به گزارش قاصدنیوز، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در جهت بررسی تاریخ جمهوری اسلامی و مقابله با تحریفات حادثه 8 شهریور کتاب «پرونده مسکوت» را منتشر کرده است. کتاب شامل چهار فصل و شانزده ضمیمه و تعدادی از اسناد مربوط به این پرونده است. در چهار فصل کتاب به مرور آنچه در این پرونده گذشته، پرداخته شده و ضمائم نیز عمدتا به انتشار مجدد اسناد پرونده و گزارشهای تفصیلی منتشر نشده اختصاص دارند.
انفجار دفتر نخستوزیری از غفلت های تاریخنگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت مایه تاثر است که برخی از مختصر منابع موجود غیرقابل اعتماد و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد که چنان در نظر می آورد که با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.
جرقه آغاز برای تحقیقاتی که منجر به نوشتن این کتاب شد را یکی از همکاران شهید لاجوردی در "سازمان اطلاعات 36 میلیونی" زد. سه شنبه صبحی بود نزدیک به دومین سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در روزهای اقتدار متهمان پرونده 8 شهریور در نهادهای اطلاعاتی ، بعد از مراسم زیارت عاشورای حاج منصور ارضی در گوشه خیابان از مشکلات جدی نهادهای امنیتی سخن گفت.از اینکه وزارت اطلاعات از ورود تیمی از منافقین برای به شهادت رساندن لاجوردی خبر داشت اما به او هشدار لازم را نداده بود. از اینکه تروریست متواری شده را نیروهای مردمی همکار با آنها در شهرهای مرزی گرفته اند و وزارت اطلاعات برای این منظور تلاشی نکرده است. گلایه داشت که این حضور منافقین در کف خیابانهای تهران و شلیک خمپاره ناشی از حضور متحدان آنها در دستگاه اطلاعاتی کشور است و آخر از همه اینکه "آنها لاجوردی را کشتند به خاطر این که او پرونده آنها در 8 شهریور را زیر بغل داشت و می توانست برایشان ایجاد مشکل کند ...هیچ گاه نتوانستم این ادعا که «ترور شهید لاجوردی به خاطر اطلاعات او بود و نه کینه ای مربوط به سالها قبل» را رد یا تایید کنم. چه آنکه اسنادی که بعدها به دستم رسید نشان می داد که برخی از چهره های مورد اعتماد از دهه 60 تا دولت اصلاحات، پیشتر با اسناد جدی مورد سوء ظن شهید لاجوردی بوده اند و برخی شنیده ها حکایت از آن داشت که آنها در همان تیرماه 77 نیز به لاجوردی گفته بودند که «هنوز هرگاه از جلوی اوین می گذریم، می ترسیم»اما از سوی دیگر هیچ سند قطعی که بتوان بر اساس آن قضاوت کرد، پیرامون صحت ادعای «دادن گرای ترور شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی از داخل به منافقین» در دسترسم قرار نگرفت.با این همه، همین ادعا کافی بود که یک روزنامه نگار جوان را به یک سوژه آن قدر علاقه مند کند که بیش از 12 سال برای به دست آوردن اسنادی پیرامون آن وقت صرف نماید، تا با به دست آوردن حتی یک سند از هر یک از کسانی که امید داشت می توانند به او سندی ارائه نمایند، گامی به تکمیل پرونده نزدیک شود.هر سند اما دنیایی تازه در برابر دیدگانم می گشود. اگر در ابتدای کار با یک پیش ذهنیت قدم در جمع آوری اسناد گذاشتم، اما به مرور فهمیدم در دریایی از اطلاعات قرار دارم که باید تمام پیش ذهینت ها را کنار نهاد، و اسناد را بازخوانی کرد. سندهایی که هر یک پرونده ای جدید را به پرونده قبلی ملحق می ساخت، همچون پرونده شهدای 17 شهریور و طرح جوش، پرونده سقوط جنگنده ارتش در عملیات انهدام رادیو منافق، پرونده کودتای نوژه و پرونده جاسوسی سعادتی و ...این در حالی است که موضوع ترور 3 تن از اصلی ترین مقام های یک کشور آن هم در سالهای ملتهب پس از انقلاب، خود نیز به اندازه کافی حائز اهمیت برای بازخوانی حادثه نفوذ کشمیری ، انفجار و پشتیبانی برای خروج وی از کشور می باشد.به عنوان نمونه چندی پیش کتاب «میراث پنهانکاری؛ سایه طولانی ترور جان. اف. کندی» در امریکا به چاپ رسید که ادعا کرده است بررسیها و مدارک موجود درباره نتایج بازجوییها، نشان دهنده ارتباط ترور کندی با احتمال حمله اتمی شوروی است؛ این کتاب چنان مورد توجه قرار گرفت که دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی در این خصوص شد. حال آنکه 50 سال از آن ماجرا گذشته است و شاید بازخوانی آن تاثیری در تحولات امروز آمریکا نداشته باشد.اما حادثه هشتم شهریورماه از یک سو یکی از مهم ترین عملیات های تروریستی رخ داده شده در عصر حاضر- به جهت لحظه وقوع به نسبت شرایط کشور، نقطه قرار گرفتن در سلسله عملیاتهای تروریستی دیگر، رده افراد ترور شده، میزان نفوذ و تاثیرگذاری عامل ترور، حمایت های رسمی صورت گرفته شده از تروریست ها و... – است و از سوی دیگر شیوه اتخاذ شده از سوی سازمان های جاسوسی در این حادثه هنوز قابل بازسازی است و شناخت آن می تواند تاثیری جدی بر عملکرد ما داشته باشد.آنچنان که تنها بازخوانی رفتار مسعود کشمیری در فرازهای مختلفی که در کتاب آمده، نشان می دهد که چگونه یک فرد نفوذی در یک جمع انقلابی می تواند از احساسات دیگران برای وارونه نمایی حقیقت و ضربه زدن به کشور با طرح موضوعات انحرافی و درشت کردن آنها به عنوان موضوع اصلی بهره برداری نماید. کافی است فیلمی که در سالیان اخیر از مذاکرات رجوی با صدام پخش شد را به خاطر آوریم، زمانی که از اطلاع کاخ سفید از این عملیات تروریستی سخن میگوید. از آن دیالوگ شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که ارزشهای اطلاعاتی این اتفاق حتی برای دستگاه اطلاعاتی امریکا، کمتر از ترور کندی نیست.با این وصف باید گفت انفجار دفتر نخستوزیری که منتهی به شهادت رئیس جمهور، نخستوزیر و رئیس شهربانی کل کشور شد، یکی از غفلت های تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است. این غفلت از آن جهت بیشتر مایه تاثر است که برخی از مختصر منابع موجود نیز غیرقابل اعتماد است و در متن آنها مطالبی به چشم می خورد که چنان در نظر می آورد که با هماهنگی متهمان پرونده و برای تحریف آن نگاشته شده است.پرونده 8 شهریور دارای سه فراز اصلی است. نخست چگونگی نفوذ عوامل موثر در ترور به بالاترین سطوح تصمیم گیری امنیتی کشور و اقدامات انجام گرفته از سوی آنها، دوم خود حادثه و سوم حوادث پس از آن از جمله تلاشی که برای شهید جلوه دادن عامل انفجار توسط برخی از ارکان حاضر در دولت وقت رخ داد.در پایان ضروری است به چند نکته کلیدی اشاره نمایم:در میانه راه با برخی دیگر از همکاران علاقه مند به این پرونده که آنها نیز تحقیقاتی در این خصوص داشته اند آشنا گشتم. بسیاری از آنها کمکهای شایان توجهی به من کردند؛ اما برخی در حد یک ویژه نامه کوتاه مدت آماده همکاری بودند و آشکار شدن اختلاف نگاه هایمان موجب کمرنگ شدن همکاری گردید. اما برادر عزیز و پرتلاشم "محمد حسن روزی طلب" تنها فردی بود که نه تنها به این موضوع کم علاقه نشد و مسیر تاریخ نگاری را با بیانیه نویسی سیاسی اشتباه نگرفت؛ بلکه بسیار پرشتاب تر و با انگیزه تر از من در میدان حاضر شد. در حقیقت باید این کتاب را حاصل تلاشهای او دانست که به لحاظ وقت گذاری، سندخوانی، تحریر متن و ... چندین برابر بنده ظاهر شد.ضروری است یاد و خاطره مرحوم حاج احمد قدیریان که دسترسی مرا به بخش عمده ای از اسناد مهیا ساخت، گرامی بدارم. افسوس که در زمان نشر این اثر او نیست تا اولین نسخه را به وی هدیه نماییم.سعی ما بر آن بوده است که کتاب را بر اساس سند خوانی و باز نشر اسناد قضایی و امنیتی موجود از روند پرونده، تحلیل مکتوبات رسانه ها و تاریخ شفاهی تنظیم نماییم و آن را از قضاوت مصون داریم؛ امید که این گام از سوی ما - با توجه به مرتفع شدن حساسیت های مربوط به زمان مفتوح ماندن آن از سوی حضرت امام خمینی (ره)- سبب گردد این پرونده تاریخی از سوی قوه قضائیه مورد رسیدگی قرار گیرد تا چهره حقیقت بیشتر آشکار گردد. نگاشته ما صرفا نگاهی پژوهشی است و نه قضاوتی حقوقی؛ از این رو مبرا از خطا نخواهد بود. از جمله آنکه به رغم تمام تلاشمان برای بیان بی طرفانه موضوع، تعلق عاطفی هر دو نگارنده به شهید بزرگوار سید اسدالله لاجوردی انکار ناپذیر است.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-2092
ارسال نظر