به گزارش «قاصدنیوز»، سلسلهنشستهای رویش فرهنگ با موضوع هدفگیری، برنامهریزی و مدیریت فرهنگ از منظر مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) با حضور فعالان فرهنگی در مشهد مقدس برگزار می شود
متن حاضر، خلاصه یکی از نشستهای تخصصی این برنامه است که با حضور حجتالاسلام دکتر رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی صدرا برگزار شده که در ادامه میخوانید.
* * *
اولین نکتهای که میخواهم عرض کنم، این است که انقلاب در دست ما یک امانت است و ما یک توفیق بزرگ کسب کردیم که انقلاب در دوران حیات ما بوده؛ لذا مسئولیت سنگینی در دستان ماست و بههیچوجه نباید تنبلی کرده و تصور کنیم که این نعمت همیشگی است. این نعمت تا زمانی دست ماست که شکرگزار باشیم و شکرگزاری واقعی هم این است که به اهداف و برنامههای انقلاب عمل کنیم و درجهت حفظ و تدارم آن بکوشیم. امروز انقلاب اسلامی در مصاف یک جنگ تمامعیار با نظام سلطه است و مهمترین رویکردی که رهبری در عرصه فرهنگی به آن قائل هستند، رویکرد جبههای است؛ یعنی وقتی جنگی تمامعیار در کار بوده و دشمن، جبهه تشکیل داده است، ما نمیتوانیم همینطور عادی رفتار کنیم. ما هم باید متناسب با آن جبهه تشکیل دهیم.
متاسفانه ما امروز دچار غفلتهایی هستیم که شاید ضربه آن بیشتر از ضربات دشمن باشد. امروز جبهه فرهنگی به این شکلی که وجود دارد، عمدتا مرتبط با دستگاهها و ارگانهاست. حال ما درمورد تشکلها صحبتهای زیادی داریم. آنچه رهبری بر روی آن تاکید میکنند و به نظرم باید روی آن تامل کرد، این است که مردم باید به صحنه بیایند و اگر مردم و تشکلهای مردمی حزباللهی و انقلابی وارد جبهه فرهنگی نشوند، معلوم نیست ما در آینده توفیق چندانی داشته باشیم.
در جنگ مردم آمدند و نتیجه جنگ به نفع جمهوری اسلامی شد و این درحالی است که ما در سایر عرصهها مردم را پای کار نیاوردیم و فرمول آن را هم یاد نداریم و نمیدانیم. مثلا در حوزه اقتصادی سیاستهای کلی اصل۴۴ ابلاغ شده بود و زمینهای فراهم بود تا مردم پای کار بیایند و پتانسیل مردم در اقتصاد دیده شود؛ اما متاسفانه همکاری و همراهی لازم ازسوی مسئولان صورت نگرفت و در حوزه فرهنگ هم همینطور بوده است.
رصدهای ما از جبهه معارض کهنه است
مسئله بعدی، موضوع رصد جریان خودی و جریان معارض است. جریان معارض به لحظه درحال بهروزرسانی راهبردها و راهکارهای جدید خودش است؛ سرمایه گذاریها گسترده شده است. آنها استراتژیستهای خود را گردهم آوردهاند و علیه این انقلاب به کمک ابزار و فناوری جدید به میدان آمدهاند و ما باید دائم اینها را رصد کنیم و متاسفانه یکی از ضعفهای ما این است که رصدهای ما کهنه است و اگر از فعالان فرهنگی سوال شود که آخرین وضعیت جریان معارض را ترسیم کنید، شاید این ترسیم مربوط به چند سال پیش باشد و این اصلا پذیرفتنی نیست.
حتی جبهه خودی را نمیشناسیم
همچنین ما سطحینگرانه به حوزه فرهنگ میپردازیم؛ تا آنجاکه جبهه خودی را هم نمیشناسیم! از ظرفیتها و توان خودمان هم غافلیم و ضعفهای خودمان را خوب نمیشناسیم تا برطرف کنیم و یک جاهایی جبهه خودی را آنقدر بزرگ میکنیم، فراتر از آنچه هست و یک جایی جبهه خودی را دستکم میگیریم که هردوی اینها غلط است. ما باید جبهه خودی را خوب رصد کنیم و متناسب با همین رصد طراحی عملیات داشته باشیم و در جنگ فرهنگی گامهای تازهای را بهسمت جلو برداریم.
متاسفانه همهچیز را دولتی کردیم
ما متاسفانه این را فراموش کردیم و همهچیز را دولتی کردیم و مردم را به حاشیه بردیم و آنها را آسودهخاطر کردیم که خودمان همه کارها را انجام میدهیم. جشنها را دولتی کردیم و من حتی به یاد دارم که چند سال پیش در تهران یکی از دستگاهها میخواست که برخی هیئتها را هم دولتی بکند! مثلا طراحی کرده بود دسته سینهزنی راه بیندازد و بزرگترین دسته سینهزنی پایتخت که من همانجا به آن مقام مسئول گفتم چرا اینکار را میخواهی بکنی؟! این اصلا کار شما نیست! مردم خودشان میدانند چهکار کنند. شما دستگاه محترم نقش خودت را پیدا کن و آن کاری که وظیفه توست انجام بده؛ در غیراینصورت که مردم سالهاست دستههای سینهزنی را با عشق راه انداخته و انجام میدهند.
لزوم فهم جریان انقلابی، میانه و معاند
صحنه فرهنگی به سه بخش قابل تفکیک است. اول جریان انقلابی، دوم جریان میانه و سوم طیف معاند هستند. ما زمانی که میگوییم طیف انقلابی، یعنی کسانیکه به انقلاب اسلامی باور دارند و درجهت تحقق اهدافش گامهای جدی برمیدارند. وقتی میگوییم طیف میانه، یعنی کسانی که بین دو جریان نشستهاند و بههیچوجه نمیشود گفت به کدامین سو متمایل هستند. طیف معاند هم، معارض انقلاب اسلامی هستند که اینها نهتنها باورمند نیستند، بلکه درجهت تضعیف انقلاب اسلامی گام برمیدارند. حال اینکه اینها از نظر کمی چگونهاند، اختلافنظرهایی وجود دارد.
جذب بدون عقبنشینی ملاک است
آنچه اینجا به آن تاکید میکنم، این است که تکلیف ما با جریان معارض انقلاب اسلامی روشن است. مرزمان شفاف است و نباید دربرابر اینها کوتاه آمد. این نکته را رهبری بهدرستی تاکید کردهاند که بههیچوجه نباید حتی یک ریال از بودجههای دولتی درراستای تقویت جریان معارض انقلاب اسلامی و کسانی که حتی دلشان در گرو انقلاب و امام و اسلام نیست، صرف شود. تکلیف ما با جریان میانه هم روشن است. تکلیف این است که اگر ما برای این جریان تلاش نکنیم و اگر برنامه نداشته باشیم که اینها را بهسمت انقلاب بکشانیم، حتما جریان معارض این کار را به نفع خود انجام خواهد داد؛ لذا باید اینها را در نظر بگیریم که جذب کنیم، اما جذب بدون عقبنشینی و البته مراد از جذب این نیست که برخی مدیران اشتباه میکنند و میگویند خب حال برای اینکه اینها را جذب کنیم، کمی از اصول و محکمات کوتاه بیاییم! این اصلا درست نیست.
اینکه مثلا گفته شود ما صدها شبکه ماهوارهای داریم و برای اینکه بتوانیم کاری دربرابر این جریان انجام دهم، پس کمی از سختگیریهای صداوسیما بکاهیم! نه اصلا این در منطق انقلاب اسلامی و در تئوریهای رهبر انقلاب جایگاهی ندارد و ما دیدیم که هر میزان عقبنشینی کردیم، پشتسر آن حد یقف نداریم و به جایی میرسیم که خودمان جذب جریان اینها شدهایم و باید مراقب این مسئله بود.
حق نداریم به اختلاف دامن بزنیم
ما حق نداریم به اختلافات دامن بزنیم. نه میتوانیم قدمی از رهبری جلوتر برویم و نه عقبتر بمانیم. دوشادوش رهبری حرکتکردن در این مسیر بسیار حیاتی است. ما در خیلی از قضیهها بهراحتی به اختلاف دامن میزنیم. متاسفانه استاد هستیم که در درون جبهه انقلاب به عدهای برچسب بزنیم و مدام افراد خودی را به اصلی و فرعی تقسیم کنیم! خب بالاخره سلایقی وجود دارد و مگر میشود تعدد سلیقه نباشد؟! رهبری تاکید میکنند وحدت به نفع نظام اسلامی، تفرقه به نفع آمریکا و صهیونیست؛ یعنی بهترین جایزه به دشمن این است که به اون نشان دهیم ما دچار دودستگی و چنددستگی شدهایم، لذا باید خیلی مراقب باشیم و از شرایطی که ممکن است ما را تکهتکه کند، فرار کنیم.
انقلاب اسلامی از ابتدا اهداف جهانی داشت
نکته دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد، داشتن نگاه جهانی است و من این نکته را باید تاکید کنم که قلمرو انقلاب اسلامی، جهانی است و محدود به ایران نمیشود و انقلاب اسلامی از ابتدا هم اهداف جهانی داشته است. مبارزه تمامعیار با نظام سلطه از اهداف اصولی این انقلاب است و ازبینبردن ظلم، برقراری عدالت، زمینهچینی برای ظهور منجی عالم بشریت و... جزو اهداف نظام اسلامی محسوب میشود. این موضوع که ما از مظلومان بهویژه مظلومان جهان اسلام دفاع میکنیم، برمیگردد به اهداف والای نظام اسلامی ما و این چیزی نیست که برای ما درجه دو باشد.
مگر میشود حوزههای علمیه ما نسبت به تحولات بیتفاوت باشند!
نکتهای که بسیار مهم است، این است که ما نباید اجازه دهیم مردم و نخبگان به دو بخش بازیگر و تماشاگر تقسیم شوند. یک عدهای حتی جانشان را هم از دست بدهند و عدهای دیگر در این طرف تسبیح به دست بگیرند و ذکر بگویند!
من حتی در جایی در یکی از حوزههای علمیه شنیدم که میگفتند ما اگر بخواهیم درمورد بعضی مسائل داخلی و خارجی کاری بکنیم، به ما میگویند اگر مثلا واکنشی نشان بدهید، شما را توبیخ میکنیم و با شما برخورد میکنیم! این موضوع یعنی چه؟! مگر میشود یک طلبه نسبت به تحولات جهانی بیتفاوت باشد و سکوت کند! خب به چهچیزی باید حساس باشد پس؟! مگر میشود حوزههای علمیه ما تماشاگر باشند؟! آن خطر سکولاریسم خزنده در حوزههای علمیه را که بارها توسط امام و رهبر معظم انقلاب هشدار داده شد، باید جدی گرفت. میخواهند عدهای از طلبههای ما را از صحنه سیاست داخلی و خارجی دور کنند و به آنها بگویند که شما درستان را بخوانید و کتابتان را بنویسید و تبلیغ کنید! تبلیغ هم که میکنید، چهکار دارید که مسائل انقلاب اسلامی را مطرح کنید! چهکار دارید که شبهات مرتبط با نظام و انقلاب اسلامی را پاسخ دهید!؟ این مسئله خطرناکی است که باید به آن حساس بود.
دردمندی نشانه بارزی است که یک عنصر انقلابی با خود دارد. هر کسی که دردمند نیست و دغدغه ندارد و شبها راحت میخوابد، باید در انقلابیبودن خود شک کند.
اینجا عرض بنده این است که باید دائم مسائل جهانی را رصد کنیم. میبینیم فعال فرهنگی ما یک هفته اخبار گوش نداده! نه میداند آرایش جنگی در سوریه چگونه است و نه میداند آخرین تحولات یمن چیست. پیکر مطهر شهدای سوریه در همین مشهد تشییع میشود و عدهای هم به تماشا نشستهاند!
ما در الگوسازی ضعف داریم
مطلب بعدی این است که مهمترین راهبرد انقلاب اسلامی، الگوسازی است. ما در این زمینه ضعیف هستیم و جریان معارض انقلاب اسلامی در این حوزه خیلی توفیقات بیشتری کسب کرده است. ببینید که چقدر از افراد را چهره کردند. آنها خیلی از افراد درجه دو و سه خود را چهره کردهاند و ما هنوز نمیتوانیم افراد درجه یک خودمان را چهره کنیم و این اشکال به صداوسیما و مطبوعات و... وارد است. ما به خودمان زحمت نمیدهیم که اینهمه چهره شاخص خودمان را چهره کنیم و درمقابل جریان معارض وحدت دارد که یکسری از افراد درجه دو و سه خود را تبدیل به چهره کند. فلانعالم ربانی از دنیا رفته است؛ اما صداوسیما چنددقیقه برنامه ویژه ایشان اختصاص نداد که درمورد ایشان صحبت و شخصیتش را تبیین کند. بعد میبینیم که درمورد فلان بازیگر یا فلانخواننده تلویزیون ویژهبرنامه ترتیب میدهد و مجری میآید در شب تولد حضرت صدیقهکبری(س) پیراهن مشکی میپوشد و دو ساعت در فلانبرنامه زنده تسلیت میگوید و درمورد آن بازیگر اشک میریزد؛ یعنی اینهمه انفعال؟! چرا ما باید اینهمه انفعال داشته باشیم و این را چگونه میتوانیم توجیه کنیم؟!
هر کاری، «کمر بستهای» دارد
یک جملهای رهبری دارند که من فکر میکنم همه ما درگیرش هستیم و گمان میکنم با عمل به آن میتوان جلوی آن آفت را گرفت. میفرمایند: «هر کاری، کمر بستهای دارد» و اگر کمر بسته یک کار نباشد، آن کار زمین خواهد ماند. یکی از مشکلاتی که به مشکل کارکردنمان برمیگردد، این است که هر کداممان کاری را بهعهده میگیریم، آن را کامل انجام دهیم. این یکی از آسیبهای امروزمان است. کسی که چند کار را انجام میدهد، هیچکاری را به ثمر نمیرساند. این یکی از آفتهای قطعی کارمان است. من خودم همواره مواجه با این مسئله هستم. نیروهای انقلاب خیلی دوران سرگردانی دارند! زود متمرکز به کار نمیشوند. اگر هم متمرکز شوند، روی چند کار جانبی دیگر هم تمرکز دارند. اگر واقعا آرایش ما اینطوری بود که هر کسی یک عرصه را گرفته بود و خیال بقیه نسبت به آن حوزهها راحتتر بود، کارها درست پیش میرفت.
در جبهه امروز متاسفانه خیلی از عرصهها دست ما نیست. یکی از بحثها که اصل خود جبهه را محقق دانستیم، این است که باید اصحاب حق دورهم جمع شوند. همگرایی راهبردی باید تبدیل به یک گفتمان باشد و باید برای آن هزینه کرد. یک گفتمان تخصصی بین نیروهای حزباللهی باشد و حضرتآقا معتقدند که این گفتمان معجزه میکند. حضرتآقا میفرمایند: «زرنگی کنید و گفتمانسازی بکنید.» متاسفانه ما الان در مقطعی هستیم که خطوط قرمز نظام تهدید میشود و این یعنی ما گفتمانسازی نکردیم؛ حتی بچههای انقلاب در سرگردانی به سرمیبرند که این اصل و قاعده اصلی کجاست. ما در دایره خودیها هم به گفتمان نپرداختهایم. باید ما اصرار داشته باشیم که تبدیل به یک جبهه واحد شویم. نظامهای اداری ما انگیزهکش است. نظامهای اداری ما افسردگیآفرین و کاهنده است. این در مدیریت انقلابی و جهادی سم است. باید به فرد اعتماد کرد و میدان را برای فرد انقلابی باز کنیم.
ارتجاع جریان روشنفکری
رهبری میفرمایند «تیغ انقلاب در هیچ حوزهای کندتر از روشنفکران و هنرمندان نبود». همه جا انقلاب توانست نفوذ کند، اثر بگذارد، حتی حوزههای نظامی؛ اما در این حوزه جای تاسف وجود دارد. مثلا مارکسیستها اندیشه محکم و قوی ندارند؛ اما هنرمندان بزرگی در خدمت این اندیشه قرار گرفتند. رهبری تاکید میکنند که «انقلاب ما جزو کمکارترین انقلابها در حوزه رسیدگی به مبانی تئوریک خودش است» و این را هم به گردن روشنفکران جامعه میاندازند. میفرمایند: «این جبهه بسیار مقاوم بود دربرابر تعلیمات حق؛ نه اینکه این تعالیم در جایگاه استدلالی مناسبی قرار نداشت، بلکه مشکل در درون جبهه مقابل بود و مشکل، خودشان بودند» و بعد بیان میکنند که «جماعت بسیار زودرنجی هستند و خلق ضعیفی دارند و اینطور آدمها را نمیشود خیلی با سخنرانی ناب تحت تاثیر قرار داد.» نکته دیگر، وابستگی فکری است که ممکن است بدترین آسیب برای یک کشور باشد و بدترین آفت را حضرتآقا خیلی جاها تاکید کردند. در جایی میفرمودند: «خیلی از اینها گرفتار منقل بودند.» این را مفصل ایشان توضیح دادهاند.
یکبار خاطرم هست که در قضایای شلوغیهای بعد از دوم خرداد، حضرت آقا ضرورت حضور در جمعهای دانشگاهی را احساس کردند و در آنجا سخنرانی میکردند. در نوبتی که تشریف بردند در دانشگاه تهران، ارتجاع جریان روشنفکری را مطرح کردند. شروع بحثشان اینطوری بود که فرمودند: «روشنفکران قبل از انقلاب همهشان میدانند که من همه آنها را میشناسم و با آنها زندگی کردم و روشنفکران بعد از انقلاب هم میدانند که من با همهشان کار کردم و خوب میدانند که هیچکدامشان برای من ناشناخته نیستند، جریانهایشان برای من ناشناخته نیست» بعد شروع کردند به ابراز تاسف و فرمودند: «من متاسفانه میگویم که روشنفکری ما دچار ارتجاع شده و برگشته به نقاط تاریکی که حتی از میان خودشان هم انتقادهایی صورت میگیرد.»
منبع: روزنامه شهرآرا
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-6658
ارسال نظر