تاریخ خبر: کد خبر: 2869

آمریکا به دنبال یک توافق «بسیار بد» و گرفتن «باج بزرگ» از ایران است

آنچه در مسقط اتفاق افتاده عملا این بوده است که آمریکا از ایران خواسته برنامه غنی‌سازی خود را به طور بلندمدت واگذار کند و متقابلا تا زمانی بلند در آینده انتظار لغو واقعی تحریم‌ها را نداشته باشد. این نوع رفتار مذاکراتی، در حالی که عمق نیاز دولت اوباما به توافق با ایران روشن است، در واقع به این معناست که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند طرفی که باید امتیاز بدهد و از شکست مذاکرات بترسد، ایران است. سوال این است که چه عواملی چنین وضعیتی را به‌وجود آورده است؟

آمریکا به دنبال یک توافق «بسیار بد» و گرفتن «باج بزرگ» از ایران است

به گزارش قاصد نیوز مهدی محمدی در وطن امروز نوشت:

 

مذاکرات هسته‌ای در وضعیتی بسیار مبهم قرار دارد. وقتی به درون اتاق مذاکره نگاه می‌کنیم چند حقیقت بسیار مهم نمایان است:



۱- مذاکرات با نقطه‌ای که بتوان آن را برد-برد نامید فاصله‌ای بسیار زیاد دارد.



۲- جنس شکاف‌های موجود، مذاکراتی نیست، یعنی مساله این نیست که دو طرف باید مذاکره بیشتری کنند تا بتوانند درباره مسائل باقیمانده تفاهم کنند بلکه جنس شکاف‌ها کاملا سیاسی و راهبردی و ناشی از نوع خاص نگاه آمریکایی‌ها به نتیجه‌ای است که باید از این مذاکرات بیرون بیاید.



۳- نشانه‌ای از اینکه آنچه اکنون در مذاکرات می‌گذرد، تاکتیکی برای امتیازگیری در دقیقه ۹۰ باشد، وجود ندارد. در واقع نمی‌توان فرض کرد آمریکایی‌ها چیزی گفته‌اند که بناست بعدا از آن کوتاه بیایند. موضع فعلی آمریکا را براساس شناخت از اصولی که این موضع بر آن استوار شده، می‌توان موضع واقعی آمریکا دانست.



۴- از دید آمریکا، ایران یک طرف مذاکره نیست که باید چیزی بگیرد و چیزی بدهد؛ ایران یک متهم است که باید هر چه دارد بدهد و در مقابل به هرچه گرفت راضی شود.



۵- اصول حاکم بر مذاکرات، اصول هسته‌ای نیست. نگاه به مشروح مباحثات کاملا آشکار می‌کند آمریکایی‌ها به هیچ‌وجه –بر خلاف آنچه می‌گویند- روی بستن راه‌های حرکت ایران به سمت سلاح هسته‌ای متمرکز نیستند بلکه هدف واقعی که تعقیب می‌کنند این است که با ایجاد هراس از آینده، ایران را وادار به پذیرش یک توافق بسیار بد کنند که نه فقط برنامه هسته‌ای ایران را بشدت دچار آسیب می‌کند بلکه به نحو بی‌شرمانه‌ای محیط داخلی ایران را نیز هدف می‌گیرد.



براساس این ۵ اصل که یک توصیف محتاطانه اما دقیق از محتوای مذاکرات هسته‌ای بویژه پس از مذاکرات مسقط است، نکات زیر دارای اهمیت اساسی است:



۱- اولین و مهم‌ترین نکته این است که آمریکا در پی گرفتن یک باج بزرگ از ایران است. اتفاقی که در مذاکرات مسقط رخ داده هیچ معنایی جز این ندارد. اگرچه برخی معتقدند سفت شدن ناگهانی موضع مذاکراتی آمریکا در مذاکرات مسقط صرفا یک تاکتیک کلاسیک مذاکراتی است –که براساس آن دو طرف در دقیقه ۹۰ باید چنان رفتارکنند که گویی هیچ ترسی از شکست مذاکرات ندارند و این طرف مقابل است که باید امتیاز بدهد- اما برخی نشانه‌ها به ما می‌گوید آنچه در حال رخ دادن است چیزی فراتر از ظاهرسازی است. آنچه در مسقط اتفاق افتاده عملا این بوده است که آمریکا از ایران خواسته برنامه غنی‌سازی خود را به طور بلندمدت واگذار کند و متقابلا تا زمانی بلند در آینده انتظار لغو واقعی تحریم‌ها را نداشته باشد. این نوع رفتار مذاکراتی، در حالی که عمق نیاز دولت اوباما به توافق با ایران روشن است، در واقع به این معناست که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند طرفی که باید امتیاز بدهد و از شکست مذاکرات بترسد، ایران است. سوال این است که چه عواملی چنین وضعیتی را به‌وجود آورده است؟


