«قاصدنیوز»: دکتر سید موسی الرضا حسینی از جمله پزشکان موفقی است که در عین کسب مدارج عالی علمی، سرپرست خانواده ای پرجمعیت بوده و خود نیز از افراد پیشرو و مبلغ در عرصه مقابله با تحدید نسل است.
وی که متولد سال 1350 است، در سال 1383 رتبه اول آزمون فوق تخصص کشور را کسب کرد. او در بیمارستان شریعتی تهران تحصیلات عالی خود را پی گرفت. از آبان ماه 1385 به عنوان استادیار فوق تخصص گوارش و کبد در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به فعالیت بوده و از جمله متخصصین کبد در سطح کشور میباشد. ایشان در کنار پزشکی جدید، در طب سنتی هم فعالیت های ارزنده ای را انجام داده و یکی از اعضای فعال دانشکده طب سنتی نیز می باشد.
* * *
س: سایر پزشکان وقتی می فهمند که شما دارای فرزندان زیادی هستید، چگونه برخورد می کنند؟
بنده معمولا جایی مطرح نمیکنم؛ در جمعی بودیم که بحث جمعیت شد، یکی از همکاران گفت: آقای دکتر خودت چند تا بچه داری؟ وقتی جواب دادم، باور نمیکرد و میگفت: شوخی می کنی! گفتم: خیر جدی می گویم، من حرفی را که به شما میگویم خودم اعتقاد دارم و به آن عمل کردم.
خانم دکتری در آن جمع گفت: ما که بعدازظهر مطب داریم و وقت نداریم، همین دو تا را هم بزرگ کردیم، من بزرگ کردم و اصلا پدرش کاری به تربیت بچه نداشت. اینقدر گرفتاری داریم که به تربیت بچه نمی رسیم. من گفتم: این ها هیچ کدام مهم نیست. گفت: پس چی مهم است؟ گفتم: حفظ اسلام مهم است؛ اسلام دلسوز می خواهد و ما دلسوز نیستیم.
س: برای حل معضل جمعیت از کجا باید شروع کرد؟ و شما در این باره چه توصیه هایی دارید؟
قشر دانشگاهی و علی الخصوص پزشکان باید این مطلب را بپذیرند تا دیگر توصیه به کاهش جمعیت نکنند. الان اکثر پزشکان عملاً توصیه به فرزند کمتر می کنند.
چاره ای نیست؛ بیست سال آن طرفی کار کردیم، حالا باید بیست سال این طرفی فعالیت کنیم. زمان می برد شاید شروعش الان باشد. اما قطعا باید این قشر بپذیرند و باید از روسای دانشگاهها شروع کرد.
غالب خانواده هایی که دو بچه دارند با مشکلات زیادی رو به رو هستند. مشکلات روانی را که تقریبا همه آنها دارند و بچههایشان هم همینطور. خودشان غالبا افراد عصبی هستند و بچههایشان هم اکثرا به همین شکل هستند.
هشتاد درصد مراجعان من دو بچه ای هستند. دقت کنید خانواده پرجمعیت هم داریم ولی کمتر مراجعه می کنند، چرا؟ شاید اصلا بیمار نیستند و یا کمتر بیمار می شوند. شخصی که دو بچه دارد، احساس بیماری برای خودش دارد. این اسناد روانی اش موجود است.
روزی خانمی به من مراجعه کرد که دو تا بچه داشت، به او گفتم بچه بیاورید، گفت: من خیلی مریضم. گفتم: شما خیلی سالمید، شما فکر میکنید مریضید، چون دارید به مریضی فکر می کنید. یک لحظه به تنفس فکر کنید، کم کم احساس تنگی تنفس می کنید. به ضربان قلب فکر کنید، کم کم احسان تپش قلب می کنید. همین است وقتی آدم به خودش توجه می کند احساس میکند مریض است!
از شخصی که یک بچه داشت پرسیدم: تو که یک بچه داری بیشتر مشغولی یا که من بچه زیاد دارم؟ گفت: پدرم در آمده! دیکته باید بگویم، به درسهایش برسم، از کلینیک که به خانه میروم تا نیمه شب مشغول رسیدگی به فرزند هستم! گفتم: من که این همه بچه دارم اصلا نمی دانم امتحان آنها چه وقتی است! دیکته آنها چه طور نوشته میشود! چون برادرها با هم هستند و به هم دیکته میگویند و به کارها هم میرسند.
خیلی شب ها که به خانه می آیم، فکر می کنم کسی خانه نیست. چون بچههای من ساعت هشت میخوابند و اول اذان صبح خود به خود بیدار می شوند. به من هم کاری ندارند؛ چون معمولا با هم هستند.
اما وقتی یک بچه باشد، نیاز به همبازی دارد، پس میرود سراغ همسایه و رفیق بیرون و آن موقع است که تربیت بیرون از خانه وارد خانه می شود. دیگر اینکه بچه وسایل بازی هم میخواهد، که امروزه برایش باید کامپیوتر هم بخریم، پس از آن اینترنت هم می آید، ناخود آگاه تربیت به سبک غربی هم وارد خانه می شود.
پارسال دختر خانمی حدود 20-22 ساله با مادرش به کلینیک آمدند. دختر خانم علائم عجیب و غریبی داشت. از مادرش پرسیدم: ایشان عصبی هستند؟ گفت: بله کاملا درست است. سالها این تنها بچه من بوده و الان یک نوزاد دو ماه دارم و این دختر دائم به او حسودی می کند و در این دو ماه شب و روز گریه می کند که شما این نوزاد را بیشتر از من دوست دارید!
این مشکلات در خانواده های تک فرزندی هست، ولی وقتی بچه ها زیاد شدند خودشان با خودشان بازی می کنند و با هم هستند و مستقل بار می آیند. چون تربیت ما برای خودمان است، دیگران به ما نیاز پیدا می کنند. بچه های دیگر نیاز پیدا می کنند که به بچه های ما مراجعه کنند. واقعا تعداد کم فرزندان هم از نظر اخلاقی بچه ها را دچار مشکل می کند و هم دچار مسائل افسردگی می شوند.
یکی از همکاران که با تنها پسرش به اینجا آمده بود. وقتی با من صحبت می کرد، پسر هجده ساله اش اصلا به او اعتنا نمی کرد و تحویل نمیگرفت و دائم هدفون در گوشش بود و با موبایلش بازی می کرد، پدرش گفت: پدران ما برای ما کاری نکردند ولی ما خیلی به آنها احترام می گذاشتیم اما حالا بچه های ما که این همه برایشان کار کردیم و تحویلشان می گیریم اینقدر بی محلی و بی احترامی می کنند!
یکی دیگر از همکاران که مسن هستند و سمت استادی بنده را دارند، بنده را مسخره می کنند و می گویند: دکتر حسینی از همه جهات خوب است، از همه حیث؛ از نظر علمی، رفتاری، اخلاقی، فقط از یک جهت مشکل دارد که باید اعدام بشود آن هم به خاطر تعداد فرزندانش هست!
همین آقای دکتر میگفت: در سفر خارجی به همراه دکتر دیگری بودیم که به من می گفت: آقای دکتر! پدر من شاطر نانوایی بود و مادرم خانه دار بود، الان من متخصص داخلی هستم، الان به این نتیجه رسیده ام که پدر و مادرم در تربیت من از من و همسرم که متخصص پوست هست، خیلی جلوتر بودند. گفتم: چرا؟ گفت: ما ده تا برادر و خواهریم، سفره را میانداختیم، مادرم منتظر میشد تا پدرم بیاید، وقتی پدر می آمد، مادرم ظرف آب و حوله را می آورد و دست پدرم را می شست، بسم الله می گفتیم و شروع به غذا خوردن می کردیم و وقتی غذا تمام می شد، پدرم دعا می کرد و از سر سفره بلند می شدیم؛ همه در جایگاه خودمان بودیم. و الان هم با هم خیلی خوبیم. اما الان یک یا دو تا- تردید از من است- بچه دارم، اصلا بچه ام را نمی بینم، مادرش هم تقریبا همین طور، لذا مجبور شدیم یک خدمتکار بگیریم که همیشه در منزل باشد تا بچه مان را تربیت کند!
یکی دیگر از خانم دکترها هم میگفت: کارگری دارم که مسئول نظافت منزل و تربیت فرزندم باشد و به این قضیه هم افتخار می کرد!
س: بعضی از خانواده ها با اینکه علاقه مند هستند که بچه دار شوند اما از ضعف جسمانی و احیاناً کم خونی مادر می ترسند. نظر شما در این باره چیست؟
این هم از کتاب توجیه المسائل است(خنده) و حقیقت ندارد. اولا: خونی که در بچه است از مادر گرفته نمی شود. ثانیا: در مورد املاح؛ از اول حاملگی قرص اسید فولیک می دهند، از ماه چهارم قرص کلسیم دی و آهن تجویز می کنند، که این کمبود ها را برطرف می کند ، بنابر این هیچ مشکلی وجود ندارد. این قرص ها معمولا تا شش ماه بعد از زایمان هم داده می شود(یعنی زمان فعال شیر دهی)
لذا این مسئله بیشتر از اینکه ضعف جسمانی باشد ضعف روحی است. ضعف جسمانی یک فرد با تغذیه ی سالم حل می شود. بله، وقتی که یکی دو بچه بیشتر نباشد و دائما مادر فست فود و غذاها و تنقلات بیرونی مصرف کند، ضعف جسمانی و مشکلات عصبی هم بوجود می آید. اما این که زایمان به جسم مادر صدمه ای می زند چنین چیزی نیست. بلکه بچه نیاوردن صدمه می زند.
کسانی که بچه کم دارند، استعداد بیشتری برای انواع سرطان دارند. با افزایش فرزندآوری، درصد ابتلا به سرطان پستان کاهش پیدا می کند، سرطان رحم و تخمدان و... هم به همین شکل. ضرر این قرصهای جلوگیری که به وفور استفاده می گردد، بیان نمی شود! وقتی خانم ها به سفر حج می روند به آنها از این قرص ها می دهند و اکثرا هم پاک نیستند. جالب است که با دو ترکیب گیاهی قاعدگی شخص قطع می شود. بدون این که احتیاج به این داروهای مضر باشد.
شایعترین علت مرگ و میر در کشور ما قلب و عروق است و بعد از آن سرطان. دیگر سرطان عادی شده. خیلی خیلی عادی شده. در سالهای اخیربیشترین افزایش رشد سرطان پستان در کشور ما بوده، چرا؟ چون بیشترین درصد کاهش زایمان زنان هم در کشور ما بوده است!
برگرفته از شماره هشتم نشریه تخصصی جمعیت، مطالعات و معارف اسلام
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-3757
ارسال نظر