به گزارش قاصدنیوز به نقل از نماینده؛ سخنگوی پیشین جبهه پایداری است که به بهانه سالروز تشکیل اولین مجلس شورای اسلامی افتخار میزبانیاش را داشتیم. در حین بازدید «امیرحسین قاضی زاده» از تحریریه و بخشهای مختلف پایگاه خبری- تحلیلی نماینده دریافتیم که انتقاد بسیاری به فضای رسانه ای کشور دارد. نوع نگاه متفاوتش به مسایل جاری کشور برای ما بسیار تعجب برانگیز بود.
اگر موافق باشید گفتگو را از مدل رسانه ای مطلوب حکومت اسلامی آغاز کنیم. به نظر شما شاخص ها و الزامات کار رسانه ای برازنده نظام اسلامی چیست؟ آیا در مدل، با رسانه مرسوم دنیا باید متفاوت باشد؟
ما در جریان ایجاد تمدن نوین اسلامی هستیم، لذا تمام رویکردهای در حال شکل گیری کشور باید در راستای این مفهوم کلان باشد. اما شاهد ترجمه گرا و ترجمه زده بودن برخی بخش ها و حوزه ها هستیم و درحال حاضر هم به لحاظ پارادایمی با آنها دچار مشکلات جدی شده ایم. یکی از آن حوزه ها، حوزه ی هنر است. هنر در کشور ما بخصوص هنرهای نمایشی بسیار ترجمه گراست . به این معنا که مفاهیم، اصول حاکم و مکاتبی که در آن حوزه ها پیگیری می شود در راستای این مفهوم کلان یعنی تمدن اسلامی نیست. حوزه رسانه هم به همین صورت است. رسانه ها در کشور ما اعم از حزب اللهی و یا غیر از آن، هم در اهدافی که دنبال می کنند و هم به لحاظ متدولوژیک مقلد هستند. حالا رسانه های انقلابی تر سعی می کنند از محتوای انقلابی و دینی ذیل همان روش ها و ابزارها استفاده کنند و رسانه های غیر و یا ضد انقلابی از محتوای غیر انقلابی استفاده می کنند ولی این تفاوت محتوا چیزی را تغییر نمی دهد و در کل رسانه در این مدل در مفهوم تمدن سازی اسلامی عمل نمی کند. مسیر، مسیر غلطی است و مدلی که بچه های ما برگزیده اند تا محتوای اسلامی در آن بریزند اشتباه است لذا سیستم خودش را به این رسانه ها تحمیل میکند ودر عمل شاهد خروجی غیر اسلامی (هم به لحاظ مفاهیم و هم عملکرد یعنی رعایت حرام ها و حلال های الهی) هستیم.
با این رویکرد شما نگاه ابزاری صرف به رسانه را نفی می کنید؟
بله قطعاً . من حتی نگاه ابزاری به فیزیک و شیمی را که جزو علوم مطلق هسند، نفی می کنم تا چه رسد به رسانه که جزو علوم انسانی به شمار می رود ! هر چیزی که حاکم بر جامعه است واجد یک مکتب است و شما را به سمتی می کشاند. لذا در این معنا میتوان گفت که ابزار صرف وجود ندارد. اینکه مثلاً بگوییم این صرفاً میز است و میتوان کتاب دینی یا غیر دینی روی آن گذاشت در سیستم ها و مفاهیمی که جامعه را اداره می کنند، معنا ندارد.
نگاه هایی که سعی می کنند مصادیق دیگری را برای رسانه پیدا کنند و به عنوان مثال می گویند رسانه شیعه منبر و مسجد است، با نگاه شما فاصله دارد؟
آن نگاه مثل معماری است و واجد هویت مخصوص و مستقل خود است. حتی به دلیل هویت مستقل خود کارکردها و ابزارهای متفاوتی نسبت به سایر هویت ها دارد، البته ابزار صرف نیست. هر مکتبی ابزار متناسب با خودش را طراحی می کند و می سازد. نظام رسانه ای که ورود به زندگی خصوصی مردم است و حریم ندارد، حتی به لحاظ ساختارها و زیرساختها متناسب مکتب ما نیست. به عنوان مثال اینگونه نیست که بگوییم یک شبکه اجتماعی وجود دارد و ما در آن حرفهای خوب به اشتراک میگذاریم. خود این مدل که ورود به زندگی خصوصی است با نگاه مکتبی ما که حریم دارد، تناسب ندارد. پس اگر می خواهیم شبکه اجتماعی بسازیم باید متناسب با الزامات مکتب خودمان باشد. البته مجموع علومی که در اختیار دیگران است را رد نمی کنم؛ همانگونه که دین ارزشهای انسانی مطلق را رد نمی کند. تأکیدم بر این است که ما نمی توانیم به صورت منفعلانه ترجمه گرا باشیم و به آنچه وجود دارد با این تصور که تا اندازهای محتوا را تغییر دهیم، رجوع کنیم. این مدل تغییری در کل عالم هستی ایجاد نمی کند. ابزار باید دینی باشد. با رجوع به سرنوشت عمده کسانی که از مسیر حق خارج شدند متوجه می شویم، ابزار باطل باعث انحراف آنها به سمت باطل شده است نه اهداف باطل! آنها ابزار باطل را تئوریزه نمودند و برای آن هدف تراشیدند.