۲- این سوال بسیار اساسی است که چرا و چگونه مذاکرات به وضعیت فعلی رسیده است؟ شکل دیگر این سوال این است که بپرسیم چه چیز باعث شده آمریکایی‌ها تصور کنند می‌توانند امتیازی بسیار بزرگ از ایران بگیرند بی‌آنکه هیچ چیز درخوری ارائه کنند؟ چه چیز بده بستان را به باج‌خواهی و برد- برد را به برد- باخت بدل کرده است؟ من تصور می‌کنم اصلی‌ترین مساله این است که در مشی دولت آقای روحانی هیچ چیز وجود نداشته است که آمریکایی‌ها را متقاعد کند باید با این دولت به عنوان یک طرف قدرتمند مذاکراتی رفتار کنند و به آن امتیاز بدهند. اگر نگوییم همه، لااقل برخی بخش‌های دولت، آشکارا آمریکا را شریکی تصور می‌کرده‌اند که می‌توان با آن در حوزه نگرانی‌های مشترک به تفاهم رسید. همین بخش‌های دولت، دشمنی آمریکا با ایران را نگرانی‌هایی مشروع می‌خواندند که ایران خود نیز در به‌وجود آوردن آنها مقصر بوده و باید برای حل آنها به فرآیند اعتمادسازی تن بدهد. متولیان همین بخش‌ها بودند که شرط خروج ایران از فضای امنیتی را کوتاه آمدن در موضوع هسته‌ای اعلام می‌کردند.


همین بخش‌ها آمریکا را کم و بیش متقاعد کردند که در عمل، اعتقادی به یک استراتژی درون‌زای اقتصادی ندارند و می‌خواهند تمام بار اقتصاد کشور را به دوش یک توافق هسته‌ای بگذارند که تحریم‌ها را تعدیل می‌کند. و مهم‌تر از همه، همین بخش‌ها بودند که به آمریکا گفتند آینده سیاسی آنها در گرو توافق هسته‌ای است و بدون یک توافق – توافقی که تاکید شد محتوایش هر چه باشد بهتر از توافق نکردن است- از صحنه سیاسی کشور حذف خواهند شد. ارسال این آدرس‌های اشتباه بود که مذاکرات را به وضعیت فعلی کشاند و الا چرا آمریکایی که در منطقه درمانده شده و هیچ راهی جز آویختن از ریسمان ایران نمی‌بیند، باید در مسقط به خود جرات بدهد و از تعلیق همه چیز در ازای هیچ سخن بگوید؟ نتیجه این بحث یک جمله بیش نیست: آن روز که شما به چشم دوست به آمریکایی‌ها نگاه می‌کردید، آنها شما را دشمن‌ترین دشمنان خود می‌دانستند.



۳- اکنون زمزمه‌هایی بلند شده است که مذاکرات تمدید خواهد شد. هنوز روشن نیست مکانیسم این تمدید چگونه خواهد بود ولی دو طرف می‌گویند هرگز تن به شکست کامل مذاکرات نخواهند داد. سوال اصلی و مهم این است که بر چه اساس تیم مذاکره‌کننده به این نتیجه رسیده است که تمدید مذاکرات به سود ایران است؟ آیا تعطیل شدن بخشی دیگر از برنامه هسته‌ای ایران در ازای چند صد هزار دلار پول، روندی است که منافع ایران در آن نهفته باشد یا آنگونه که پیش‌تر در یادداشتی نوشته‌ام کل این داستان بازی آمریکاست که به‌تدریج برگ‌های هسته‌ای ایران را از ایران بگیرد و در مقابل هیچ دستکاری جدی در تحریم‌ها نکند؟ مهم‌تر از این، واقعا چه تضمینی وجود دارد که در صورت تمدید مذاکرات و خرید زمان بیشتر، آمریکایی‌ها موضع خود را تغییر دهند و آینده مذاکرات بهتر از گذشته آن باشد؟ در حقیقت، موضوع کم و بیش روشن است: یا توافق کنید یا این روند را همین‌جا خاتمه دهید.

 

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون