تاریخ خبر: کد خبر: 3361

علم‌الهدی: برخی از مبارزان انقلاب تبدیل به دایره‌چرخان استکباری شده اند

امروز متاسفانه چهره‌ها و بعضی از همان آدم‌ها را می‌بینیم که رفته‌اند آن ور میز قرار گرفته‌اند و شدند هماهنگ با همان استکبار جهانی و هماهنگ با همان آمریکا در یک جریان‌های سیاسی هم دست با همان اهداف خبیث در عرصه نظام از فضای آزاد این کشور و نظام دارند استنشاق می‌کنند و دایره‌چرخان همان جریان استکباری هستند که در آن روز در صف مبارزه و مقابل با همان جریان قرار داشتند و این نقطه عبرت برای ما است.

به گزارش قاصدنیوز، روز گذشته همایش گرامیداشت سی و ششمین سالگرد واقعه 23 آذر 57  در سالن هاشمی‌نژاد بیمارستان امام رضا(ع) مشهد با سخنرانی آیت‌الله علم‌الهدی برگزار شد.

 

این همایش به بزرگداشت یک تحصن سیاسی در این بیمارستان و تبدیل آن به موج اصلی انقلاب اسلامی در مشهد اختصاص داشت.

 

در ادامه متن سخنرانی آیت‌الله علم‌الهدی در این همایش را می خوانید:

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ». آیه ای که در طلیعه عرایضم قرائت کردم در این آیه ذات مقدس پرودگار به عنوان تعیین تکلیف و وظیفه ملت به پاخواسته در مسیر پیروی از یک رهبرآسمانی و نجات از چنگ ظلم و ستم تکلیف رهبر و تکلیف مردم را مشخص می‌کند. نکته اول رسالت موسی بن عمران نجات قوم خودش از چنگ جنایت فرعون و از نظام حاکمیت ابلیسی فرعونیان بود. در مسیر اعلان وظیفه ای که درباره فرعون از طرف خدا به موسی شد در مسیر اجرایی بعد از انجام مرحله اولیه رسالت و رسیدن به پیروزی تکلیف جامعه انقلاب کرده موسوی را ذات مقدس پرودرگار در دو اصل در این آیه بیان می کند: اصل اول وظیفه رهبر و اصل دوم وظیفه جامعه و مردم
 
می فرماید ما موسی را با آیات خودمان به او رسالت دادیم. آیات پروردگار که مبین رسالت موسی بود غیر از مقام کلیم الله موسی که به موسی خطاب شد اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ.... امداد غیبی پروردگار نسبت به موسی بود که دریا را شکافت. موسی توانست بنی اسرائیل را با معجزه آسمانی خودش و امداد غیبی پروردگار نجات بدهد و از آن بلد ظلم و ستم خارج کند. خوب حالا این موسی و این جامعه انقلابی را سرپا کرده اند فرعونیان در لجن زار رودخانه نیل دفن شده اند انقلاب موسی با همه مصائب و و رنج هایی که مردم تحمل کرده بودند که فرعون بچه ها یشان را می کشت و پسرانشان رو ذبح می کرد این ها به جایی رسیدند که فرعون را با همه قدرت در رودخانه نیل غرق کردند و از بین بردند در تدام این انقلاب دو رسالت خدا قرار داد.
 
یک رسالت و مسوولیت برای موسی و یک رسالت و مسوولیت برای قوم موسی علی رغم اینکه ما خیال کنیم رسالت های الهی در انقلاب سازی تنها در تنها در متحول شدن زندگانی یک مردم و یک نسل خلاصه می‌شود، اولا این گونه نیست. رسالت‌های الهی و آسمانی در اولین نقطه تحقق‌ش اعم از اینکه به یک پیروزی ظاهری و فیزیکی مثل رسالت موسی نائل بشود یا اینکه در یک جریان خاص فرهنگی و فکری پیروز بشود و به پیروزی فیزیکی نرسد مثل انقلاب کربلا رسالت انقلاب آسمانی در یک قوم، قبیله، در یک کشور و مملکت و در یک آب و خاک خلاصه نمی‌شود. این رسالت بایستی فراگیر در اصلاح همه کشورهای انحرافی و همه جوامع آلوده به کفر و فسق و نجات همه ملت‌ها از چنگ ظلم و ستم ادامه پیدا کند. علی رغم پندار غلطی که بنی اسرائیل داشتند و فکر می کردند رسالت موسی فقط نجات آنها از چنگ فرعون است به موسی اعلام شد وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ ای موسی حالا که به پیروزی رسیدی و توانستی قوم خودت از چنگ فرعون نجات بدهی ایام ا... را به آنها یادوار شو. و وظیفه مردم هم تداوم این انقلاب است. فراگیر ساختن این رسالت در سایر جوامع و ملت هاست با دو ابزار یکی ابزار صبر و مقاومت و دیگری ابزار سپاس و شکر در برابر آن ایام ا... . خوب در ایام ا... ما تفاسیر متعددی داریم یکی از این تفسیر به امدادهای الهی و آسمانی خداست یعنی ای موسی قوم خودت را یادآوری کن به ان امداداهای غیبی و نعمت های غیر قابل پیش بینی خدا که خوب وقتی مردم به آنمردم باید به آن امدادها و نعمت‌های غیر قابل پیش بینی یادآوری شوند. طبیعی‌ست دو حالت به آن‌ها دست می‌دهد.
 
یکی سپاس از خدا در برابر آن امداد و عنایت و ان نعمت  دوم خدا را همان خدای صاحب امداد و قدرت می‌بیند و در مسیر تداوم این انقلاب به آن‌ها روح مقاومت دمیده می‌شود. در این آیه شریفه می فرماید وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ را به انان یادوار بشو نمی گوید ایام ا... را به آنان بیاموز یا ایام ا.... را به آنها خبر بده،معنایش این است که ایام ا... را خود مردم دیدند و خود مردم لمس کرده‌اند ممکن است فراموش کرده باشند. به آنها یادوآری کن این نعمت‌های خدا این امدادهای غیبی پروردگار این کمک‌های الهی به شما رسید و این‌ها از کجا رسید؟ و چه طور شما نائل شدید و همان خدایی که آن همه امداد و کمک و... به شما داد و شما را پیروز کرد خدای الان هم همان خدای قبلی است و همان خدا هم الان می تواند با همان قدرت با همان توانمندی در مسیر ایفای رسالت آسمانی خودتان در توسعه این انقلاب و در فراگیر ساختن این تحولات انسان ساز در مسیر عبودیت و بندگی خدا شما را کمک کند.
 
خوب این آیه را درست دقت کنیم می بینیم دقیقا نقطه‌های فرمایش الهی در این آیه با جریان تکلیفی و رسالت انقلاب مقدس اسلامی ما تطبیق می‌کند. موسی ما، امام بزرگوار با همان رسالت آسمانی و ماموریت الهی حرکت کرد، مردم به دنبال او راه افتادند. امام مردم را از چنگ نظام فرعونی ستمشاهی نجات داد. البته نجات مردم (تنها) از یک نظام ستمشاهی نبود بلکه از یک سلطه و هژمونی استکباری بود. شاه و کارگزارانش، اینها مزدورانی در این مملکت بیش نبودند. اصل قدرت مربوط به یک جریان استکباری بود که دنبال سطله بر جهان بوده و هست. تنها نظام ستمشاهی و عوامل کارگزاری حکومت شاه اینها یک سلسله مزدورهای خاص ضعیف ناتوانی بودند که از بین رفتند و نابود شدند که آیات ا... هست ایام ا... هست، سقوط هژمونی استکبار امریکا در این کشور از روی این ملت واز روی مردم است. مردم نجات شان را از فرعون مستکبر و امریکا و جریان هژمونی استکباری امریکا بوده است. ایام ا... یک مظهرش 23آذر است. آن زمانی که یک جریان اجتماعی نخبه و انسان‌های فرهیخته، استاد و دانشجو در این مکان مقدس در تداوم 13 روز تحصن در برابر گلوله‌های داغ دشمن قرار گرفتند. آن روز آنچه اینها داشتند یک ایمان بود و یک خداگرایی خاص و اطمینان به لطف و عنایت پروردگار، از آن طرف دشمن به تمام تجهیزات نظامی و تسهیلات و تمام ابزار سرکوب‌گری مجهز بود.
 
این طرف سینه خشک و دست خالی و ان طرف گلوله داغ، خوب اینجا،دو پرده به ما نمایش داده می شود که هر دو پرده به عنوان تذکر به ایام ا... بایستی مورد یاداوری ما قرار بگیرد.
 
یک پرده جنایتگری دشمن است. گاهی اوقات گذشت تاریخ ممکن است، پرده‌ای بر روی جنایات، ناپاکی‌ها و... عناصر سنگدل و غیر انسان جامعه بشری بیاویزد. به طوریکه نسل‌های بعدی در حقیقت برایشان، عمق جنایت جنایتگران مشخص نشود. علت اینکه در جریان انقلاب کربلای امام حسین علیه‌السلام، ائمه علیهم السلام اصرار داشتند به ذکر مصائب و به ذکر مظالم دشمن، علت اینکه اصرار داشتند برای اینکه انسان‌ها در هر زمانی و شرایطی عواطف‌شان در استخدام مظلومیت های اهل بیت قرار بگیرد، عمدتا برای تبین مظالم و بدصفتی‌های دشمن بود.
 
چون وقتی بنا شد آن عمق مظالم و نابکاری ها برای مردم تبیین بشود در صورتی تببین شود و به شکلی ارائه شود که عواطف مظلوم پرستی مردم تحریک بشود و اشک چشمان جاری شود تا در پرده این اشک و در پرتو این عاطفه و این هیجان احساس آن چهره ددمنشانه سخیف دشمن را به خوبی ببینند. دیدن ان چهره ددمنشانه دشمن و عناصر ناپاک جنایتکار برای انسان های بعدی که می خواهند ایام ا.... را متذکر شوند موضوعیت دارد. این ها کی بودند این ها چی بودند این ها چقدر حیوان بودند چقدر جانور بودند  این که پشت تانک سنگر بگیرد و یک عده انسان‌های بی‌پناه غیر مسلح غیر مجهز را به جرم حق‌گویی و حق‌سرایی، هدف قرار بدهد تا به جایی که در نتیجه نشانه‌گیری حتی اطفال معصوم هم امنیت نداشته باشند، خوب این‌ موجودات چقدر فرد فردشان غیر انسان بودند.
 
غیر از نظام و غیر از تشکیلاتی که اینها را در این مسیر ماموریت داده بود خود بشری که پشت تانک سنگر گرفته است دستش را رو ماشه است و سیبل اش سینه های خشک انسان های بی دفاع و پشت سر آنها پنجره های بیمارستانی است که در ان اطفال بی گناه بستری هستند خوب اینها چقدر جانور بودند چه جور حیوانی بودند جه موجوداتی بودند. خود شناخت عمق جنایت‌ این جنایتگرها و ان نظام مزدور و ددصفتِ حلقه به گوش یک شیطان بزرگ خود فهمیدن آن و توجه به عمق جنایات و جرایم یک جریانیست که موضوعیت دارد. 
 
 
نقطه مقابلش سه چیز است: سه حقیقت در نقطه مقابل این جنابت قابل تامل است. یعنی به موسی می گوید و ذکرهم به ایام ا... نکته اولی که موسی باید به مردم تذکر بدهد به مردم بگوید تصویر کنید ان لحظه ای که لبه تیز دشنه یک جلاد فرعونی روی حلق یک نوزاد تازه به دنیا آمده قرار می گرفت و در دامن مادر او را سر می برید این عمق جنایت را یادبیاورید و فکر کنید و این عمق جنایت در حقیقت شبیه اش در 23آذر و درهمین مکان از جلادهای ناپاک نظام ستمشاهی رخ داد.
 
پرده دوم: آن ایثارگری، فداکاری، حق خواهی، حق‌طلبی و حق‌دانی مردمی که در برابر این جنایت نابکاری‌ها قرار داشتند و حتی با سینه خشک درصدد مقابله با ظلم برآمدند. آن باورمندی که در عمق فکر مردم بود و اعتقادی که در دل سینه این مردم و ان گرایشی که در بن عاطفه و احساس مردم بود که اینطور در مقابل همچنین جریان شیطانی که با دست خالی بجنگند و مقابله کنند د رحالیکه فرجام این جنگ و مقابله برایشان مشخص نبود. که آیا در نهایت پیروزیست یا شکست است آیا به نتیجه می رسند یا نمی رسند خود مبارزه موضوعیت داشت خود زیر بار ستم نرفتن و مردن و جان دادن برایشان موضوعیت داشت. آن روحیه ای که این ها داشتند و باورمندی که در عمق فکر اینها حاکم بود این ها به  چه رسیده بودند که همه چیزشان را در جنگ مقابل با کفر و ظلم بدهند چه تصویری اینها از اصل وجود و هستی در عالم داشتند چه تصویری از فرجام جهان داشتند چه تصویری از جهت ملکات و ارزش و موقیعت های ارزشی انسانی و وظیفه انسانیت و اسلامیت خودشان داشتند که اینها با سینه خشک و دست خالی در برابر گلوله داغ مقاومت می کردند.
 
و آیا این باورمندی و این تصویری که آنها داشتند در همه انقلاب ها در همه حرکت های خدایی لازم است یا نه یک تحلیلی یک پیش بینی یک محاسبه یک ارزیابی و موازنه قدرت و توجه به آینده و فرجام مادی اجتماعی سیاسی قابل تامل است در این حرکت. 
 
چون شما امروز می بینید در همه حرکت ها آینده بر اساس یک تحلیل سیاسی اجتماعی و یک موازنه قدرت ادامه پیدا میکند اما آنجایی که که هیچ تحلیل سیاسی جواب نمی دهد و هیچ موازنه قدرتی وجود ندارد و هیچ آینده و فرجامی در جهت پیروزی حرکت با هیچ معادله و محاسبه مادی قابل پیش بینی نیست چه باورمندی در یک انسان وجود دارد و چه روحی بر این بشر حاکم است که با همه وجودش برود مقابل گلوله داغ و از او هیچ نماند اما مقابله با ظلم را تحمل نکند.
 
و پرده سوم که ایام ا... بودن را تکمیل می‌کند، توجه خدا و امداد غیبی خداوند است. ما در جریان 23 اذر دو نکته را در امداد الهی و عنایت خاص بقیه‌ا... می‌توانیم پیدا کنیم. نکته اول اینکه خدا کمک کرد و خدا این حرکت را در همان زمان به یک نقطه پیروزی رساند. داعیه مردمی که 13 روز تحصن کرده بودند در این مکان و مقابله ظلم داشتند آخرین الامر این داعیه محقق شد و در یک حدی این ها توانستند مظاهر طاغوت و نظام ستمشاهی را در یک محدوده ای ساقط کنند و ثابت کنند حکومت سرنیزه در همه جا برد ندارد و اینجور نیست که در همه جا بشود با قدرت اسلحه و بر روی اسلحه حکومت کرد یک مقدار هم آنجا این مساله روشن شد قبل از اینکه انقلاب به پیروزی قطعی برسد و دشمن ریشه کن بشود. یک حرکت به طرف پیروزی در این شهر در 23آذر شروع شد اگر ما بخواهیم کارنامه پیروزی انقلاب را در سال 57 دقیقا در حوادث این شهر ارزیابی کنیم 23اذر یک حرکت پیشرفت و تعالی در جریان مبارزه به طرف پیروزی بود. و بسیاری از ملاک ها و ارزش های انقلاب در مقابل مبارزه با نظام ستم شاهی تحکیم کرد. و در کنار این نکته ای که ما به عنوان پرده سوم نگاه می کنیم آن مدیریت داعیانه و ارزشمند مقام معظم رهبری در آن جریان بود.
 
