به گزارش قاصدنیوز به نقل از شهرآرا؛ عصر چهارشنبه ساعت١٧:٣٠ از روی آدرسی که پیامک شده است، به خیابان امام خمینی(ره) میروم تا به سومین هفته از جلسه شعر آفتابگردانها که قرار است میزبان یک شاعر آمریکایی باشد، برسم. جلسه قرار است ساعت١٧ شروع شود، اما چندان نگران نیستم؛ تاخیر جزو جدا نشدنی جلسات شعر است. به پلاک٩٠٢ میرسم. کاغذی کوچک روی در نصب شده است که «جلسه شعر آفتابگردانها طبقه سوم». در بسته است. هر هشت زنگ روی آیفون را میزنم. بالاخره یک نفر در را باز میکند. جلوی در با انبوه کفشها مواجه میشوم. کفشهایم را در میآورم. یاد حرفهای رضا امیرخانی میافتم که درباره جایزه ادبی شهید غنیپور گفته بود: «این تنها جایزه ادبی در جهان است که برای دریافت آن مجبور هستیم کفشهایمان را در بیاوریم.» پلهها را بالا میروم. بالاخره صدای محمدکاظم کاظمی را میشنوم که دارد برای شاعران درباره آخرین کتابی که منتشر کرده است، یعنی گزیده شعرهای علی معلم صحبت میکند و اینکه جلسه هفته بعد آفتابگردانها قرار است درباره علی معلم باشد.
چشم میگردانم. بیست نفری شاعر و غیرشاعر نشستهاند. خبری از شاعر آمریکایی نیست. راضیه رجایی، هاشم رضازاده، برادران مبارز، جواد شیخالاسلامی، مسلم موسوی و دیگرانی که نمیشناسم، جدی و بدون تعارف بحث نقد شعر را شروع میکنند؛ نقد و بررسی شعر دو نفر از شاعران جوان حاضر در جلسه.
ساعت حوالی ١٨ است. یک نفر از در وارد میشود و ندا میدهد که «میهمانتان آمد». چند دقیقه بعد یک سیاهپوست با هیکلی درشت بههمراه دو نفر دیگر وارد میشوند و درست در همان لحظه سیدجواد رفاهی (رئیس حوزه هنری خراسانرضوی) و دکتر محسن کریمیراهجردی (مترجم و استاد دانشگاه) هم میرسند. ناگهان جلسه به سمت رسمیشدن پیش میرود. حالا همه نشستهاند و منتظرند تا کسی صحبت را شروع کند. کاظمی درباره روند جلسه توضیحاتی میدهد و بعد نوبت به «امیر سلیمان» شاعر میهمان آمریکایی میرسد. او حرف میزند و راهجردی ترجمه میکند؛ درباره اینکه از کودکی به ادبیات علاقه داشته است و این روزها در کنار شعر، یک خواننده هیپهاپ هم هست.
وی ادامه میدهد: سالها دوست داشتم به ایران بیایم، اما بهخاطر زندگی در کالیفرنیا برایم امکانپذیر نبود تا اینکه دعوتنامه به دستم رسید، دیگر بهتر از این نمیشد؛ هم به ایران میآمدم و هم در جشن بعثت شرکت میکردم.
امیر سلیمان میافزاید: من در ایالت متحده آمریکا زیاد سفر کردهام، در کشورهای عربی هم حضور داشتهام، اما در ایران شعر جدی گرفته میشود و سطح شعر و شاعری بعد از ورود اسلام بسیار پیشرفت کرده است؛ ایران قبل از اسلام هم در حوزه فرهنگ موفق بوده است، اما با اسلام متعالی شده است. در آمریکا جمعیت مسلمانان بومی بسیارکم است و بیشتر آنها در سطح پایینی از زندگی هستند؛ پس طبیعی است که از ابزار شعر استفاده کنند و از آن برای خودشان معبدی بسازند.
امیر سلیمان چند دقیقهای صحبت کرد و بعد به سراغ شعرهایش رفت که در مدح پیامبر اکرم(ص) بودند. چند شعر خواند، اما یکی از آنها با نام «کاف و نون، با و سین» اینگونه بود:
تو خورشید نیمروزی
تو کاف و نونی
تو با و سینی
در پیدا و نهان
تو دریای بیانتهایی
تو روز بدون شبی
تو معنای بودنی
به همراه فرشتگان میگوییم
اللهم صل علی محمد
و آل محمد
درمانده و محتاجم
بگذار ببینم
نوری که از تو ساطع میشود
ماه و خورشید
و ستارگان
از چشمه لایزال تو سیراب میشوند...
شعرخوانی امیر سلیمان تمام میشود. همراهانش کمی عجله دارند تا او را به یک مراسم دیگر در دانشگاه برسانند، اما چند دقیقهای هم شعرهایش را توضیح میدهد. با بعضی از حرفها کاظمی شگفتزده میشود و با ذکر مثال از شاعران کلاسیک فارسی، نزدیکبودن صحبتهای او را به مضامین مطرحشده در شعر چندین قرن پیش ارجاع میدهد.
امیر سلیمان که دانشجوی فوقلیسانس دانشگاه هاروارد است، عنوان پایاننامهاش را هم میگوید؛ «از راکم تا رومی». موضوع پایاننامه از یک خواننده هیپهاپ آمریکایی است تا مولوی شاعر و حکیم که معلوم نیست چند سال دیگر کسی او را ایرانی بداند یا نه!
با پیشنهاد جمع قرار میشود مسلم موسوی (شاعر روحانی مشهدی) هم شعری بخواند. موسوی شعری درباره غزه میخواند. امیر سلیمان توجهش جلب میشود و یکی از همراهانش برای او شعرخوانی را در تلفن همراهش ثبت میکند.
دیگر وقت رفتن است. جلسه چند دقیقهای به عکس گرفتن و خداحافظی میگذرد. حالا دوباره بچههای آفتابگردان سراغ شعرخوانی میرونند... غزل، سپید، طنز، اجتماعی، عاشقانه و وعده دیدار میشود هفته بعد که نقد و بررسی شعرهای علی معلم است.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-188
ارسال نظر