به نظر این نگاه کلان از شخص شروع نمی شود
بدنه رسانهای حزب الله باید خودش را تعریف کند. باید فکور باشیم نه مقلد! در اوج خفقان حضرت رسول (صلوات الله علیه) در یک جامعه بدوی توانست پیام خود را جهانی و ابدی کند. انتقال پیام را مگر می شود بدون رسانه انجام داد؟! رسانه که فقط اینترنت و غیره نیست. می توان آن مدل را به روز و مدرن کرد. روش رسانه ای انبیا و اولیای الهی در شرایط گوناگون و مواجهه با افراد مختلف متفاوت بوده است به عنوان مثال وقتی در مقابل دشمن قدار مانند حضرت طالوت در مقابل جالوت، وقتی در زندان، اقلیت و یا اکثریت بودند روش گفتگو با مردم و انتقال پیامشان متفاوت بوده است. باید روی این روشها کار کرد و آنها را به روز کرد.
برای رسیدن به این مدل باید ابزارهای متناسب با آن هم فراهم باشد
بزرگترین ابزار، انسان و اعتقاد است. انبیا و اولیای الهی به ما نشان دادند که این اقدامات را در نبود کامل امکانات انجام دادند. ظاهراً طبق آنچه می بینیم بین رفاه زدگی و دینداری تضاد است. دراین بین به چیزی به نام مفهوم برکت می رسیم. آیا برکت یک مفهوم انتزاعی برای تخیله روانی انسان است و یا واقعا وجود دارد؟ زمانی یک چوپان برای من مفهوم برکت را در تفاوت میان سگ و گوسفند تعریف کرد و اشاره داشت که سگ سالی سه بار و هر بار شش بچه به دنیا می آورد ولی گوسفند هر سال فقط یک بره به دنیا می آورد و علاوه بر آن در تمام دنیا گوسفند ذبح و خورده میشود. با این حال اگر آمار بگیرید در دنیا تعداد گوسفندان با سگها قابل مقایسه نیست! زیرا خداوند در نسل گوسفند برکت قرار داده و در سگ نه! به نظر من در پیشبرد اهداف رسانه ای هم باید به دنبال برکت باشیم.
جایگاه مردم در مدل رسانه ای تمدن اسلامی کجاست؟ سطح آگاهی بخشی به مردم تا کجا تعریف می شود؟
به قول مقام معظم رهبری مردم سالاری دینی یک واقعیت عینی و مدلی بالاتر و برجسته تر از دموکراسی است. ما به عنوان رسانه باید نسبت امام و امت را مشخص سازیم و سپس از درون این بحث مردم سالاری دینی را استخراج کنیم. نمی توانیم به بهانه دموکراسی و آزادی بیان، به حریم خصوصی افراد در جامعه اسلامی وارد شویم. باید به مردم معیار دهیم تا خودشان بتوانند تشخیص دهند. تا زمانی که ما از روشهای غربی در ابزارهای رسانه بهره میبریم جز دشمنی، عداوت و ضربه زدن به نظام اسلامی، بهره دیگری نصیبمان نخواهد شد. برای مثال زمانی که ما صحبت های وزیر ارشاد را میشنویم و آن را خلاف شرع میدانیم و یا صحبتهایی چند روز پیش رئیس جمهور مبنی بر این که مشتی متوهم بیکار نگران دین مردم هستند، درست است که اشتباه است چرا که وظیفه دولت اسلامی هموار کردن راه سعادت و دینداری برای افراد جامعه است ولی نمیتوانیم بگوییم که از دین خارج هستند. تنها میتوان به این نکته اکتفا کرد که این حرفها خلاف دین است. در نقد این گونه عملکردها اگر به این نکات که افراد در ابتدا چگونه بوده اند و حال به کجا رسیده اند پرداخته شود، به نظر من به جایی نخواهیم رسید.
اگر موافق هستید گریزی هم به مسائل روز داشته باشیم. یکی از موضوعاتی که شما در ماههای اخیر زیاد به آن پرداخته اید و دغدغه مقام معظم رهبری بوده است، موضوع جمعیت است. با توجه به مطالبی که در این خصوص قبلاً بیان فرمودید به نظر می رسد در عوامل جمعیت مسائل فرهنگی بیشتر از زیرساختهای اقتصادی در نگاه شما اهمیت دارند. جنابعالی به مباحث فرهنگی در حوزه جمعیت بیش از مباجث اقتصادی معتقد هستید. این اعتقاد بر پایه چه مبنایی است؟
حقیقت این ست که در دنیا کشورهایی دچار معضل کمبود جمعیت شده اند که مدرنیسم لیبرال را دنبال کرده اند. کمبود جمعیت پدیدهای وابسته به شهرنشینی و توسعه است. به همین دلیل کشورهای توسعه یافته اتفاقاً با این مشکل رو به رو هستند. کشورهایی که رشد منفی و یا رشد بسیار پایین جمعیت دارند هیچ کدام جزو کشورهایی با درآمد سرانه پایین و فقیر نیستند لذا این معظل کاملا به پدیده شهر نشینی و رفاه طلبی مربوط می شود. توسعه یافتگی هرچه بیشتر باشد مشکلات جمعیتی نیز بیشتر است به این معنا در این بین کشورهای اسکاندیناوی که از بالاترین شاخص رفاه اجتماعی و HDIبرخوردارند، بیشترین مشکل را در رشد منفی جمعیت دارند. حتی کشورهایی مثل آلمان که ضریب جینی در آنها کمتر است و شاخص عدالت در این کشورها نسبت به آمریکا در سطح بهتری قرار دارد، مشکلات جمعیتی آنان بدتر از آمریکا است. با این تفاسیر مشخص میشود که بحث اقتصادی در این موضوع مطرح نیست بلکه یک پدیده و معظلی کاملاً مرتبط با سبک زندگی و اینکه ما زن، جایگاه خانواده و مسائلی که حول آنها تعریف میشود را، در جامعه چگونه تعریف کنیم. تا زمانی که اینها را در جامعه حل نکنیم موفق به رفع مشکل جمعیت نمیشویم. برخی کشورها ۴۰ سال است که مشوقهای هنگفت و قوی اقتصادی مانند مرخصی های ۱۰۰ ماهه بعد از زایمان، تقبل هزینههای فرزند و ... در این زمینه اختصاص دادهاند با اینحال جز دو کشور باقی کشورها نتوانستهاند نرخ جمعیتی خود را اصلاح کنند. این دو کشور هم فقط توانسته اند به سطح جانشینی برسند. لذا اگر قرار بود سیاستهای اقتصادی در جهت افزایش جمعیت جواب دهد باید در این کشورها با آن همه ثروت و سرمایه شاهد این امر میبودیم. البته نه اینکه راهکارهای اقتصادی را لحاظ نکنیم و این راهکارها هم در قانونی که پیش بینی کردهایم، لحاظ شده است. اما در کنار سیاستهای اقتصادی مسئله اصلی مباحثی مربوط به ازدواج، سبک زندگی، زوجیت، احساس مسئولیت در رابطه با خانواده و جامعه، تمایل به ازدیاد نسل و ... است. پوچ گرایی و لذتگرایی دو روی یک سکهاند به این معنا لذتگرایی صرف که جزو اصول اومانیسم به شمار می رود وقتی در جامعهای حاکم شد به دلیل اینکه در این تفکر معنا و مفهوم معاد و آخرت از بین می رود، فرد فقط به فکر لذت بردن صرف از این دنیا است. در چنین اوضاع و احوالی دیگر شخص به فرزند آوری و ادامه نسل اهمیت نمی دهد و ما شاهد ازدواج های موقت، عدم فرزند آوری و یا تک فرزندی و ... هستیم .
در این خصوص مجلس چه اقداماتی را انجام داده و یا در دستور کار دارد؟
یک قانون ۵۵ ماده ای برای ارائه به صحن علنی آماده و تدارک دیده شده است. با توجه به بار مالی این طرح امیدواریم که دولت محترم حمایت خود را شامل حال این طرح نماید. اگر حمایت دولت نباشد به جایی نخواهیم رسید. در این قانون در یک بخش دستورات کیفی صادر شده است مانند اینکه حکم کرده ایم که صداوسیما در عرصه هنر و فرهنگ سازی چه کارهایی را انجام دهد. البته این حکم ما خیلی ارزشمند نیست و فقط محملی را برای نظارتهای بعدی نمایندگان ایجاد می کند که زمینه سوال مطالبه گری در مقابل این قانون ایجاد شود. در حال حاضر صداوسیما و یا آموزش و پرورش و ... باید این اقدامات را انجام دهند و اگر در این زمینه اقداماتی صورت نگرفته، کم کاری کرده اند.
با نگاهی که رهبری به بحث جمعیت دارند و مطالبی را که در این باره مطرح ساخته اند به نظر میرسد که ضرورت قید فوریت در این مسئله وجود دارد؛ اصلاح فرهنگ فوری نیست و زمانبر است، با نگاه شما که عامل اصلی را مباحث فرهنگی و اصلاح زیرساختهای فرهنگی را از الزامات اصلی می دانید، فوریت را چگونه می توان لحاظ کرد؟
من مقدم و موخر سوال شما را قبول ندارم. فوریست به این دلیل که اقدامات ما آثار چهل ساله دارد. هر اقدامی در این حوزه در یک فرایند ۴۰ ساله لحاظ میشود. فوریت مبحث به این علت است که فرصت را از دست میدهیم. جامعه ما امروز در زمان پنجره طلایی جمعیت قرار دارد و جمعیت بارور جامعه در سطح مطلوبی است. اگر این زمان بدون اجرایی شدن اقدامات در این عرصه، سپری شود قطعا این زمان طلایی را از دست خواهیم داد. لذا چاره جویی فوریست ولی اقدامات ضربتی و فوری که از جنس اقدامات اقتصادی است همانطور که اشاره شد حداقل در تجربه بین المللی موفق نبوده است. خوشبختانه مولفه های اجتماعی موجود در جامعه ایرانی به خرابی جوامع غربی نیست بنابراین هنوز تمایل به ازدواج و فرزندآوری حتی تا سه فرزند در جامعه ما بالاست. این آمار به این معناست که اگر بتوانیم فضای اجتماعی و اقتصادی کشور را به گونه ای قرار دهیم که افراد به تمایلاتشان دست یابند، مشکل در نرخ باروری کل حل خواهد شد.
گفتگوی اخیر شما به عنوان یک پزشک در رابطه با نظام بانکی بسیار جالب بود. فرمودید که سیستم بانکی نه در خدمت جمهوریت و نه اسلامیت نظام اسلامی است. این نظر بر چه مبناییاست و اگر امکان دارد در این زمینه بیشتر توضیح دهید.
من در هر موضوعی ابتدا به هدف نگاه میکنم و هدف را مبتنی بر جامعه اسلامی تعریف میکنم. بعد باید دید هر موضوع توانسته به هدفش عمل کند یا نه. ابتدا باید نقطه مطلوب را تعریف و سپس مسئله یابی شود. اهداف نظام بانکی باید در راستای اهداف نظام اسلامی تعریف شود. نظام بانکی ما نه در راستای جمهوریت و نه در راستای اسلامیت نظام فعالیت میکند. جمهوریت به معنای تقویت نقش مردم در اداره کشور است در حالی که نظام بانکی ما در راستای تقویت طبقه مرفه جامعه فعالیت میکند به این علت که بانکها خودشان را با تورم موجود در جامعه هماهنگ میکنند. اصل تورم به معنای فاصله طبقاتی است. انتقال ثروت از طبقات پایین به طبقات بالای جامعه کارکرد تورم است. نظام بانکی در راستای توسعه تورم فعالیت میکند و خودش را با سقف تورم و طبقاتی که خودشان را بتوانند با آن سقف تورم هماهنگ کنند، تنظیم میکند.
اسلامیت آن مشخص است ولی در مورد جمهوریت در سایر کشورها چه می کنند؟ آیا ورشکستگی های عظیم بانکی که در برخی کشورها شاهد هستیم نشان از جمهوریت است؟
بانک مرکزی بانکها را کنترل می کند. ورشکستگی بانکها در برخی کشورها نشان از التزام است در غیر این صورت آنها هم می توانستند با سفته بازی و خلق پولهای بدون پشتوانه مانند بانکهای ما، تولید تورم کند. البته به این معنا نیست که بانکها در آن کشورها به نفع مردم کار می کنند اما اگر برنامه دولت مانند دولتهای اروپای غربی، برنامه رفاه باشد مکانیزم عملکردشان کاملاً سوسیالیستی است؛ سقف و کف را نمی گذارند از هم دور شود لذا سود و بهره بانکی را کنترل می کنند. هیچ گاه در آن کشورها بهره بالاتر از ۲-۳ درصد نمی بینیم. بهره ی بالا یعنی صاحب سرمایه بدون هیچ فعالیتی دارای ثروت شود. البته کاری نداریم که کل جریان سرمایه اینگونه عمل میکند. کل جریان سرمایه در حال انجام یک همسان سازی بین المللی است لذا همانگونه که در یک جامعه، تورم به سود ثروتمندان عمل میکند مجموع انتقال ثروت در دنیا به سمت کشورهایی که میتوانند خودشان را با تورم جهانی تراز کنند و کشورهای سرمایهدار است. این اقدام را آمریکاییها انجام دادهاند و همین رویه در بانکهای ما در حال انجام است. آمریکا با خلق دلار در حال انتقال تورم و بدهی خود به سایر کشورهاست و بانکها نیز در حال انتقال ثروت به طبقات بالای جامعه هستند. به نظر من دلیل این مشکلات نیز در جامعه ما همان ابزار است که در ابتدای بحث به آن اشاره شد. وقتی که عقود اسلامی در بستر ابزار بانکداری ربوی قرار داده شود، ابزار میتواند خودش را به محتوا تحمیل کند. به همین دلیل در اسلام ابزار و هدف جدا ازهم نیستند و یکپارچه تعریف میشوند. هر هدفی سازوکار مخصوص به خود را دارد. با سازوکار بانکداری غربی که برخواسته از بنک یهودیهای ساکن ایتالیاست که در اصل میز ربا بوده، مبنای ربوی دارد و اصالتش سود نه مشارکت اجتماعی است؛ نمیتوان انتظار داشت که بانکها بر ضد جمهوری اسلامی عمل نکنند. یک شرکت خصوصی با مبنای سود است ولی شرکت سرمایه داری دولتی مبنایش مشارکت است نه سود! اهداف و ذهنیتها باید اصلاح شود و بعد بر اساس آن فکر و فرهنگ، افراد را برای مدیریتش تربیت کرد. در این صورت میتوان اصلاح فکر و فرهنگ کرد. در جای جای زیر نظامهایی که ذیل نظام اسلامی تعریف شده مانند نظام بانکی، نظام آموزشی و ... ما این مشکل را داریم و بر ضد جمهوریت و اسلامیت نظام حرکت میکنند.
این نکته مثال جالب و شاید نمونه خوب و ملموسی بود از ورود با نگاه ابزاری و در نتیجه انحراف که در ابتدای بحث در مورد رسانه داشتید
اگر تاریخ ظهور و نزول جریانهای سیاسی و قدرتهای اجرایی حتی بعد از انقلاب را نگاه کنید؛ نگاه عملگرایانه شان باعث رسیدن به نقطه ای شد که در مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفتند. تمام کسانی که مقابل نظام ایستادند چه در دولتهای ابتدای انقلاب چه بعد از آن، هیچ یک از ابتدا شر مطلق نبودند. از مدافعین انقلاب بودند و مفاهیم حکومت اسلامی را قبول داشتند اما به علت استفاده و نگاه ابزاری به مسائل نتوانستند بین خود و اسلام نقطه مشترک تعریف کنند و ضد دین شدند! به نمونه دیگری برای روشن شدن بحث اشاره میکنم؛ در دوره سازندگی بعد از تخریب گسترده جنگ تحمیلی، ۱۰۰۰ میلیارد تومان به مبلغ آن زمان خسارت، عدم منابع و نقدینگی و غیره برای سازندگی و جبران این کسری نقدینگی یکی از ظرفیتهایی که داشتیم انتقال نقدینگی از ایرانیان خارج از کشور و جذب سرمایه گذاران خارجی بود. برای جلب نظر و خوشایند این افراد تصمیم گرفته شد که به اصطلاح فتیله احکام شرعی پایین کشیده شود و مناطقی به نام منطقه آزاد در این راستا برایشان در نظر گرفته شد. چرا باید مناطق آزاد در یک جزیره و در حاشیه باشند؟ چه امتیازی در مناطق آزاد میدادیم که در داخل نمیتوانستیم بدهیم؟ چرا باید چنین تبعیضی را تعریف میکردیم؟ این طرز فکر بود که میخواهیم به هر قیمتی آنها بیایند حالا چه کاری به مشروب و کراواتشان باید داشته باشیم! نتیجه اینکه ایده ایجاد مناطق آزاد با این نگاه ابزاری شکل گرفت و نتیجه این شد که در ساختار فرهنگی کشور تزلزل ایجاد شد و پولی هم جذب نشد! نیت و هدفی که دنبال میشد خوب بود اما ابزار غلط در مسیر خودش را تحمیل میکند. لذا در حال حاضر میبینیم انقلابیون اول انقلاب امروز چه به روزشان آمده و خودشان جزئی از سیستم شده اند!
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-318
ارسال نظر