تاریخ خبر: کد خبر: 1779

سردبیر روزنامه شهرآرا در دوره رسانه تراز انقلاب اسلامی:

محصولات رسانه های انقلاب در حلقه بسته مخاطبان خودی در گردش است / به فضای عمومی راه پیدا نکرده ایم

در ابتدای جنگ گفتمان انقلاب محدود به ایران نبود و مردم، جهانی می اندیشیدند به طوری که بچه های یک کوچه اسم تیم فوتبالشان را به نام بابی ساندز مبارز ایرلندی گذاشته بودند.

محصولات رسانه های انقلاب در حلقه بسته مخاطبان خودی در گردش است / به فضای عمومی راه پیدا نکرده ایم

به گزارش قاصدنیوز، پنجمین نشست از دوره آموزشی «بایسته های رسانه تراز انقلاب اسلامی» پنج شنبه گذشته با حضور امیرسعادتی سردبیر روز نامه شهرآرا  در محل فرهنگسرای فناوری و رسانه برگزار شد.

 

در این جلسه سعادتی موضوع " رسانه های انقلاب اسلامی و فرهنگ عمومی" را مورد بحث قرار داد و در سه بخش به توضیح و تبیین آن پرداخت. اهم مباحث طرح شده در این نشست بدین شرح است:

 

  • رسانه های وابسته به گفتمان انقلاب اسلامی بیش از حد بر روی مخاطب میانی)مخاطبان خودی) کار کرده اند و از توجه به مخاطب عام و خاص جا مانده اند به طوری که محصولات فرهنگی این رسانه ها فقط در حلقه بسته مخاطبان خودی در گردش است و هنوز نتوانسته است به فضای عمومی راه پیدا کند.
     
  • در ابتدای جنگ گفتمان انقلاب محدود به ایران نبود و مردم، جهانی می اندیشیدند به طوری که بچه های یک کوچه اسم تیم فوتبالشان را به نام بابی ساندز مبارز ایرلندی گذاشته بودند.

 

  • دومین آسیب رسانه های انقلاب اسلامی بحث کانالیزه کردن محتواها توسط این رسانه ها است و بر این نکته تاکید کرد که  در غرب رسانه ها سوپاپ اطمینان حکومت ها هستند و با خواست و ذائقه مخاطبین تعامل دارند و آنها را مد نظر قرار می دهند ولی متاسفانه رسانه های ما  یک نگاه کانالیزه به مردم ایران دارند در صورتی که مردم ایران در خیلی از اوقات از رسانه های ما جلوتر بوده اند. نمونه ای از این پیشتازی بحث فتنه 88 بود که صداو سیما و رسانه های ما منفعلانه عمل کردند و نتوانستند این مسئله را در درون خودشان حل کنند به همین دلیل خود مردم احساس خطر کرده و به جای رسانه ها، فتنه را در کف خیابان جمع کردند. مردم ما بزرگتر از تاریخ ما هستند که متاسفانه تاریخ نویسان در نشان دادن این بزرگی و عظمت کوتاهی کرده اند.

    نتیجه این نگاه کانالیزه به مردم استفاده این رسانه ها از الگوهای کلیشه ای و تکراری برای انتقال مفاهیم است که در این صورت بسیاری از تفاوت ها و اختلاف سلیقه ها نادیده انگاشته می شود.

    تلویزیون را نمونه یک وسیله کانالیزه است که ارتباط یک طرفه با مخاطب برقرار می کند و خود نظریه  پردازان متاخر غربی هم به این ضعف پی برده اند و برای جبران آن به فضاهای تعاملی روی آورده اند که تمرکز آنها بر روی اینترنت و شبکه های اجتماعی، نشان از تلاش آنها برای ارتباط با مخاطب دارد.

 

  • سومین آسیب رسانه های انقلاب اسلامی، عدم توجه رسانه ها به برداشت های متفاوت مردم از یک واقعه یا پیام است. ما باید به مخاطب توجه داشته باشیم و بدانیم مخاطبی که در یک فضای تمدنی مثل ایران بزرگ شده است مفاهیم را تاویل می کند و با تاریخ گذشته خود مورد مقایسه قرار می دهد مثلا سریال حضرت یوسف(ع) در زمانی که پخش شد قابلیت تاویل سیاسی داشت و مردم  آن را با فضای سیاسی زمان خود مورد مقایسه قرار دادند.

    بنابراین وقتی می خواهیم یک محصول را بین مردم پخش کنیم باید به مولفه های زمانی و مکانی آن جامعه هم توجه داشته باشیم و گرنه آن چیزی که ما می گوئیم با آن چیزی که شنیده می شود یکی نیست.