ظاهر جریان این است که بخشی از نخبگان جامعه انسان‌های متعالی اندیشمند در قالب استاد و دانشجو نخبه ای که سلامت مردم را در دست دارد، حرکت خود را در برابر نظام طاغوت با یک تحصن و اعتصاب اعلام کردند. اینجا ظاهر قضیه مقابله ی یک جریان بود مقابله یک قشر بود البته قشر نخبه در مقابل ستمگری های طاغوت آنها هم به این نتیجه رسیدند که بایستی این حرکت را با یک سرکوب قساوت مندانه ای این حرکت را خاموش کنند و از بین ببرند با یک تهاجم نابکارانه جلادهای دژخیم ارتش شاهنشاهی از یک طرف و با یک حرکت ددمنشانه جلادهای مزدور و اراذل و اوباش جیره گیر از یه طرف که به عنوان مردم از نرده های بیمارستان بالا آمدند و یک تهاجم ددمنشانه قساوت مندانه رذل باری را نسبت به جریان نخبه جامعه شروع کردند و فکر کردند با این سرکوبی مساله اعتصاب تمام است و این جریان سرکوب می شود و دیگر این نقطه حرکت علیه رژیم از اینجا حذف می شود خوب مقام معظم رهبری مساله را از حوزه یک قشر و از حوزه یک صنف خاص ولو نخبه در یک حوزه عمومی ملت و مردم توسعه دادند. و این توسعه را مدیریت کردند تنها مساله توسعه نبود یعنی دیگر حرکت حرکت پزشکان و اساتید و دانشجویان در بیمارستان امام رضا نشد در 23 آذر این حرکت مبدل شد به یک حرکت مردمی فراگیر همه شهر. علما آمدند، روحانیان آمدند و مهم این است که این حرکت توسعه پیدا کرد در یک سطح عمومی تا به جایی که همه کشور را فراگرفت و حتی در خارج و رسانه های خارجی مساله منعکس شد و این صدا به همه دنیا رسید. و آنچه مهم بود در عمومی سازی این حرکت و توسعه حرکت صنفی به یک حرکت ملی و مدیریت به طور زیبا و قاطع به وسیله مقام معظم رهبری در همان جا اگر ما تحلیل کنیم در حقیقت یک نشانی ذات مقدس پروردگار از  شخصیت این نابغه عظیم، به مردم انقلابی به پاخواسته نشان داد که شما حتی وحشت و خوف بعد از امام را هم در تداوم انقلاب نداشته باشید؛ با وجود چنین مدیر قوی نیرومندِ حکیمی که در بین شما قرار دارد.
 
در حالی که آن روز سن مبارک مقام معظم رهبری در سن جوانی به یک سن کمتر از 40سال بود با یک مدیریت داعیانه ای مساله حرکت یک صنف خاص را مبدل کردند به یک حرکت عمومی و مردمی علما به اینجا کشیده شدند و این حرکت را مدیریت کردند در یک نحوه وسیع خودش و خدا این جوهره عظیم حکمت و مدیریت را که می‌تواند یک روزی خود انقلاب را رهبری کند و در جهان توسعه بدهد در قالب این مساله نشان داد به مردم و به نیروهای انقلاب و رزمنده ای که آن روز جان می دادند و ممکن بود فکر کنند حالا این انقلاب به پیروزی می رسد یا نمی رسد اگر به پیروزی رسید با وجود رهبری انقلاب که فرد سالخورده ای هست آیا تداومش بعد از او چه می شود و ذات مقدس پروردگار این چشمه را به مردم نشان داد که این ها همه در پرده سوم ایام ا.... است که به خدا به موسی می گوید وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ خوب مردم باید چه کنند؟ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ.  مردم تداوم بخش این انقلاب هستند.
 
موسی به بنی اسرائیل گفت کفر و استکبار فرعونی را از بین بردیم بنی اسرائیل می گفتند خوب کار تمام شد فرعون از بین رفت و فرعونیان در لجنزار رودخانه نیل رفتند ما برگردیم به مصر کاخ های آنان را تصاحب کنیم مزارع سبز و خرم آنان را به دست بگیریم ثروت های کلان آرامشگاه ها و... انها را برای خودمان استخدام کنیم آن زندگانی لذت بار فرعونی را ما داشته باشیم این پندار بنی اسرائیل بود اما موسی گفت نه ! این نیست. ما رسالت مان رسالت دامنه دار رسالت ادامه است و این رسالت هم باید توسعه پیدا کند و هم باید ادامه داشته باشد اینجا تمام نمی شود. شرک و کفر و نجاست و... از سرزمین ابراهیم خلیل الرحمان و اجداد انبیا الهی بزداییم ما رسالت مان ادامه دارد. هم نسبت به ان امداد الهی که ما را از چنگ فرعون نجات داد و آن سه پرده باید شکور باشیم و هیچ وقت یادمان نرود این عنایات و الطاف خاصه پروردگار و هم بایستی با مقاومت و تکیه بر همان امداد الهی مسیر انقلاب را ادامه بدهیم و دقیقا در انقلاب اسلامی ما هم همین است ما امروز در تداوم این انقلاب ملتی می خواهیم که هم صبار باشد و هم شکور، شکور نسبت به گذشته و امداد غیبی پروردگار و آن مددی که خدا کرد تا شب 21 بهمن مردم سینه خشک داشتند و گلوله داغ دشمن در شب 22 بهمن مردم در مسجد ها مثل هیزم اسلحه روی هم انباشته کرده بودند و قدرت را به دست گرفته بودند به فاصله یک شب.
 
این قدرت خدا را فراموش نکنید که با یک مدد غیبی غیر قابل محاسبه و غیر قابل پیش بینی و ارزیابی شما را به این عزت رساند خدای الان هم همان خداست . خدای شما در برابر امریکای ناپاک دربرابر استکبار جهانی در برابر صیهونیست همان خداست. و با تکیه بر همان اقتدار همان امداد الان صبر کنید و مقاومت کنید. خوب این ها همه ش نقطه های تجربه بود و رسالت امروز ما. یک نقطه عبرت هم وجود دارد. این است که بنی اسرائیل علی رغم این امداد غیبی پرودگار و علی رغم این همه کمک ها و پشتیبانی های خدا این ها نقطه های انحرافی کفران آمیزی رسیدند همین بنی اسرائیلی که خدا نجات شان داد. گوساله پرست شدند همین بنی اسرائیلی که وقتی که رسالت تداوم حرکت از طرف موسی به آنها اعلام شد گفتند: موسی تو به همون خدایی که ما را از رودخانه نیل عبور داد بجنگید ما همین جا نشستیم خوب، این جریان ها هم رخ داد و نتیجه اش این شد که بنی اسرائیل به یک ذلت مبدل شدند. 
 
برادران و خواهران در این جریان انقلاب پیروزمند اسلامی ما هم یک نقطه عبرت وجود دارد که توجه ما به این نقطه عبرت واقعا قابل تامل است در 23اذر در این صف مقابله و نبرد با دشمن خیلی ها حضور داشتند. و در 10 دی در همین شهر این حضور خیلی نیرومندتر و قوی‌تر بود و در حرکت‌های بعدی خیلی برجسته‌تر و بارزتر بود این حضور در جنگ و مبارزه با شاه نبود در جنگ و مبارزه با استکبار و امریکا بود. پیشاهنگ امریکا شاه بود و کارگزاران شاه. و ما امروز متاسفانه چهره‌ها و بعضی از همان آدم‌ها را می‌بینیم که رفته‌اند آن ور میز قرار گرفته‌اند و شدند هماهنگ با همان استکبار جهانی و هماهنگ با همان آمریکا در یک جریان‌های سیاسی هم دست با همان اهداف خبیث در عرصه نظام از فضای آزاد این کشور و نظام دارند استنشاق می‌کنند و دایره‌چرخان همان جریان استکباری هستند که در آن روز در صف مبارزه و مقابل با  همان جریان قرار داشتند و این نقطه عبرت برای ما است.
 
و ما این نقطه عبرت را در کربلا داشتیم. روزی که مردم به جنگ امام حسین آمدند صف مقابل امام حسین آدم هایی بودند که در جنگ صفین این ها در لشکر امیرالمومنین مقابل همین جریان عمرسعد می جنگیدند و در روز کربلا آمدند و فرماندهی عمرسعد را پذیرفتند. در جنگ احد که از غزوات بزرگ اسلام در رکاب پیغمبر است و نقطه مقابل در لشکر کفر و شکر قریش ابوسیفیان و بنی امیه هستند و زمام ابوسفیان را معاویه ای به دست دارد که در جنگ صفین مقابل امیر المونین و در جنگ کربلا نسل او مقابل امام حسین ایستادند یه آقایی در لشکر پیغمبر هست یه جوان 18 ساله به نام سمره ابن جندب و این آقا در جنگ احد مجروح شد در رکاب پیغمبر اکرم در فرماندهی رسول ا....  و همین آدم در جریان جنگ عمرسعد با امام حسین فرماندهی عمرسعد را قبول کرد که یک پیرمرد 80ساله بود و تو لشکر عمر سعد با امام حسین می جنگید. در شب هفتم محرم عمرسعد همه فرماندهان را جمع کرد در بین آنها به شبث بن ربعی گفت من به تو یک ماموریت می خواهم بدهم چون تو با خاندان امیرالمونین مرتبط هستی الان برو تو خیمه حسین بن علی(ع) و به ایشان بگو چرا به این سرزمین آمدی او هم با 84 زن و بچه آمدی بجنگی. شبث بن ربعی گفت من از این ماموریت معذور بدارید گفت نمی شه این کار  کار غیر تو نیست چون هیچ کس اندازه تو ارتباط با خانواده امیرالمومنین ندارد. اصرار کرد شبث بن ربعی گفت هر کاری بگویی انجام می دهم جز این کار. گفت چرا؟ گفت چون اگر من بروم به حسین بن علی(ع) بگویم چرا به این سرزمین آمدی نامه ای که خودم نوشته ام را امضا کرده ام و او را دعوت کرده ام می گذارد جلوی من. 
 
تو گفتی من بیام. یعنی همان انحراف 180 درجه ای که ما در جریان انقلاب داریم. در 23آذرهایی که در این کشور در صف مبارزه با دشمن با استکبار با نظام ستمشاهی چهره هایی خیلی بارز و برجسته وجود داشتند و آن روز آنها لمس کردند حکت این عظیم شخصیت برجسته خدادای را مقام معظم رهبری را می بینم از همان چهره ها آمدن آن طرف میز ایستادند در یک جریان سیاسی مقابل رهبری و ولایت. خوب این در واقع یک عبرت است برای ما در جریان موسی این عبرت بود در انقلاب کربلا این عبرت بود متاسفانه این عبرت را ما در انقلاب مقدس خودمان نیز مشاهده کردیم. 
 
23اذر برای ما یک تابلویی است که نشان می دهد محور پیشرفت و توسعه جریان 23اذر به عنوان یک نقطه طلایی این انقلاب و مبارزه ضد استکبار و ضد شاه محورش در دست مدیریت و حکمت مقام معظم رهبری بود و خدا این عنصر نابغه را آن روز نشان داد و امروز که همان وجود مقدس محور رهبری انقلاب را به دست گرفته است بعضی از چهره هایی که انجا پشت سر آقا بودند الان آن طرف میز مقابل ایستادند. و عزیزان ما باید توجه داشته باشیم که این عبرت ها در نظام ما در جامعه ما در نیروهای انقلاب ما روز افزون نباشد و بیشتر از این ما شاهد این مسائل در انقلاب در خودمان نباشیم. این یک نکته قابل تامل است.
 
