچه حضور داشتند و یک قدرت عظیم را ایجاد کردند. در مقابل، در انقلاب فرانسه و روسیه اقلیتی معدود در انقلاب ها شرکت داشتند.
رهبری مقبول: در فرانسه و روسیه این رهبری یا اصلا وجود نداشت یا به صورت پراکنده بود ولی در ایران از خرداد 1342 یک رهبری بلامنازع وجود داشت که هم مشروعیت داشت و هم مقبولیت و تا 10 سال پس از پیروزی انقلاب نیز این رهبری ادامه داشت.
ایدئولوژی: ایدئولوژی در فرانسه برای سقوط لوئی شانزدهم هیچ نقشی نداشت و بعد از انقلاب بود که ایدئولوژی و لیبرالیسم در میان روشنفکران مطرح شد. در روسیه هم ابتدا اصلا مارکسیسم محبوبیتی در میان مردم نداشت و در انقلاب 1917 نقشی نداشت ولی در توجیه تحولات بعد از انقلاب نقش اساسی دارد. این ها در حالی است که در انقلاب ایران، ایدئولوژی انقلاب یعنی اسلام از 1400 سال پیش در باورهای مردم جا پیدا کرده بود؛ بنابراین قدرت اجتماعی در فرانسه و روسیه ضعیف بود ولی در ایران بسیار قوی وجود داشت و همین، انقلاب ایران را مستثنی می کند از سایر انقلاب ها.
مقایسه انقلاب ایران و انقلاب فرانسه و روسیه پس از رخ دادن انقلاب
پس از انقلاب در میان سه انقلاب فرانسه و روسیه و ایران شباهت هایی از لحاظ ساختاری وجود دارد. حکومت پس از انقلاب ها از میانهرو ها شروع می شود و به رادیکال ها می رسد؛ اما دو انقلاب فرانسه و روسیه بعد از 10 سال منجر به دیکتاتوری می شود و مردم به عناوین مختلف از صحنه خارج می شوند در حالی که در انقلاب اسلامی برعکس شد و با دادن حق رای به همه ی مردم، انتخابات حتی در شرایط سخت جنگ تحمیلی هم برگزار شد. رهبری هم در انقلاب اسلامی تا زمان رحلت حضرت امام بدون خدشه باقی ماند و بعد از آن هم با آرامش انتقال پیدا کرد و ثبات برقرار ماند. این در حالی است که رهبران در دو انقلاب روسیه و فرانسه به جان هم افتادند و حتی ایدئولوژی در این انقلاب ها توسط خودشان به چالش کشیده شد ولی در انقلاب اسلامی اصول قانون اساسی تا به امروز حفظ شده است؛ بنابراین در ایران برخلاف فرانسه و روسیه سه عنصر قدرت اجتماعی با صلابت و قدرت و بدون خدشه حفظ شد.
توطئه علیه انقلاب اسلامی
انقلاب های فرانسه و روسیه نه در بیرون و نه در درون با دشمنان قسم خورده مواجه نشدند و توطئه علیه این انقلاب ها شکل نگرفت در حالیکه انقلاب اسلامی در طول 10 سال اول با 17 توطئه روبهرو شد که هدفشان سقوط نظام بوده است. پنج منازعهی قومی با هدف تجزیه و نابودی کشور راه اندازی شد؛ منازعات خلق عرب، کرد، ترک، بلوچ و ترکمن. چهار گروه تروریستی برای ترور سران نظام بسیج شدند؛ گروه های فرقان، منافقین، گروه گونی(مهدی هاشمی) و پیکار. چهار کودتای نظامی نوژه، قطب زاده، حزب توده و سلطنت طلب ها شکل گرفت. دو جنگ تجاوز کارانه علیه انقلاب شکل گرفت؛ حمله آمریکا به طبس و جنگ هشت ساله ی عراق و در پایان دو فتنه شریعت مداری و قائم مقام رهبری هم شکل گرفت.
جامعه ولایی
انقلاب اسلامی توانست این توطئه ها را خنثی کند و قدرتمندتر از پیش در صحنه بماند. باید توجه کنیم که این ارکان سه گانه قدرت اجتماعی یعنی رهبری ولایی، امت ولایتمدار و مکتب ولایی و پیوند این سه با هم، باعث خنثی سازی این توطئه ها شده است. این سه رکن، جامعه ولایی را شکل می دهد و حتی منازعات خواص را در خودش حل می کند. خواص باید بدانند، تا وقتی مقبولیت خواهند داشت که خودشان را در چهارچوب جامعه ولایی تعریف کنند، در غیر این صورت سقوط شان قطعی خواهد بود. در کشور ما میزان و ترازو، ولایت و جامعه ولایی است و همین هم باعث و علت ثبات است و تا زمانی که این جامعه ولایی برپا باشد، ثبات را خواهیم داشت.