 

  • چهارمین آسیب رسانه های انقلاب اسلامی عوام فرض کردن مخاطبین است. ما تحلیل درستی از فرهنگ عمومی نداریم و فکر می کنیم که مخاطبین فرهنگ عمومی، تنها آدم های کم سواد هستند در حالی که فرهنگ عمومی طیف وسیعی از مخاطبین از یک زن خانه دار گرفته تا یک استاد دانشگاه را شامل می شود درست مثل مخاطبین حجه الاسلام قرائتی! حجه الاسلام قرائتی از جمله شخصیت هایی است که فرهنگ عمومی را به خوبی شناخته است و با سبک ویژه خود انحصار رسانه های انقلابی را در جذب مخاطب عمومی شکسته است. به همین دلیل آقای قرائتی، مدل و الگوی مورد نیاز امروز رسانه های ما برای ارتباط با فرهنگ عمومی است .

 

سعادتی در بخش دوم سخنان خود به نسبت بین انقلاب اسلامی و فرهنگ عمومی پرداخت و ترویج انقلاب اسلامی را ذاتا حرکت به سمت فرهنگ عمومی دانست. ایشان عمومی کردن سیاست توسط امام خمینی را، از مصداق های توجه انقلاب اسلامی به فرهنگ عمومی بر شمردند و بر این نکته اشاره کردند که تا قبل از انقلاب اسلامی سیاست در انحصار عده ای خاص بود اما با وقوع انقلاب کل جهان سیاسی شد و حتی کشیش هایی که دین را از سیاست جدا می دانستند هم جرات اظهار نظر پیدا کردند.

امام خمینی با پیوند بین دین و سیاست، سیاست را عمومی کرد و مردم سالاری دینی و دیپلماسی عمومی که این روز ها هم بسیار از آن یاد می شود را باید از ابتکارت امام دانست.از طرف دیگر با وقوع جنگ تحمیلی، امام نیروی مردمی" بسیج" را بوجود آوردند که نمونه دیگری از تعامل دوسویه انقلاب اسلامی و فرهنگ عمومی است.

 

سردبیر روزنامه شهرآرا آخرین بخش سخنان خود را به راهکارهای برون رفت رسانه های انقلاب از وضع موجود اختصاص داد و سه راهکار زیر ارائه کرد :

 

کار عام برای مخاطب عام و کار خاص برای مخاطب خاص

رسانه های ما هنوز نتوانسته اند همه طیف های مردم را با خودشان درگیر کنند و ما هنوز  نتوانسته ایم یک کار خاص برای مخاطب خاص و یک کار عام برای مخاطب عام داشته باشیم. مثلا در فضای مجلات علمی، ما هنوز یک مجله علمی مانند دانستنیها، متناسب  با فضای انقلاب برای بچه های دبیرستانی تولید نکرده ایم تا به پیشرفت های علمی و پژوهشی انقلاب در سه دهه اخیر بپردازد

 

شناخت عرصه فرهنگ عمومی

ما باید روی مخاطب عمومی مطالعه کنیم. نقطه اشتراک بین رسانه و فضای دینی برای جذب مخاطب مسئله فطرت است. فطرت، خلقت هدایت شده است و جذابیت الهی دارد مثل مستند های شهید آوینی که با فطرت الهی صحبت می کرد یا ورزش های زور خانه ای که هم نیاز فطری ما به ورزش را تامین می کرد و هم با نواهای روحانی مرشد، نیاز های معنوی ما برطرف می شد که متاسفانه با کم کاری رسانه ها، الان باشگاه های پروش اندام جایگزین این ورزش اصیل و باستانی شده است. بنابراین ما به جای جذابیت های جنسی و غریزی می توانیم از جذابیت های فطری برای جذب مخاطب استفاده کنیم.

 

بازگشت از نخبگی به خبرگی

ما باید از فضای نخبگی به سمت فضای خبرگی حرکت کنیم نخبگی علم لاینفع است در صورتی که خبرگی علم ینفع است چرا که یک خبره علمش با عملش عجین شده است.نمونه ی نخبگی در جامعه امروز ما روشنفکران غرب زده هستند که بریده از مردم هستند در صورتی که می توان از شخصیتی به نام ابراهیم حاتمی کیا به عنوان نمونه خبرگی نام برد او با این که تحصیلات آکادمیک ندارد ولی آثارش با بدنه مردمی ارتباط ملموس دارد و توانسته است طیف وسیعی از مخاطبین را جذب کند.

 

متاسفانه دانشگاه های ما نخبه ساز هستند نه خبره ساز! چرا که این دانشگاه ها به نیازهای عمومی جامعه توجه نمی کنند ولی در غرب این قضیه کاملا برعکس است در آنجا دانشگاه ها در مسیر خواسته های عمومی جامعه حرکت می کنند و به همین دلیل روشنفکر های غربی برخلاف روشنفکرهای ما کاملا خبره هستند مثلا شخصیتی مثل ژان پل سارتر روزنامه ای را که خودش سردبیر آن بود را در خیابان می فروخت تا نتیجه کار خود را در بین مردم ببیند.

 

متاسفانه نبود همین فضای خبرگی در بین نخبگان جامعه باعث شده است که به عنوان مثال وقتی مساله تحریم ها و انرژی هسته ای مساله اول کشوراست ما هیچ فیلم خوبی در دفاع از حقانیت ایران در فضای عمومی و بین الملل نداشته باشیم  که این تنها یک نمونه از تعارض فضای نخبگی با خبرگی است.

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون