تاریخ خبر: کد خبر: 5703

میزگردی با چند کارشناس اقتصادی/

نقش تشکل‌ها در ادای سهم مردم در اقتصاد مقاومتی

آگاه‌سازی، حساس‌سازی، گفتمان‌سازی و مطالبه‌گری وظیفه اصلی تشکل‌ها است

نقش تشکل‌ها در ادای سهم مردم در اقتصاد مقاومتی

«قاصدنیوز»: بیش از یک سال از ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی می‌گذرد و به گواه بسیاری از کارشناسان، اقدام مهمی در تحقق مطالبات رهبری در این عرصه، نه ازسوی مردم و نه توسط مسئولان شکل نگرفته است. برای جستجوی علت این کم‌کاری و راهکارهای موجود برای بهبود وضعیت، ماهنامه جریان امروز، میزگردی با حضور چند کارشناس اقتصادی که تجربیات ارزنده‌ای هم در کار تشکیلاتی و فرهنگی دارند، برگزار کرد که خلاصه‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید.

 

معرفی حاضران:

* وحید ارشدی: دانشجوی دکترای اقتصاد است و در پایان‌نامه دکترایش روی عوامل موثر بر عملکرد اقتصادی و مصرفی خانواده‌ها براساس باورهای دینی آن‌ها کار می‌کند. آقای ارشدی در دوره دانشجویی، مسئول جامعه اسلامی دانشگاه اصفهان بوده و قبل و بعد‌از آن هم با تشکل‌ها و سازمان‌های فرهنگی‌اجتماعی مختلفی همکاری داشته و کتاب نیز تالیف کرده است.

 

* حمیدرضا ایمانی‌مقدم: مهندسی مکانیک خوانده و کارشناسی‌ارشد اقتصاد را از ترم آینده شروع می‌کند. ایشان در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و تشکیلاتی فعالیت گسترده‌ای داشته و هم‌اکنون مدیر اتاق‌های فکر در دفتر پژوهش موسسه فرهنگی‌هنری خراسان است و سابقه همکاری با موسسه «ایتان» و تشکل‌ها و سازمان‌های فرهنگی مختلف را نیز دارد.

 

* آقای امیر‌خانی: کارشناسی‌ارشد اقتصاد می‌خواند و مثل دیگر حاضران در میزگرد سابقه برجسته‌ای در کارهای فرهنگی و تشکیلاتی دارد. همکاری با سازمان فرهنگی‌تفریحی شهرداری و چند تشکل فرهنگی‌اجتماعی دیگر از‌جمله مواردی است که در کارنامه وی به چشم می‌خورد.

 

* آقای محمد‌باقر فکور: ایشان هم دانشجوی کارشناسی‌ارشد اقتصاد است و در‌کنار آن، در عرصه‌های مختلف فرهنگی‌اجتماعی فعالیت دارد. ایشان در حال حاضر با دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی همکاری دارد.

 

بعضی مفاهیم را نباید خیلی تکرار کنیم!

وحید ارشدی: در بحث اقتصاد مقاومتی، اولین نکته‌ای که به نظر می‌رسد، این است که گاهی ما آن‌قدر یک مفهوم را تکرار می‌کنیم که از مسیر اصلی‌اش خارج شده و جامعه از آن مفهوم به‌اصطلاح «زده» می‌شود.

 

یک سیاست‌گذار می‌تواند به‌طور علنی اعلام کند که قصد دارد در‌زمینه اقتصاد مقاومتی سیاست‌گذاری کند اما وقتی که یک نفر می‌خواهد مروج این قضیه باشد، دلیلی ندارد که مستقیم این مفهوم را بیان کند؛ بلکه باید بتواند رفتار مردم را به‌طور غیرمستقیم تغییر دهد.

 

باید ریشه مسائل را هدف بگیریم

مثلاً فرض کنید شما می‌خواهید با ابزار رسانه بگویید اما اسراف نکنید. در اینجا شما باید در‌نظر بگیرید که زمینه‌هایی که اسراف را ایجاد می‌کند، چه چیزهایی هستند. مثلا نگاهی که در جامعه ما وجود دارد، این است که شرایط اجتماعی و سستی اراده باعث شده که مردم اسراف کنند. پس باید این سستی اراده مردم را درمان کنیم. اینجا  این سوال مطرح می‌شود که چطور می‌توان اراده مردم را تقویت کرد تا مردم اسراف نکنند؟ بعد از پاسخ به این سوال می‌توان برای ارائه این مفهوم فیلم، تئاتر، کاریکاتور و... تولید کرده و آن را به طرف مقابل منتقل کرد؛ بنابراین باید سازوکارهایی فراهم کرد تا تشکل‌ها بدون اینکه از واژه‌های موردنظر به‌طور مستقیم استفاده کنند، مفاهیم خودشان را به مخاطبان انتقال دهند.  

 

تعامل مستقیم، بهترین راه اثرگذاری بر مردم

نکته بعدی این است که شما اگر بخواهید روی مخاطب تاثیر بیشتری بگذارید، روابط چهره‌‌به‌چهره می‌تواند موثرتر باشد؛ چراکه شاید امروزه مردم به رسانه‌ها اعتماد چندانی نداشته باشند و حتی زمانی را برای مطالعه رسانه‌ای مثل روزنامه صرف نکنند. اما اگر با آن‌ها تعامل مستقیم داشته باشید، اطلاعات بدهید و وضعیت جامعه را بازگو کنید، می‌تواند تاثیر بسزایی داشته‌باشد. حالا که تشکل‌ها با عموم مردم سروکار دارند، می‌توانند از چنین فرصتی استفاده کنند و با مخاطبشان ارتباط مستقیم داشته باشند که به‌نظر من کار مفید و موثری است.

 

به مسائل موجود نگاه سیستمی داشته باشیم

امیرخانی: جرقه‌ای که با صحبت‌های آقای ارشدی در ذهن من زده ‌شد، این است که فرمولی که الان مردم با آن زندگی می‌کنند، که ما به آن مصرف‌زدگی می‌گوییم، در زندگی روزمره‌شان جواب می‌دهد. یک سیستم کامل است که خودش، خودش را تقویت می‌کند. این‌طور نیست که من ناگهان به این نتیجه رسیده ‌باشم و به من وحی شود که اگر ماشین مدل‌بالایی بخرم، خوب است. این‌ها یک سیستم است و باید به آن سیستمی نگاه کرد. باید کاملاً به اجزایش احترام گذاشت. همه مردم در یک سطحی می‌دانند که واقعاً مصرف‌گرایی بد است. بحث اینجاست که اگر من یک ماشین صدمیلیون‌تومانی خریده باشم، برخوردها و فیدبک‌هایی که از اطرفیانم می‌گیرم، کاملاً تغییر می‌کند. این نشان می‌دهد که من از اطرافم پالس‌هایی دریافت می‌کنم که این پالس‌ها مشوق من هستند تا کارهایی را انجام بدهم. این موضوع نیز در همه ابعاد از‌جمله در خوراک، در مهمانی‌ها، در روضه‌گرفتن‌ها و در همه‌چیز، خودش را نشان‌می‌دهد. حتی در مدیر‌شدن هم خودش را نشان می‌دهد. من اگر مدیر شوم، سعی می‌کنم پرستیژ خاصی را رعایت کنم؛ چراکه اگر رعایت نکنم، برخورد‌‌های زیردستانم با من متفاوت می‌شود.

 

وضع مطلوب را باید به مخاطب نشان دهیم

 در‌واقع ما در جامعه با یک نظام ارزش‌گذاری براساس مادیات روبه‌رو هستیم که این نظام، مصرف‌گرایی را مدام تشویق می‌کند. این نظام را اولاً باید شناخت و به مردم هم نشان داد. ثانیاً باید وضع مطلوب را هم به آن‌ها نشان دهیم.  

 

باید پرسید پایان آن چیزی که می‌خواهیم با نام اقتصاد مقاومتی ارائه بدهیم، چیست؟ کسی تصویری از آن اقتصاد مقاومتی نهایی دارد؟ اگر داریم پس چرا نشان نمی‌دهیم؟ به طور مثال در ترکیه و تایلند، در پارک‌هایشان نمایشگاه‌هایی برگزار کرده‌اند که مثلاً ترکیه 50‌سال بعد را نشان می‌دهد. این باعث می‌شود هر فردی با دیدن این نمایشگاه‌ها حس افتخار و تحرک کند که من باید این را بسازم، آینده من این است. متأسفانه برای ایران تا‌به‌حال چنین کاری انجام نشده است. ما هر وقت می‌خواهیم خودمان را نشان بدیم، گذشته‌ای را که خوب بود، نشان‌می‌دهیم و آینده را به نسل جدید نشان نمی‌دهیم. یک بچه هفت‌ساله از آینده‌اش چه تصوری دارد؟ اگر این‌ها درست شود، او خودش را برای آن آینده آماده می‌کند. این عینی‌سازی را باید تشکل‌ها انجام بدهند و لازمه این عینی‌سازی این است که ما فهم درستی از موضوع (مثلاً اقتصاد مقاومتی) داشته باشیم.