دکتر منوچهر محمدی در ادامه و در پاسخ به این نگرانی که مردم و خصوصا مسئولین وارد مادی گرایی شدند و از فضای انقلابی گری دور افتادهاند و همین باعث ایجاد یأس در بچه های انقلابی شده است، افزودند: ما دو نگاه به انقلاب داریم، یک نگاه خرد و یک نگاه کلان.
در نگاه خرد معمولا ما بیشتر متوجه نواقص و اشکالات می شویم و دشمن هم سعی دارد ما را با این نگاه مشغول بکند، مثلا اگر یک روحانی کار خطایی بکند ما تعمیم می دهیم به کل جامعه ی روحانیت. بالاخره در هر انقلابی یک سری آفات وجود دارد و زمانی که نظام پایدار می شود، رسوخ می کند ولی اگر انقلاب جریان داشته باشد، آفت ها در این جریان نابود می شوند ولی اگر راکد ماند، حتی یک آفت هم کافی ست تا این جریان راکد بگندد.
انقلاب اسلامی هم از حرکت باز نایستاده است. انقلاب نظام را پدید آورده است و خود انقلاب دارد مسیرش را طی می کند. اشکالاتی هم اگر وجود دارد در نظام است و به خاطر ایستایی آن نه در انقلاب، انقلابی که در عمق شکل گرفته و در حال حرکت است. البته این اشکالات می تواند منجر به پوسیدگی نظام شود و شاید یک روزی برسد که کسان دیگری انقلاب ما را ادامه دهند و حتی بهتر از ما.
به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که انقلاب حافظ این نظام است و می تواند در آفت ها تخفیف ایجاد کند. به عنوان مثال رشوه خواری در کشور و در نظام وجود دارد ولی این رشوه خواری تبدیل به یک ارزش نشده است، قانونمند و نظام مند نشده است.
بخش دوم: دستاوردهای کلان انقلاب اسلامی
دستاورد های کلان برای ما از این جهت اهمیت دارد که دستاوردهای خرد قابل خدشه است. این خدشه به دستاورد های خرد مثل کارهای عمرانی وارد است که از کجا معلوم این دستاورد ها در صورت عدم شکل گیری انقلاب باز هم حاصل نمی شد و این دستاورد ها حاصل انقلاب است؟ دستاورد های کلان، در چهار سطح ملی (داخل مرزها)، منطقه ای (جهان اسلام)، جهانی (کل نظام جهانی)، تاریخی (تاریخ تمدن بشری) قابل بررسی است.
الف) سطح ملی
- تاسیس یک نظام دینی کارآمد در دنیای پست مدرن
دلیل اهمیت این موضوع این است که برای 300 سال مطرح می کردند که نظام دینی به تاریخ پیوسته است و امکان ندارد دوباره به وجود بیاید. انقلاب این نظریه را به چالش کشد و نشان داد می توان یک نظام دینی با برنامه به وجود آورد. انقلاب، ساختار جهانی را زیر سوال برد و از این ساختار بر اساس یک نظام جدید جدا شد. انقلاب، دو شعار و برنامه مشخص دارد؛ "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" که پایه ی سیاسی داخلی است و "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" که پایه ی سیاسی خارجی است. حالا باید دید آیا انقلاب در تحقق این شعار ها موفق بوده است یا خیر؟
استقلال: ایران قبل از انقلاب چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ اقتصادی و سیاسی، تحت سلطه غرب بود ولی انقلاب بندهای این وابستگی را قطع کرد.
آزادی: انقلاب، آزادی را بازتعریف کرد؛ آزادی واقعی توده ها در تعییین سرنوشت کشور، که غرب فقط شعار آن را می دهد و نتوانست محقق کند ولی انقلاب این آزادی را به مردم داد. انتخابات های فراوانی که در کشور ما شکل گرفته است نشان از وجو این آزادی است. به عنوان مثال در ماجرای بنی صدر، خود امام اعلام کردند که به بنی صدر رأی نداده اند ولی او انتخاب می شود و زمانی که مردم در خیابان ریختند و اعتراض کردند، امام حکم عزل بنی صدر را اعلام کرد. رهبری به احترام رأی مردم از دولت ها تا زمانی که خطوط قرمز را رد نکنند، حمایت می کنند و از این حمایت سوءاستفاده هم شده است. مردم ما حتی در برخی انتخابات برخلاف نظر احزاب و شخصیت ها انتخاب کرده اند. این نشان از آزادی واقعی دارد. این در حالی است که آزادی در غرب، محدود به بی بند و باری و فساد است و آزادی در فکر و تصمیم گیری وجود ندارد.
من برای ملت خودمان سه ویژگی برشمرده ام: 1. ملت ما تودار است و خودشان را بروز نمی دهند. 2. تصمیم گیری را در آخرین لحظه انجام می دهند و دقیقه نودی اند. 3. لجبازند و اگر بفهمند چیزی قرار است بر آن ها تحمیل شود، لج می کنند. این ویژگی ها باعث شده تا اصلا قابل پیش بینی نباشند.
نه شرقی، نه غربی: ما در حوزه سیاست خارجی نیز مقتدرانه عمل کردیم. تصمیم گیری های ما در داخل کشور انجام می شود، البته برخی دولت ها گرایش هایی پیدا کردند ولی نظام اجازه نداد.
منابع قدرت جمهوری اسلامی
انقلاب، قدرت را بازتعریف کرد و نشان داد قدرتی بالاتر از قدرت مادی نیز وجود دارد. قدرتی که به وسیله ی آن توانسته است استقلال و آزادی خودش را حفظ کند.
- تکیه بر عنایات الهی: خداوند به سه طریق گفته است که شما را کمک می کنم: الف) « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ » این وعده ی خداست که راه را نشان می دهد و کمک خواهد کرد اگر ما مجاهده کنیم. ب) امداد غیبی: « وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللَّـهَ رَمَى » ما از امداد های غیبی نمونه های فراوانی داشتیم و داریم. ج) تضمین پیروزی: « فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغَالِبُونَ » خداوند وعده ی پیروزی داده است و خودش هم گفته که در وعده هایش تخلف نخواهد کرد « إِنَّ اللَّـهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ».
- تکیه بر توده های مردم: انقلاب، بعد از خداوند تکیه اش بر توده های مردم است.
- پیروی از ولایت فقیه: ما معتقدیم که ولی فقیه نائب امام زمان است و پیروی از او پیروی از امام زمان و رسول خدا(ص) و در نهایت خداوند است؛ حضرت امام فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. این عنصر قدرت، برای ما آرامش دهنده است.
- نابودی ترس از مرگ و آمادگی برای شهادت: در گذشته مرگ برای جوامع یک نقطه ضعف بود ولی انقلاب مسئله ی مرگ را حل کرد و شهادت برای جامعه ی ما تبدیل به یک آرزو شد چرا که آغاز یک زندگی جاودانه است.
- تبدیل تهدیدها به فرصت ها
- داشتن فرصت و زمان: ما برای امروز و فردا نمی جنگیم؛ ما برای تمام نسل ها و تاریخ بشریت می جنگیم. انقلاب یک زندگی سه بعدی برای بشر تعریف کرده است: زندگی فردی، زندگی اجتماعی و زندگی تاریخی.
- بالفعل کردن عوامل بالقوه و استفاده از مواهب و نهمت های الهی
- تحمیل اراده بر دشمن: ما در تلاشیم تا اراده ی خود را بر دشمن تحمیل کنیم.
- مقاومت و پایداری: « فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ » ما امر شده ایم به استقامت و پایداری
- خود باوری: ایمان به اینکه ما می توانیم.
- ادای تکلیف: ما مأمور به انجام تکلیف هستیم.
- شکل گیری جامعه ولایی
دومین دستاورد در سطح ملی شکل گیری جامعه ولایی است که مرکب است از: رهبری ولایی، امت ولایتمدار و مکتب ولایی. این جامعه ولایی سه نقش ایفا می کند: پشتیبانی و حمایت از نظام، خنثی کردن توطئه ها و استمرار و تداوم بخشیدن به انقلاب. خواص هم اگر درون این جامعه خودشان را تعریف کردند، مقبولیت و مشروعیت خواهند داشت.
ب) سطح منطقه ای
منظور از منطقه، منطقه ای است که انقلاب آن را باز تعریف کرد و آن هم جهان اسلام است. انقلاب مرکزیت جهان اسلام را مجدد تعریف کرده است و غرب هم از همین مطرح شدن می ترسد و نگران است. محوریت در جهان اسلام با ایران است.
از آنجایی که انقلاب ما یک انقلاب شیعی است، چهار دستاور نیز برای جهان تشیع داشته است: خروج از حاشیه و ورود به مرکز، گرایش بیشتر به تشیع در جهان، جهانی شدن گفتمان تشیع: عدالت، شهادت، مردم سالاری و خروج از حالت محافظه کارانه و برخورداری از روحیه انقلابی.
و در عین حال دستاوردهایی را هم برای جهان اسلام داشته است: بازگشت به خویشتن خویش، ظهور نهضت های آزادی بخش اسلامی و بیداری اسلامی.
دلایل زیر هم در خصوص این نکته است که بیداری اسلامی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی است: 1. جنبش توده ای و مردمی 2. نقش برجسته و مشارکت فعال زنان 3. حرکت غیر مسلحانه 4. برخورد برادرانه با نیروهای مسلح 5. ضدیت با نظام سلطه 6. اتفاق نظر در سقوط نظام 7. بهره برداری از نماد های مذهبی 8. مقابله با هر نوع مانع فکری و مذهبی 9. بهره برداری از آخرین فن آوری ارتباطات 10. عدم سازش و مخالفت با سازشکاران.
اما دو تفاوت هم با انقلاب اسلامی وجود دارد: 1. در انقلاب اسلامی، رهبری فرسنگ ها از مردم جلوتر بودند ولی در بیداری اسلامی این مردم بودند که فرسنگ ها از رهبران پیش بودند. 2. ما الگویی نداشتیم بلکه الگوساز شدیم ولی این حرکت ها دارای الگو هستند.
ج) سطح جهانی: برخورد با سلطه جهانی
ما در بحث جهانی شاهد شکل گیری دو اردوگاه سلطه گران و سلطه ستیزان هستیم. دعوای بین این دو اردوگاه هم دعئا بر سر هست و نیست است و بحث تقسیم منافع نیست. این دعوا، دعوای باخت-برد است و دعوای بین رأس هرم و قاعده ی هرم است. دعوایی که بر اساس وعده ی قرآن به پیروزی سلطه ستیزان منجر خواهد شد.
ترکیب داخلی سلطه گران: در ترکیب سلطه گران محوریت با آمریکاست. بعد از آمریکا دول اروپایی، دول پیشرفته ی همراه با غرب، دول در حال توسعه و در نهایت دول اسلامی تحت نفوذ غرب قرار دارند.
ترکیب داخلی سلطه ستیزان: در این ترکیب محوریت با ایران است. بعد جهان تشیع، جهان اسلام، غیر مسلمانان در کشور های درحال توسعه و در نهایت توده هی مردم جهان توسعه یافته غرب.
د) سطح تاریخی: پیچ تاریخی
تاریخ مدون بشریت به سه دوره قرون قدیم، قرون وسطی و قرون معاصر تقسیم بندی می شود.
در قرون قدیم، دو امپراتوری ایران و روم حاکم بودند و همیشه در حال جنگ. علم و پیشرفت علمی در جهان غرب و در یونان باستان بوده ولی در شرق خبری نبوده است. حادثه ای که باعث پایان یافتن این دوران می شود، بعثت پیامبر اسلام(ص) است. حادثه ای که بعد از آن دو امپراتوری ایران و روم نابود می شود و غرب وارد دوران تاریکی قرون وسطی می شود و علم در شرق پیشرفت می کند. قرون وسطی، اوج انقلاب علمی در جهان اسلام بوده است.
دو امپراتوری عثمانی و واتیکان در دوران 1000 ساله قرون وسطی حاکم بودند و این شرق بود که قدرت پیدا کرد و غرب به ذلت کشیده شد. در این مدت غرب 200 سال جنگ صلیبی کرد و شکست خورد و بعد از آن به جنگ نرم علیه شرق پرداخت و موفق شد بر مسلمانان غلبه پیدا کند.
اتفاقی که باعث پایان این دوران شد رنسانس بود. در نتیجه ی رنسانس غرب رشد می کند و اوج می گیرد و جهان اسلام تبدیل به مستعمره می شود و در نتیجه دو امپراتوری عثمانی و واتیکان از هم می پاشند.
بعد از این اتفاق ما وارد قرون معاصر می شویم که 300 سال طول می کشد و پایان بخش این دوران پیروزی انقلاب اسلامی که پیچ سوم تاریخ است. در قرون معاصر دو امپراتوری آمریکا و شوروی شکل گرفتند که شوروی از هم پاشید و آمریکا هم در حال فروپاشی است و این فروپاشی به مراتب سخت تر از فروپاشی شوروی خواهد بود.
انقلاب اسلامی در حال تعریف کردن عصر جدیدی است که می توان از آن به عنوان قرون جدید نام برد، قرونی که اسلام در حال عروج است و غرب در حال افول. به همین دلیل می گوییم انقلاب اسلامی، تمدن ساز است.
تنظیم متن: داوود پرهیزی
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-1490
ارسال نظر