تاریخ خبر: کد خبر: 2465

حاج حیدر رحیم پور ازغدی روایت می‌کند+عکس/

گفته بود من روحم را از بدنم جدا می‎کنم/ بعضی رفتار‎های میرزا جواد آقا را هنوز نمی‎شود به مردم گفت

پسرم می‎گفت در جبهه میرزا جواد آقا را دیدم. خواستند کار سبکی به ایشان بسپرند. میرزا جواد آقا در جواب گفته بود: لااقل بگذارید من هم یک تیر بزنم. وقتی گلوله توپ را شلیک کرده بود، گفته بود: خدایا تو شاهد باش که در جنگ شرکت کردم.

گفته بود من روحم را از بدنم جدا می‎کنم/ بعضی رفتار‎های میرزا جواد آقا را هنوز نمی‎شود به مردم گفت

«خبر ارتحال عالم مجاهد و فقیه پرهیزگار و عبدصالح، آیت الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی(رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه) را دریافت کردم. آن عالم بزرگوار و پارسا، حقاً از زمره‌ انسانهای والا و برجسته‌ ای بود که عمر خود را در بندگی خدا و خدمت به خلق و مجاهدت در راه دین گذرانید و با بیان و قلم و قدم، در طریق جلب رضای الهی گام برداشت.»

 

به گزارش «قاصدنیوز» متن فوق بخشی از پیام ارتحال رهبر معظم انقلاب در دوم آبان ماه 1368 برای مردی است که به رغم سیر در عوالم عرفانی، هرگز گوشه نشینی و انزوا اختیار نکرد و در عرصه‌های گوناگون تربیت جامعه و نیز قضایای سیاسی کشور حضوری فعال و نمایان داشت.

 

آن بزرگ در دوران انقلاب اسلامی، در صف نخست حامیان آن در استان خراسان و شهر مقدس مشهد به شمار می‌رفت و در مجلس خبرگان قانون اساسی از سوی مردم مشهد، به نمایندگی آن انتخاب شد. در دوران دفاع مقدس نیز حضور این پیر زنده دل در جبهه‌ها، گرما بخش محافل رزمندگان اسلام بود.

 

حاج حیدر رحیم پور ازغدی مبارز انقلابی مشهدی قبل‌ترها در یادداشتی به توصیف عظمت و بزرگی این شخصیت اخلاقی پرداخته است که قاصدنیوز آن را به مناسبت سالگرد رحلت میرزا جواد آقا تهرانی منتشر می کند:

*   *   *

حیدر رحیم پور ازغدی

میرزا جواد آقا تهرانی در یک خانواده تهرانی سرشناس و متموّل به دنیا آمد. حاج آقا رضا شاپوری دایی ایشان بود و نماینده مصدق در بازار ایران.

 *

ایشان با خصوصیاتی که یک اعیان‎زاده‎ دارد، وارد درس شد و بعد در دوران کودکی و نوطلبگی‎اش در حوزه به متقی‎ترین طلبه مشهور شد. نزد استادان بسیاری تلمذ کرد. اما تا آن‌جا‎که من می‎دانم و خود نيز گفته‌، در جريان‌های سياسی قبل از انقلاب نزد حضرت امام بود.

 *

شاگرد امام هم بود و فلسفه را خوب می‎خواند، وقتی تحصیلاتش کمی بالاتر می‎رود، می‎آید مشهد. در مشهد خدمت میرزا مهدی اصفهانی مشهور رفت که رهبر مکتب تفکیک بود، کلاس‎‎ها و بحث‎هایش را درک می‎کند و بهره‎‎های بسیاری می‎برد و کتاب‎‎هایی می‎نویسد که همه علیه فلاسفه و عرفای معمولی است. درباره فلسفه کتاب «میزان المطالب» را دارد. ايشان مي‎گويد: «یک‎وقت شما می‎خواهی تفلسف کنی، بیندیشی و تفکر کنی که خیلی خوب است و همان کاری است که حضرت ابراهیم (علیه‎السلام) می‎کرد، اما یک‎وقت می‎خواهی در متافیزیک بیندیشی که غلط است. پروردگاری صفت خداوند باری‎تعالی است و خدا به کسی اجازه نمی‎دهد که پروردگاری کند.»

 *

میرزا جواد آقا، مجتهد مسلم و فیلسوف و متکلم مسلم است، اما آن‎چه اهمیت بسیاری داشت، مقامات ماورایی ایشان بود. میرزا جواد آقا تهرانی در کتاب «میزان المطالب» می‎گوید: «من روحم را از بدنم جدا می‎کنم.» عین این کلمات در کتاب هست، این حرف را در جواب کسانی مطرح می‎کند که منکر روح هستند. زمانی در مشهد، آخوندی روی منبر نام اشخاص بزرگی مثل شیخ مجتبی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ حسین ترک و ملایری و کفایی - که درباری بود - را می‎برد، اما اسمی از میرزا جواد آقا نمی‎برد که اعظم همه است. وقتی می‎آید پایین، می‎گوید الهی بمیرم من شما را ندیدم. میرزا می‎خندد و می‎گوید خدا را شکر که من اصلا این‎جا نبودم. همان‎طور که در مجلس نشسته بود، روح‎شان در جای دیگری بود. چون فهمیده بود مجلس، مجلس مناسبی نیست.

 *

میرزا جواد آقا تهرانی با امام خمینی

میرزا جواد آقا تهرانی ، نفر دوم در سمت چپ امام خمینی(ره)

 

چند چیز را باید درباره میرزا جواد آقا بگوییم که بفهمید معنای ایمان حقیقی چیست. میرزا جواد آقا و استادِ من(شیخ مجتبی قزوینی)، برخوردشان با فلاسفه وجودی شدید بود. از استاد خودم شنیدم که مي‌گفت این‎‎ها اگر خودشان بدانند چه می‎گویند یا همین‎طور که ما دین را می‎فهمیم، گفته باشند؛ اشکال در معارف‎شان است. به همین دلیل، کتاب «صوفی چه می‎گوید؟» را نوشته و فلسفه را نقد می‎کند. من از شاگردان نزدیک و خصوصی شیخ مجتبی بودم، زمانی که آیت‎الله بروجردی رحلت کرد، به من گفت هرچه می‎توانید برای شاهرودی و شیرازی، تبلیغ کنید. بگذارید مرجعیت از این مملکت بیرون برود. چون شخص ديگري كه مي‌خواست مرجع شود، استاد دیگر من آقای میلانی بود. آيت‌الله ميلاني فیلسوف بود اما شيخ مجتبي مي‌گفت مصلحت نیست ايشان مرجع شوند. شب بعد از این حرف‎‎ها رفتم کانون نشر حقایق و تبلیغات زیادی کردم، بچه‎‎ها باور نمی‎کردند که این کار‎ها را من انجام داده باشم. دفتر و دستگاه متشکلی نداشتیم. نشستم در چاپخانه، هرکس می‎آمد براي تسلیت آگهي بدهد، من هم برای آقای شاهرودی تبليغ مي‎كردم و از ايشان تعريف مي‌كردم. شب که کانون بودم، یکی از طلبه‎‎های دوران نهضت به ما گفت: شما که این‎قدر قدرت دارید، چرا برای آقا روح‎الله تبلیغ نمی‎کنید؟ آن زمان به امام خمینی می‎گفتند حاج آقا روح‎الله. گفتم ایشان که ادعای مرجعیت ندارند و مشرب فلسفی دارند. مردم به مشرب فلسفی اعتماد نمی‎کنند. گفت نه آقا‎جان! حیف است؛ بیشتر تحقیق کنید، درس‎‎های ایشان را ببینید. اتفاقا آن زمان امام، یک کتاب استفصال در اصول داشتند که گرفتم و خواندم، دیدم خیلی قوی است. ایشان را از طریق کتاب‎های‎شان می‎شناختم، بعد به شیخ مجتبی - استادم - گفتم: به من می‎گویند چرا برای آقا روح‎الله تبلیغ نمی‎کنید؟ شیخ مجتبی: گفتند نه، برای شاهرودی و شیرازی تبلیغ کنید. من هم که مرید شش‎دانگ شیخ مجتبی بودم، به حرفش گوش کردم.

 

میرزا جواد آقا تهرانی

 

مدتی گذشت. یک شب بعد از نماز صبح دیدم در خانه را می‎زنند. رفتم در را باز کردم دیدم فردوسی‎پور، خانه‎زاد شیخ مجتبی است. گفتم چه خبر شده؟ گفت: نمی‎دانم، شیخ گفته برو دنبال حیدر. رفتم خانه شیخ مجتبی. گفت یادت هست یک‎بار من به شما گفتم آقا روح‎الله مرجع نیست؟ گفتم: بله. گفت: برو در خانه هرکس که این حرف را گفتی؛ بگو آقا روح‎الله مرجع است. نمی‎دانم آن وقت شب به ایشان الهام شده بود یا کشف و شهودی صورت گرفته بود که این‎طور سراسیمه دنبال من فرستادند. گفتم: من به هیچ کس نگفتم. خدا را شکر کرد و گفت همین الان رجوع کنید به ایشان. گفت: برو به دوستان و هم‎درس‎هایت هم بگو می‎خواهم به دیدن امام خمینی بروم، هرکس می‎آید، همراه ما شود. این پیغام را به کسانی که همفکر ما بودند، مثل میرزا جواد آقا و آیت‎الله مروارید رساندم. پیش هرکس می‎رفتم، باور نمی‎کرد شیخ مجتبی چنین احوالی داشته باشد؛ خودش نزد شیخ مجتبی می‎رفت و می‎پرسید تا این‎که پیش میرزا جواد آقا تهرانی رفتم. ایشان خندید و گفت: الحمد لله رب العلمین. به آقا سلام برسانید و بگویید من دو روز پیش خدمت آقا روح‎الله خمینی بودم و با ایشان بیعت کردم. اگر دستور می‎دهید كه دوباره بروم بیعت کنم، با شما هم می‎آیم.


این حرف‎‎ها را به شیخ مجتبی گفتم. ایشان گفت: عجب! موفق باشند. لازم نیست دوباره بیایند؛ همان یک‎بار کافی است. شیخ مجتبی هم فهمیده بودند میرزا جواد آقا، ماورایی است. رفتیم و با امام بیعت کردیم و از سال 1342 مقلد امام بودم.

 *

میرزا جواد آقا تهرانی در مجلس خبرگان قانون اساسی

ارادت میرزا جواد آقا به امام بسيار زياد بود. خوب است به‎نظر امام درباره میرزا جوادآقا هم توجه شود. وقتی بعضی از آخوند‎ها به مجلس خبرگان اعتراض کردند، امام فرمودند: چه اعتراضی می‎کنید؟ در این مجلس اشخاصی مثل میرزا جواد تهرانی وجود دارند، شما چه اعتراضی دارید نسبت به این مجلس؟ در صورتی که در آن مجلس بزرگان زیادی حضور داشتند. شهید بهشتی، مرحوم مشکینی، بسیاری از مراجع بودند و اين مجلس شأن ویژه‎ای نزد امام خمینی داشت.

 *

میرزا جواد آقا در اواخر عمر، خیلی مریض بود؛ پشتش برآمده بود و اصلا نمی‎توانست بنشیند. وقتی امام فرمود هرکس می‎تواند به جبهه برود. ایشان لباس رزمنده‎‎ها را پوشید و راهی جبهه شد. گفت: چون امام دستور دادند پس باید بروم.

میرزا جواد آقا تهرانی در جبهه

عارف بالله میرزا جواد آقا تهرانی در جبهه‌ها، مشغول شلیک توپ و تیراندازی


پسرم(حسن رحیم پور ازغدی)  می‎گفت در جبهه میرزا جواد آقا را دیدم. خواستند کار سبکی به ایشان بسپرند. میرزا جواد آقا در جواب گفته بود: لااقل بگذارید من هم یک تیر بزنم.  وقتی گلوله توپ را شلیک کرده بود، گفته بود: خدایا تو شاهد باش که در جنگ شرکت کردم.

 *

میرزا جواد آقا تهرانی در حرم مطهر امام رضا

این کار‎ها عظمت روح ایشان را نشان می‎دهد. پسرم می‎گوید یک‎بار میرزا جواد آقا را سوار ماشین کردیم که با هم به مجلسی برویم. یک دفعه ایشان گفتند، مرا برسانید به جایی که راه افتادیم. پرسیدند چرا؟ چیزی نگفت. وقتی به مبداء رسیدند، فهمیدند مورچه‎ای روی لباس ایشان بوده که می‎خواسته به جای اولش برگرداند. این ادعای بزرگی است؛ اما تا کسی زبان سلیمانی نداشته باشد و نفهمد این مورچه چه می‎گوید، نمی‎تواند چنین کاری انجام دهد. خیلی از رفتار‎های میرزا جواد آقا را هنوز نمی‎شود به مردم گفت.

 *

میرزا جواد آقا تهرانی

میرزا جواد آقا با هرکسی چند جلسه به‎سادگی صحبت می‎کرد، او مجذوبش می‎شد. عمامه کوچکی داشت؛ مثل یک بچه‎طلبه. در مجالس هیچ وقت کنار علما و بیرون از جمعیت ننشست، همیشه وسط جمع و میان مردم بود.

 

*   *   *

 

میرزا جواد آقا تهرانی و آیت الله خامنه ای

میرزا جواد آقا تهرانی در جبهه ها

میرزا جواد آقا تهرانی

 

میرزا جواد آقا تهرانی در جبهه

 

میرزا جواد آقا تهرانی

مزار میرزا در بهشت رضا(علیه السلام) مشهد مقدس به خواسته خودشان بدون نام و نشان است. در وصیت نامه خود که بارها در تاریخ های مختلف آن را اصلاح کرده، نوشته است: «جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر ـ هرکجا باشد دفن کنند و به عنوان هفته و چهلم و سال مجلسی بر پا نکنند. هرکسی خواست برای من خودش در هر موقع طلب مغفرت می نماید، و من در این صورت راضی و خرسند هستم. و نیز فرزندانم را وصیت می کنم به رعایت تقوا و اطاعت خداوند در همه حالات زندگی شان. والسلام علی من اتبع الهدی».

 

میرزا جواد آقا تهرانی

کلمات کلیدی

  • علی 0 0

    خداوند این خادم اهلبیت علیهم السلام را با صالحام هم نشین نماید

  • 0 0

    دیگر از این انسانها خبری نیست.

ارسال نظر

تریبون