 

شبکه مسائل اعضا و مخاطبانمان را براساس اقتصاد مقاومتی بازتعریف کنیم

نکته دیگر اینکه اگر تشکلی واقعاً می‌خواهد کار موثری انجام بدهد، باید شبکه مسائل همان افرادی را که درون تشکل خودش هستند، در‌بیاورد و بعد همان‌ها را بازتعریفِ مقاومتی کند؛ مثلاً اگر عده‌ای نوجوان هستند، مدل خاصی دارد. تشکلی که در تهران هست یا آن که در زابل است، هرکدام مدل خاص خودش دارد. فرمولی که شما برای بچه‌های تهران می‌دهید تا اقتصاد مقاومتی را اجرا کنند، با بچه‌های زابل زمین تا آسمان فرق دارد. آن‌ها باید خودشان مصادیق اقتصاد مقاومتی را در زابل پیدا کنند و آن‌ها هم در تهران این مصادیق را پیدا کنند. هر کس باید برای تشکل خودش فرمول خاصی را تهیه کند.

 

بدانیم اقتصاد مقاومتی، مفهومی حاکمیتی و دولتی نیست

رضا ایمانی: اینکه مخاطب تشکلی ما حسی به اقتصاد مقاومتی ندارد، یک وجه‌ آن به‌خاطر این است که نمی‌داند ابعاد اقتصاد مقاومتی چیست. یک وجه‌ آن هم به دلیل آن است که نمی‌داند چه کاری باید انجام دهد. بر فرض هم فهمید که تولید ملی و بهره‌وری باید در کشور اصلاح شود، نظام بانکی باید اصلاح شود و... اما نهایتاً کاری که در تشکل انجام می‌گیرد، این است که بعضی اخبار اقتصادی خوانده‌ می‌شود، طرح بحث می‌شود و جملات رهبری نوشته شده و در تابلو نصب می‌شود. اما واقعاً یک تشکل برای اقتصاد مقاومتی باید چه کاری انجام دهد؟ این لایه مأموریتی است که کمتر به آن پرداخته می‌شود. لذا باید دید در‌صورتی‌که تشکل‌ها با مفهوم اقتصاد مقاومتی ارتباط برقرار ‌کنند و احساس نکنند که اقتصاد مقاومتی مفهومی حاکمیتی، دولتی و حکومتی است، چه اقدامات خُردی می‌توانند انجام دهند؟ کاری که احساس کنند اثرگذار است.

 

آگاه‌سازی، حساس‌سازی، گفتمان‌سازی و مطالبه‌گری‌

باید تشکل‌ها ببینند که نسبتشان با موضوع اقتصاد مقاومتی چیست؟ باید در فضای دانش‌آموزی، طلاب، دانشجویی و مجموعه‌های مختلف نسبت‌ خودشان را با اقتصاد مقاومتی تعیین کرده و ماموریت‌های تشکل‌های خود را کشف کنند. بالاخره مصرف و فرهنگ مصرف، سیستمی است که الان در کشور حاکم است و شکستن آن به این سادگی نیست که ما فکر می‌کنیم. ابزارهایی قیمتی دارد که در دست دولت است (مثلاً نان را گران کند، ضایعات نان کم می‌شود). برخی از ابزارها هم وجود دارند که در دست حاکمیت نیست و لایه‌های فرهنگی و اجتماعی دارد که مکمل آن بخش اول می‌شود. همان هم لایه‌های مختلفی دارد و یکی از این لایه‌ها همان حساس‌سازی مردم است با آمارها و مباحثی که در مصرف و تولید داریم.

 

در بعضی موارد هم آمارهایی را که ایجاد اعتماد‌به‌نفس می‌کند، بازنشر دهیم. بالاخره ما وضعیت‌ ضریب جینی‌مان در دنیا خوب است. در فقرزدایی خوب است ولی در رتبه کسب‌وکار با آن مدلی که آ‌ن‌ها ارزیابی می‌کنند، وضعیتمان چندان خوب نیست. یعنی حساس‌سازی اتفاق بیفتد و بعد هم طبیعتاً نقش مردم در آن پازلی که قرار دارند، خوب تبیین شود. اگر هم بخواهیم با کلی‌گویی مفاهیم را انتقال دهیم، نمی‌شود انتظار داشت که این مفاهیم فراگیر شوند. یعنی شما واقعا باید بیایید لایه‌های خُرد مصرفی مردم مثل پوشاک، تغذیه، خودرو، گوشی و... که بعضی‌ها را خود آقا به آن ورود پیدا کرده‌اند، باز کنید. اگر بخواهیم مفهوم اقتصاد مقاومتی فراگیر شود، با حرف‌های کلی و مدام اقتصاد مقاومتی‌گفتن درست نمی‌شود. واقعاً در اجزایش که بروید فراگیرسازی‌اش اتفاق می‌افتد. پس اگر بخواهیم دسته‌بندی ارائه بدهیم، می‌توان گفت برای انتقال مفهوم اقتصاد مقاومتی باید در لایه‌های ترویج، آگاه‌سازی، حساس‌سازی، فراگیرسازی و نهایتاً هم بحث مطالبه‌گری‌ فعالیت کرد.

 

تشکلی می‌خواهیم که دغدغه جدی‌اش اقتصاد مقاومتی باشد

نکته بعدی که به نظرم می‌رسد، این است که ما برای ترویج اقتصاد مقاومتی به نهادسازی تخصصی نیاز داریم؛ یعنی علاوه‌براینکه الان تشکلی داریم که دغدغه اول و آخرش، حجاب است یا تشکلی که دغدغه جدی‌اش، امربه‌معروف است، به تشکلی هم نیاز داریم که دغدغه‌ای جدی داشته باشد برای اینکه روی کالای ایرانی متمرکز شود. کارهایی هم انجام شده‌ است؛ در نقطه صفر نیستیم و بعضی سایت‌ها که معلوم هم هست کاملا مردمی‌اند، این کار را انجام می‌دهند. اما خیلی کم است و جریان نیست. یکی‌دونمونه بیشتر دیده ‌نمی‌شود. این‌ها کار نهاد تخصصی است. هم‌افزایی ایجاد‌کردن، دیده‌شدن، نشان‌دادن مسیرهای جدید، تجربه‌های مختلف دیدن و طرح بحث‌کردن، این‌ها کار تشکلی به‌عنوان یک نهاد تخصصی است. در این موارد باید آن تشکل‌هایی ورود پیدا کنند که همّ‌وغمشان این موضوع خاص باشد.

 

از همیار مصرف تا نمایشگاه کالاهای وارداتی

برای اینکه در اجرای اقتصاد مقاومتی بهتر عمل کنیم، باید از بارش فکری و ایده‌های خلاقانه اعضای استفاده کرد. حالا ممکن است 50درصد از ایده‌ها مناسب نباشد اما نفس فعال‌شدن و گفتن تجربیات در تولید و مصرف بسیار مهم است؛ مثلاً ما الان همیار پلیس داریم که سعی داریم به او 10‌شاخص مهم را مثل بستن کمربند و ... بفهمانیم. می‌توان برای مصرف هم در پنج‌شش‌شاخصی که برایمان مهم هستند و موضوعیت دارند، ناظر مصرف یا همیار مصرف درست کنیم که مردم هم در این موضوع حساس شوند. یا اینکه از تابلوی مسجدشان چطور استفاده کنند، از ظرفیت فروشگاه‌های اطراف چطور استفاده کنند، اگر تشکل دانشجویی هستند، چطور می‌توانند مطالبه‌گری را درلایحه‌های تخصصی دنبال کنند و...

 

یا به‌عنوان مثال یک نمایشگاه برگزار کنیم و در آن فقط کالاهای وارداتی کشور را به نمایش بگذاریم؛ آن هم کالاهایی که قابل تأمل‌‌‌اند. مثل لوازم آرایشی، چوب بستنی و نظیر این‌ها.

 

طبیعتاً ما باید در سطح خودمان چنین ایده‌هایی را دنبال کنیم. اگر قرار بود صدا‌وسیما، نهادها، حوزه، دانشگاه و تشکل‌ها همگی با هم همراه بشوند و اقتصاد ‌مقاومتی را اجرا کنند، این اتفاق تا الان افتاده بود.

 

هر کس باید نقش خودش را بشناسد

باقر فکور: برخلاف نظر دوستان که می‌گفتند مردم زیاد به بالا دست نگاه نکنند، من خودم شخصاً اعتقاد دارم طبق آن روایتی که می‌گوید «الناس علی دین ملوکهم» مردم نگاه می‌کنند مالکشان، چه استاد دانشگاه برای منِ دانشجو، چه معلم برای دانش‌آموز، چه رفتاری انجام می‌دهد. یعنی صداوسیما می‌شود مصداق آن مالک، مصداق آن پادشاه ملوکی که من به او نگاه می‌کنم و می‌بینم چه سریالی پخش می‌کند‌؟

 

گاهی رهبری یک جمله را تکرار می‌کند، رئیس‌جمهور همان جمله را تکرار می‌کند، سخن‌گوی دولت همان را تکرار می‌کند، امام جماعت مسجد و امام جمعه هم همان را تکرار می‌کند؛ بعد در صداوسیما هم دوباره همان حرف‌ها را تکرار می‌کند. در‌حالی‌که هر کس باید نقش خودش را بشناسد. یعنی آن تشکل باید بیاید و نقش خود را تعریف کند. استاد دانشگاه باید بیاید و نقش خودش را تعریف کند. اگر جامعه و تشکل، نگاهش حداقلی باشد، نباید دنبال این باشند که لوزان چه شد؟ سوئیس چه شد؟ وین چه شد؟ اگر واقعاً تشکل‌ها دنبال اقتصاد مقاومتی رفته ‌بودند، الان ما درگیر این نبودیم که بیاییم ثابت کنیم که اگر تحریم‌ها هم رفع شود ما نهایتاً 20% مشکلات اقتصاد کشورمان رفع می‌شود.

 

دغدغه داشتن کافی نیست!

از نظر من صحبت‌های رهبری یک عقبه دارد. هفت‌هشت سال می‌شود که دارای اسامی اقتصادی هستیم. وقتی به صحبت‌های رهبری به‌صورت یک نظام هماهنگ نگاه می‌شود، می‌فهمیم وقتی که می‌گویند اقتصاد مقاومتی، نگاهشان سال قبل به تولید ملی بوده و به کار و سرمایه ایرانی بوده است. متاسفانه در تشکل‌ها این عقبه دیده نمی‌شود. وقتی به نشریات دانشگاهی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ممکن است دغدغه اقتصاد مقاومتی داشته باشند ولی صرفا دارند برخی حرف‌ها را تکرار می‌کنند. اما در آمریکا می‌بینیم که یک آمریکایی به‌تنهایی با دغدغه شخصی، تک‌تک کالاهای آمریکایی را که تولید می‌شود، با مشخصات و ویژگی‌هایش معرفی کرده‌ است و پیشنهاد داده تا با فلان کالای غیرآمریکایی جایگزین کنید. احساس می‌کنم در تشکل‌ها تلنگر‌زدن به این احساس ملی‌گرایی خیلی مهم است و صدالبته ملی‌گرایی را نباید جدای از اسلام‌گرایی بدانیم.

 

در اقتصاد مقاومتی، خود را مرکز دنیا بدانیم!

نگاهی که به نظر من، رهبری به مقوله فرهنگ دارند، نقل به مضمون این ‌است: هرکس، خودش را مرکز دنیا فرض کند و از آنجا شروع کند به کار‌کردن. این روحیه باید در آدم‌های تشکلی به وجود بیاید که خودشان را مرکز دنیا فرض کرده و از همان‌جا شروع کنند. حالا می‌شود در خانواده خودشان تسری بدهند تا برسد به همکلاسی و حوزه‌ای که در تشکل در حال فعالیت هستند و درگیرشدن در کارهای روزنامه‌ای و نگاه ژورنالیستی داشتن که فلانی چه گفت، از این اتفاق جلوگیری می‌کند. ما باید خودمان را مرکز دنیا بدانیم و شروع کنیم به کار‌کردن. اقتصاد مقاومتی هم از جنس فرهنگ است؛ یعنی فرهنگ مصرف، فرهنگ استفاده از کالای ایرانی و فرهنگ حمایت از تولید ملی است.

 

 از هویت‌سازی برای اعضای خودمان شروع کنیم

امیرخانی‌: به عنوان نکته آخر به نظر من، هر تشکلی به‌مثابه یک خرده‌فرهنگ است؛ یعنی مسئولان تشکل می‌توانند برای آن تشکل فرهنگ بسازند. یک تشکل یک خرده‌فرهنگ است و خودش می‌تواند برخی ابزارهای هویتی ایجاد کند؛ به طور مثال آیا خود آن تشکل به روشن‌بودن لامپ اضافه حساس است؟ اعضای جلسه به بهره‌وری همان جلسه تشکل حساس هستند؟ خیلی‌ از این مثال‌ها شاید جنس اولیه‌اش اقتصادی نباشد  اما در خود همان تشکل فرهنگ می‌سازد؛ مانند فرهنگ کار و تلاش.

 

 

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون