1- از قریب به یک دهه پیش که سنت تشییع و وداع با پیکرهای تفحص شده شهدای دفاع مقدس به تدریج از بدنه های انقلابی و حزب اللهی در حال سرریز به دیگر اقشار و بدنه های اجتماعی بود و اشتیاق عمومی برای دفن شهید در مناطق شهری و مراکز آموزشی، اداری، مذهبی، فرهنگی و ... در حال اوج گرفتن بود، نشانه های آشکار انواعی از حساسیت و مقاومت نسبت به فراگیر شدن «سنت شهید نوازی» در جریان روشنفکری، مطبوعات وابسته و برخی اصلاح طلبان دانه درشت حاکم مشاهده می شد. نطق خشمگینانه مهدی کروبی رییس وقت مجلس ششم با این جمله زهرآگین که "مگر تهران قبرستان است که دفن شهید را از بهشت زهرا به مناطق شهری کشانده اید!" در آن روزگار به نماد مخالفت شدید با تغییر کاربری جغرافیاهای تعیین شده برای تدفین شهدا تبدیل شد. البته امواج کروبی مآبیهایی از این دست بدینجا محدود نشد و غیر از آن عقبه های دانشجویی و دانشگاهی این جریان، در پروژه ای نامنتظره مراسم تدفین پیکر شهدا در مسجد دانشگاه شریف را آماج جسارت کینه توزانه خود قرار دادند; با این بهانه که یادمان شهدای گمنام کاربری بیطرفانه و علمی دانشگاه را تحت الشعاع جهت گیریهای ایدئولوژیک خود کرده و زمینه را برای سوء استفاده جریانات سیاسی از محیط دانشگاه فراهم می آورد.
2- در این موقعیت، اتفاقی عجیب تر و دردناک تر در محله ولنجک تهران رخ داد. آنجا که جمعی از اهالی محل در مخالفت با تدفین شهدا در یک مرکز مربوط به آموزش و پرورش، حین برگزاری مراسم تشییع، تجمعی اعتراضی برگزار کردند. معترضین نگران بودند که با تبدیل شدن گوشه ای از ولنجک به گلزار شهدای گمنام ، محله شمال شهری فاخرشان کارکردی گورستانی پیدا کرده و دچار کسر شأن شود. ایادی شهرداری اصلاح طلب وقت تهران هم مطابق با دستورات مافوق با ایجاد موانع فیزیکی و روانی مختلف در سدد مقابله برآمده بودند که هماهنگیهای حقوقی و اجرایی لازم با شهرداری صورت نگرفته است. سردار «سید محمد باقر زاده » مسوول کمیته تفحص شهدا که در محل این تنش نادر و واقعا غیر منتظره اجتماعی حاضر بوده است روایت جالب و عبرت آموزی از سرانجام ٱن دارد. وجه ندرت و اعجاب برانگیزی داستان در این واقعیت است که اینبار نه دانشجویان احساساتی هوادار یک جریان سیاسی انحرافی و نه دانه درشتان سیاست با سودای موج سواری و فرصت طلبی، بلکه بخشی از آحاد اجتماعی و اهالی محلی به میدان مقاومت در قبال تدفین شهیدان آمده بودند، سردار در این شرایط چاره ای جز پناه مشورت با پروردگار و توسل به استخاره از قران نمی یابد. پاسخ استخاره عجیب است: «فأووا الی الکهف/به غار پناه ببرید». او از برخی اطرافیان محلی در خصوص وجود غاری در آنجا پرس و جو می کند و ناباورانه متوجه می شود که محلی در کوه مجاور وجود دارد که قبلا برای برخی آزمایشهای زمین شناسی کنده شده و اکنون بلااستفاده مانده و نزد اهالی محل به غار معروف است، با تدبیر سردار، پیکرهای جوانمردان به خون غلتیده اسلام و ایران بدانجا هدایت شده و دفن می شود. این محل که اکنون به «کهف الشهدا» معروف شده، یکی از لطیف ترین جغرافیاهای معنوی تهران است. زیارت زودهنگام آیت الله خامنه ای در صبح سرد یک روز پاییزی از کهف الشهدا و انتشار عکس ایشان در جوار آن تاثیرات به سزایی در وجاهت مذهبی و معنوی آن گذاشت.
3-امروز همان جریان و بدنه های اجتماعی وابسته بدان که به اندازه تدفین استخوانهای چند تن از فرزندان شهید این مرز و بوم ، تغییر کاربری جغرافیاهای محلی، آموزشی و اداری و... را تحمل نمی کرد، امام جمعه شریف مشهد را برای مقاومت منطقی بر سر هویت زیارتی و کاربری معنوی یکی از جغرافیاهای شیعی مهم جهان آماج شماتتها و زخم زبانهای خود قرار داده است. چگونه است که تغییری در حد تدفین پیکر چند شهید در یک محله یا دانشگاه چنان غیرقابل تحمل است که برای دفع پیامدهای مهیب آن باید همه امکانات سیاسی و اجتماعی و رسانه ای را بسیج کرد، اما وقتی نوبت به برپایی غریبه ترین شب نشینیهای کنسرتی با مشهد مقدس و نااستانداردترین آیینهای موسیقیایی در جوار آستان قدس رضوی می رسد، همگان باید با خاکساری تمام در قبال این اجلال نزولهای ولنگارانه سرتعظیم فرود آورند؟ وقاحت شیخی بی مایه بی مایه در سوء استفاده از تریبون ملی مجلس برای تخطئه میراث فرهنگی یک ملت در زمینه ای از قهرمان پروری بازنمایی شود و حسن استفاده آیت اللهی حکیم و دلسوز از تریبون شرعی نماز جمعه برای پاسداری از هویت انسانی و ولایی یک شهر در زمینه ای از خیره سری و بی خردی بازنمایی شود؟ آیا آخوند استاندارد در نظر ایشان آخوند بی تفاوت در قبال انهدام بوم زیستهای شهری و هویتهای محلی و تاریخی شهروندان و مزیتهای فرهنگی شهرهاست؟ آیا بهتر است که آیت الله علم الهدی هم مشابه اغلب ائمه جمعه کشور که متاسفانه در قبال تغییرات پی در پی و سهمگین کاربریهای فرهنگی و اجتماعی شهر خود بی تفاوت هستند خود را به غفلت بزند؟ فکر نمی کنید که اگر امامان جمعه پایتخت هم همچون او در برابر سیاستها و اقداماتی که ماهیت تاریخی و هویتهای محلی و مزیتهای فرهنگی تهران را دچار انواعی از زمینگیریها کردند مقاومت می کردند امروز در تهرانی اینگونه بی در و پیکر و اینچنین آشفته زندگی نمی کردیم؟
4- این دیگر یک شگرد کهنه و نخ نما شده است که شخصیتهای شاخص و بصیر مذهبی همچون ٱیت الله علم الهدی را در زمینه ای از در تاریخ ماندگی و هنرستیزی تصویر کنند. اگر آیت الله علم الهدی آخوندی هنرستیز بود هرگز اجازه نمی داد در همین ایام دهه کرامت گروه کنسرت حزب الله لبنان در پارک ملت مشهد به اجرای سرود و موسیقی انقلابی بپردازد. مقاومت فرهنگی و تریبونی او بر عدم اجرای کنسرتهای مرسوم در مشهد، مقاومت در برابر تبرج وارگیها و اختلاطهای شیطانی و در یک کلام رگه های فحشایی مستتر در ٱنها است؛ مخالفت او با کنسرت نه مخالفت با موسیقی که مخالفت با فحشاست. در این وانفسای امتزاج آیین های هنری با رویه های رفتاری و گفتاری گناه آلود، مقاومت نمازجمعه مشهد را بر استانداردهای شرعی و شانی هنر موسیقی به مثابه تحفظ بر پالودگی فرهنگی یک شهر مذهبی درک می کنم. این مقاومت بی نظیر همچنین زمینه بهترین فرصتها را برای آسیب زدایی از موسیقی و نجات آن از چنبره نابهنچارهای کنسرتی متاخر فراهم آورده است. نابهنجاریهای متاخری که هماره مورد انتقاد اهالی اصیل و اساتید عظیم موسیقی ایرانی بوده است منتها به دلیل دیکتاتوری سلبریتی کنسرت بازهای تازه به دوران رسیده هرگز فرصتی برای بهسازی نیافته است.
5-مراتب روشن اندیشی آیت الله علم الهدی را در تحصیل در مقطع دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام دریافتم. او یکی از بنیانگذاران اصلی و بیش از آن از راهبران این دانشگاه در طول بیش از دو دهه معاونت آموزشی آن بوده است. دانشگاه امام صادق تحت تمشیت آموزشی او قریب به 10 رشته و گرایش علمی جدید و بومی را به آکادمیهای ایرانی وارد کرد. او از پیشگامان آزاداندیشی دانشگاهی و تربیت دانشجو در فضای تضارب آرا گوناگون است.در دوره او بسیاری از نخبگان دانشگاهی دگراندیش که عملا ممنوع التدریس به بودند فقط در فضای آزاد و البته ضابطه مند دانشگاه امام صادق فرصت بروز و ظهور علمی داشتند. او یک مدیر آموزشی حرفه ای و آکادمیسینی صاحب سبک است.
6- «آیت الله علم الهدی» فقط امام جمعه مشهد نیست؛ او بیش از آن استعاره ای فاخر برای دلالت به استانداردهای امامت جمعه تراز اسلامی-ایرانی- انقلابی است. این هشدار تاریخی امام خمینی را نباید از خاطر برد که هر گاه دیدید که یک "آخوند شاخص" مورد هجوم سازمان یافته و همه جانبه قرار گرفته است, بدانید که حتما توطئه ای در کار است تا یک کانون اسلامی اصیل از اعتبار و وجاهت تاثیر گذاری ساقط شود.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-8417
ارسال نظر