دقیقا تمام ویژگی ها و خصوصیاتی که در این انقلاب هست ما مو به مو و عین به عین همه این خصوصیات را در انقلاب سیدالشهدا در کربلا می بینیم. و همین خصوصیات را در انقلاب های انبیا می بینیم و لذا با کمال قدرت و اعتقاد و باورمندی قاطع این انقلاب را وابسته به دین می دانیم این نظام را وابسته به دین می دانیم. هر نوع موضع گیری در هر شکلی در برابر این انقلاب را موضع گیری در برابر دین و موضع گیری در برابر اسلام داریم می بینیم از هر فردی با هر شکلی و با هر خصوصیتی. کما اینکه در جریان کربلا امام حسین هم مساله همین بود. عمرسعد به لشکرش می گفت یا خیرالله... الان یک عده خیال می کنند با دو رکعت نماز خوندن یا با دو رکعت نماز نافله خواندن یا با زیارت عمره و کربلا رفتن این ها واقعا مسلمان و متدین هستند ولو هر موضعی در برابر این انقلاب داشته باشند. اینطور نیست. ما در زیارت جامعه کبیره در مقابل امام معصوم عرضه می داریم من جهدکم کافر و من حاربکم مشرک... وقتی بنا شد وجود اقدس امام معصوم وجود اقدس امام زمان در زمان غیبت را ما را به مجتهد جامع الشرایط ارجاع دادند مقابله با او مقابله با امام معصوم است. جهد و انکار او جهد و انکار امام معصوم است. چون فرموند هر کس این ها رد کند ما را رد کرده است. و رد معصوم در حکم شرک و کفر ا ست. این واقعیت هایی  که ما باید بپذیریم. آن روز هم در مقابل امام حسین(ع) آدم هایی که ایستاده بودند اینها نماز می خواندند این ها روزه می گرفتند قرآن می خواندند. سر بریده امام حسین(ع) را در بازار شام وقتی رد می کردند، قاری قرآن داشت قرآن می خواند این آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا» این را همه نسبت می دهند به سر بریده تنها آیه بر سر بریده جاری نشد این آیه را یک قاری داشت می خواند. مردمی که کف می زدند و هورا می کشیدند برای سرهای بریده عزیزان خدا این ها قرآن می خواندند.
 
یک مرتبه دیدند لب های سر بریده به تکان درامد و سر بریده گفت: قصه من از داستان اصحاب کهف عجیب تر است. و با این کیفیت ادعای مسلمانی داشتند در حالیکه با پسر پیغمبر مقابله میکردند. و عزیزان ما توجه داشته باشیم مقابله با انقلاب امام چهارم می فرمایند آن روز ما را وارد محله یهودیان کردند نظام یزید به عنوان نظام اسلامی بر مردم حکومت می کرد یهودی ها را کافر ذمی  می گفتند اما همین که ذمی می گفتند خودشان را مسلمان می دانستند فرموند وقتی ما را وارد محله یهودیان کردند یک منادی صدا زد ای جماعت یهودیان اینها فرزندان کسی هستند که شما را از قلعه خیبر بیرون کردند و آن روزی که امیر المومنین در قلعه خیبر را کند خیلی از این آدم ها و کسان شان پشت سر امیرالمومنین ادعای اسلام داشتند الان قصه اینجوری برگشت این ها بیایند این را اینطور اعلام کنند این ها فرزندان همان کسانی هستند که شما را از قلعه خیبر بیرون کردند و خودشان را طرفدار یهود گرفتند. و امام چهارم می گویند وقتی منادی اینطور ندا کرد از بالای غرفه های این ساختمان هر کس هر چیزی دستش بود به طرف ما پرتاب کرد فرمودند بعضی از زن ها از بالای پشت بام ها تشتهای پر از آتش را بر سر ما ریختند یک زن یهودیه تشت پر آتشی را بر روی سر من ریخت و آتش روی عمامه من افتاد من می خواستم عمامه م را بردارم که آتش به سرم اصابت نکند اما دستهایم بسته بود و آتش سر مرا سوزاند. 
 
منبع: رجانیوز
 

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون